یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مراقبم بودند تا مخاطب را نخندانم


مراقبم بودند تا مخاطب را نخندانم

گفت وگو با رضا عطاران, بازیگر «دهلیز»

رضا عطاران در اصل به عنوان کمدین در سینما و تلویزیون ایران شناخته شده، اما معدود کارهایی که در نقشی جدی داشته، نشان داده اگر قرار باشد، اما مخاطب را نخنداند می‌تواند کاملا موفق عمل کند. او پیش از این در فیلم سامان استرکی با عنوان «صندلی خالی» ایفای نقشی جدی را برعهده داشت و حالا در «دهلیز» به کارگردانی بهروز شعیبی و با بازی او در نقش یک زندانی حضور در نقش جدی دیگری را تجربه کرده است.

آقای عطاران شما در کارهای کمدی به خوبی خنده را از مخاطب می‌گیرید، اما سر کارهای جدی مخاطب با دیدن شما نمی‌خندد. این فاصله‌گذاری درباره شما چطور اتفاق می‌افتد؟ فقط نقش به کمک‌تان می‌آید یا معتقدید ظاهرتان به‌گونه‌یی است که می‌توانید در هردوی این نقش‌ها به خوبی حاضر شوید؟

یکی از مشکلات بزرگ بچه‌هایی که کار طنز می‌کنند همین نکته‌یی است که به آن اشاره کردید. وقتی تو به عنوان بازیگر به‌گونه‌یی جا افتاده باشی که با گفتن یک جمله یا اصلا دیده شدنت در فیلم موجب خنده شوی، دیگر انتخاب کار جدی برایت مشکل می‌شود. اما در «دهلیز» با توجه به متنی که وجود داشت و همین طور شرایطی که طراحی شده بود از جمله اینکه در سکانس اول اصلا صحبت نمی‌کردم و در بعدی‌ها هم کم‌کم شروع به صحبت می‌کردیم همه‌چیز به‌گونه‌یی پیش رفت که زمینه فاصله‌گذاری بین این نقش و کارهای کمدی من به وجود آید. شاید اگر من در سکانس اول یک کلمه هم می‌گفتم باز شرایط فرق می‌کرد. شرایط خود فیلمنامه، بازی‌هایی که آقای سرابی می‌گرفتند و هدایت آقای شعیبی باعث شد خیلی راحت‌تر درباره این کار تصمیم بگیرم. اگر این حس فاصله‌گذاری برای شما به وجود آمده به دلیل شرایطی بود که برایتان تشریح کردم.

برای بازیگری خودتان این توانایی را قایل هستید که بتوانید در هر دو نقش به‌گونه‌یی ظاهر شوید که در جای لازم خنده بگیرید و در جایی کاملا جدی باشید...

این اصلا به توانایی ربطی ندارد. اینکه شما قبول کرده باشید با دیدن من بخندید و شاد باشید اگر من هیچ کاری هم نکنم مخاطب این واکنش را نشان می‌دهد. در برخی از کارها دیده‌ام که این اتفاق می‌افتد. وقتی مخاطب می‌خواهد بخندد خیلی سخت است که بتوانی وضعیت را تغییر دهی، اما شرایط این فیلمنامه به‌گونه‌یی بود که می‌شد با آن جلو رفت و ترس نداشت و ریسک کرد و این امکان را داد که مخاطب با تو در قصه‌یی جدی همراه شود. با توجه به نتیجه‌یی که به‌دست آمد و شرایطی که وجود داشت احساس می‌کنم این نقش را به‌درستی انتخاب کردم.

هیچگاه این وسوسه خنداندن مخاطب برایتان به وجود نیامد؟ جاهایی که با امیرعلی همراه هستید یا زمانی که در زندان سرگرم آموزش است و بخش‌هایی از این دست... به‌نظر می‌رسید اینها جاهایی بود که رضا عطاران می‌توانست شوخی کند و به‌نظر نمی‌رسد کار سختی برایتان باشد.

