عشق

جز عشق چیزی بر زبانم نیست
ماهی ولی در آسمانم نیست
حق داری از من روبگیری، عشق
نامت اگر ورد زبانم نیست
دلبسته بر این آب و خاکم آه
راه گریز از آسمانم نیست
با من مگو تا از تو بنویسم
از …

جز عشق چیزی بر زبانم نیست

ماهی ولی در آسمانم نیست

حق داری از من روبگیری، عشق

نامت اگر ورد زبانم نیست

دلبسته بر این آب و خاکم آه

راه گریز از آسمانم نیست

با من مگو تا از تو بنویسم

از تو نوشتن در توانم نیست

بردار تیغت را پدر، بردار

دیگر زمان امتحانم نیست

دیگر زمان آنکه چون مجنون

در کوچه‌های غم بخوانم نیست

می‌خوانم اما قسمتم چندیست

جز سنگ‌ها از کودکانم نیست

لالم نخوانید و نپندارید

جز عشق چیزی بر زبانم نیست

مجتبی رمضانی