● مراقبم بودند و نمی‌گذاشتند...

سوال من همین است، مراقب‌تان بودند و نمی‌گذاشتند یا خودتان اصلا تمایل نداشتید شوخی را وارد این کار کنید؟

شوخی‌هایی در پشت صحنه داشتیم و می‌گفتیم اگر فیلم خودم بود من فلان کار را می‌کردم و می‌خندیدیم و می‌رفت، اما می‌دانستیم در این کار آن شوخی‌ها خیلی کارایی ندارد.

پس اگر بهروز شعیبی فضا را برای شما فراهم می‌کرد، آماده شوخی کردن بودید. جاهایی بود که می‌شد فضا کمی تغییر کند و البته اسم آن شوخی نبود. فضا باید تغییر می‌کرد به این دلیل که یک خانواده بعد از مدت‌ها دور هم جمع می‌شدند و حالا این گرد هم آمدن بعد از سال‌ها تغییر حال و هوا را به‌همراه داشت. در این بخش‌ها شوخی وجود نداشت، اما برای ایجاد تغییر در فضا تلاش‌هایی صورت گرفت، اما آن هم در جهت پیش‌بردن قصه بود.

یکی از نکات قابل توجه «دهلیز» شخصیت‌پردازی بهزاد است. اینکه آدمی مانند بهزاد چطور می‌تواند آدم بکشد برای خود شما سوال نبود؟

به نظر من این یکی از نکات بسیار خوب متن بود. اینکه اگر مراقب وضعیت و اعصاب‌مان نباشیم، برای هر آدمی در هر شرایطی می‌تواند این مساله رخ دهد. برای او سر پارک یک ماشین این اتفاق افتاد و من مشابه این را خیلی دیدم و خواندم. یکی از خوبی‌های متن این بود که شخصیت آن در این شرایط قرار داشت. اگر شرایط مهیا بود برای اینکه یک نفر دست به قتل بزند آن وقت دیگر قصه، قصه خوبی نبود. یکی از ویژگی‌های این کار این است که همه آدم‌ها سالم هستند و دیدگاه سالمی در آن وجود دارد و هسته اصلی فیلم بهروز شعیبی همه آدم‌های سالمی هستند و قصه را طوری نوشته‌اند که همه‌چیز در عین سلامت اتفاق می‌افتد. اگر صحبت از قصاص می‌شود یا شرایط نادرست خانواده که کنار هم قرار ندارند، قصاص به‌گونه‌یی نیست که ما منزجر شویم، ‌موضوع روی تجاوز و قتل بچه و مواردی از این دست باشد که در فیلم‌های دیگر می‌بینیم و برخی احساس می‌کنند طرح این موضوعات تازگی دارد. «دهلیز» در عین سلامت و در وضعیتی که همه شخصیت‌ها سالم و خوب هستند و دوست دارند خانواده پابرجا باشد ماجرای بحرانی را پیش می‌برند. من این نکته قصه را خیلی دوست دارم که در طول فیلم هر آدمی که می‌بینیم، افراد خوبی هستند؛ البته خود من چندان موافق نیستم هر کسی که در یک فیلم می‌بینیم باید آدم خوبی باشد، اما اعمال این نکته در شخصیت‌پردازی «دهلیز» شکل و شمایل خاصی به آن داده است.

برای شما که مدت‌هاست در تلویزیون کارگردانی کرده‌اید و در سینما نیز فیلم ساخته‌اید، تجربه حضور مقابل دوربین فیلمسازی که نخستین کار خود را کارگردانی می‌کند، چطور بود؟

از سال‌ها قبل با بهروز شعیبی آشنا بودم و بعد از آنکه، دو، سه روز با هم کار کردیم این اطمینان را به دست آوردم که باید خودم را در اختیار او بگذارم، چون حس می‌کردم نتیجه خوب خواهد بود.

رنگ و شکل و شمایل «دهلیز» را چطور می‌بینید؟ حس و حال غمی که در فیلم هست را برآمده از چه فضایی می‌دانید؟

من دیدگاه خودم را در این مورد می‌گویم، انتخاب لباس‌ها و صحنه و نوع فیلمبرداری در پیشبرد داستان کمک می‌کند.

سوال من بیشتر معطوف به این نکته است که خودتان هم با توجه به قصه فیلم را همین رنگی و در همین فضا می‌دیدید؟

قطعا من اگر این قصه را کار می‌کردم، نتیجه این همه خوب نمی‌شد، چون من وسوسه‌هایی در زمینه کارگردانی دارم که با نگاه آقای شعیبی متفاوت است. در جریان کار چند باری به آقای شعیبی پیشنهادهایی درباره واکنش‌هایم در بازی‌ها داشتم که با نظر من موافقت نمی‌شد و بازی من تحت کنترل بود. از جایی به‌بعد وقتی نتیجه را در چند راش و بخشی از مونتاژ دیدم، احساس کردم نتیجه کنترل‌ها خوب بوده و درست از آب درآمده است. بعد از این مرحله کاملا مطمئن بودم و می‌دانستم اگر پلانی گرفته شود، قطعا در کار مورد استفاده قرار می‌گیرد، «دهلیز» نخستین کار من در دوران فعالیت هنری‌ام بود که دیالوگ بداهه نداشتم. ما در پیش تولید می‌دانستیم که کدام بخش از یک جمله را قرار است که در فیلم نگوییم و همه‌چیز در این حد درست و حساب شده باشد. ما می‌دانستیم که تمامی برداشت‌ها در فیلم مورد استفاده قرار می‌گیرد و تعداد خیلی کمی از برداشت‌ها استفاده نشد؛ این برخلاف کار خودم بود که در آن می‌گفتم صحنه‌ها برداشت شود و اگر خوب نبود آنها را کنار می‌گذاریم. همه‌چیز کاملا حساب‌شده پیش می‌رفت.

آقای عطاران شما جزو کارگردان اولی‌هایی بودید که در نخستین فیلم‌تان دنبال ایجاد تفاوت رفتید. فیلمی که ساختید نوع پرداختی مربوط به خودتان داشت که اگر در سایر فیلم‌هایتان ادامه داشته باشد، می‌توان آن را امضای شما در فیلمسازی دانست. درباره این موضوع بهروز شعیبی معتقد است که نیازی به تزریق امضای فیلمساز در اثر سینمایی‌اش نیست، خود اثر معرف فیلمساز و نوع دیدگاه او خواهد بود.

این شکل از فیلمسازی با کار من متفاوت است، اما معتقدم خیلی درست است. مشکل بزرگ همه ما این است که می‌خواهیم ایده‌های نو در کارمان بیاوریم. این کار بهروز به‌عنوان نخستین کارش دارای یک مشخصه مهم است و آن اینکه کاملا یک فیلم کلاسیک با پلان‌بندی و دکوپاژ کلاسیک و کاملا درست است، بدون ایده‌پردازی‌هایی که می‌تواند یک فیلم را از یک کار رئال خارج کند و شکل دیگری به آن بدهد. این چون کاملا دقیق و براساس سینمای هیچکاکی چیدمان شده و از قبل همه‌چیز را می‌دانسته و همان‌‌ها را گرفته و همان‌ها را در مونتاژ می‌دانسته کجا بچیند، منجر به نتیجه خوبی شده است. این همان نکته‌یی است که همه کارگردانان از آن فرار می‌کنند و می‌گوییم ما می‌خواهیم کاری تازه کنیم و اتفاقی تازه در سینما به وجود آوریم، اما ساده قصه تعریف کردن مردم‌پسند‌تر و عامه‌پسندتر است و بیشتر به دل می‌نشیند. بهروز شعیبی این کار را کرده و به‌نظر من خیلی هم خوب از پس این کار برآمده است.



همچنین مشاهده کنید