دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

آیا سیاست آموزشی, یک سیاست گذاری خلاقانه است


آیا سیاست آموزشی, یک سیاست گذاری خلاقانه است

انقلاب صنعتی, برای بسیاری از کشورها مقدمه ای برای مدرن شدن و رشد اقتصادی مدرن بوده است

انقلاب صنعتی، برای بسیاری از کشورها مقدمه‌ای برای مدرن شدن و رشد اقتصادی مدرن بوده است. اما چه چیزی باعث انقلاب صنعتی شد؟ در یک نگاه ابتدایی می‌توان گفت که کمبود نیروی کار، باعث تحریک و انگیزه بخشی برای عده‌ای شد تا وسایلی اختراع کنند که کمتر به نیروی کار نیازمند است و از این طریق موجب خلاقیت و ابتکار گردید.

این نوشتار قصد دارد که نگاهی متفاوت به این موضوع داشته باشد. یک شایستگی فنی بین نخبگان انگلیسی وجود داشت که این امر به آنها اجازه می داد تا ایده‌های بزرگ را به واقعیت‌های اقتصادی تبدیل کنند.

انقلاب صنعتی، به طور گسترده‌ای به عنوان آغاز رشد اقتصادی مدرن مورد توجه قرار می‌گیرد. آلن (۲۰۰۹a و ۲۰۰۹b) در کارهای تاثیرگذار اخیرش تئوری خلاقیت القاشده را احیا کرد و بر روی نقش عوامل قیمتی تاکید نمود. طبق آنچه تئوری می‌گوید، کمبود نیروی کار (که توسط دستمزدهای بالا اندازه‌گیری می‌شود) اختراعاتی که در نیروی کار صرفه‌جویی می‌کرد را در بریتانیا تحریک کرد – در واقع می توان این طور گفت که این خلاقیت تحریک‌شده، نتیجه این گفته قدیمی است که «نیاز مادر خلاقیت و ابتکار است». ما اما، قدری متفاوت به این مساله می‌نگریم.

در کار اخیر ما (میسنزال و موکیر ۲۰۱۱) چنین بحث شد که بین گروه‌های کلیدی کارگران یک تکامل عمیق وجود داشت. گروه اول، گروه به نسبت کوچکی از افراد جامعه بودند که واقعا، وسایل و لوازم را اختراع می‌کردند. گروه دوم که بالنسبه بزرگ‌تر بودند، صنعتگران و کارگران متخصص و با مهارتی بودند که مالکیت آموزش و استادکاری واقعی را در اختیار داشتند و به وسیله آن، دستورالعمل‌ها و تعلیمات را انجام می‌دادند و اجرا می‌کردند. گروه دوم، مهم و تعیین‌کننده بودند، زیرا آنها - با درجه بالایی از درستی- اجراکننده دستورالعمل‌ها و نقشه کاری که مخترعان نوشته بودند، هستند. این در واقع توافق فنی نخبگان فنی انگلیسی را ایجاد کرد تا از طریق آن، آنها قادر شدند که ایده‌های بزرگ را ایجاد و پیاده کنند و آن را به واقعیت‌های اقتصادی تبدیل کنند.

به بیان دیگر، نگاه ما در مورد این که چه فاکتورهایی تعیین کننده سرعت و جهت تغییرات تکنولوژیک طی انقلاب صنعتی بوده است، کاملا عرضه محور است. تحلیل ما این سوال را به ذهن متبادر می‌سازد که آیا آموزش می تواند یک محیط خلاقانه را پرورش دهد و ایجاد کند یا خیر.

● مزیت رقابتی بریتانیا

چه چیزی برای بریتانیا به عنوان موتور محرکه رهبری بود و چرا بریتانیا برای سال‌های متمادی در جهان به عنوان پیشرفته‌ترین اقتصاد از نظر تکنولوژیک شناخته می شد؟ این سوال، دفعات زیاد مطرح و پرسیده شده است و با جواب‌های مختلفی روبه‌رو شده است (مثلا آلن ۲۰۰۹a,۲۰۰۹b، نورث و وینگاست ۱۹۸۹، ریگلی ۲۰۰۴ و ۲۰۱۰)

ما در اینجا بر روی صلاحیت و شایستگی که در اینجا به عنوان مهارت با کیفیت بالا و مواد مورد نیاز برای اجرای یک خلاقیت و ابتکار تعریف شده است، تاکید می‌کنیم، که در نتیجه، با دنبال کردن نقشه اولیه با سطح بالایی از درستی و دقت دستورالعمل‌هایی که متضمن تکنیک هستند و توانایی نصب، اجرا، سازگار شدن و تعمیر ماشین آلات و تجهیزات تحت شرایط گوناگون را دارند؛ اجرا و انجام می‌شود. از دیگر سو، صلاحیت و شایستگی، غالبا شامل پیشرفت‌های کوچک، انطباق‌ها و پالایش‌های تکنیکی است که به روشنی، تلاش نوآورانه در اقتصاد را بهبود می‌بخشد.

شایستگی به فرم یک سرمایه انسانی مطرح می‌شود. همان طور که «میچ» (۱۹۹۸) تصریح کرد، تعریف شایستگی [در بریتانیا] به عنوان سطح متوسط آموزش طبقه کارگر بریتانیایی (که در جایگاه دو سوم پایینی در توزیع درآمد قرار دارند) محل تردید جدی است. سوال اصلی در واقع این است که: شایستگی از کجا می‌آید؟ و چگونه یک کشور با یک سیستم آموزشی متوسط قادر به ایجاد کردن سطح بالایی از مهارت‌های تکنیکی و فنی می‌شود؟

● داده‌ها و یافته‌ها

برای پاسخ دادن به این سوال، ما بر روی نمونه‌ای از ۷۵۹ صنعتگر و تکنسین با مهارت تمرکز کردیم. ما [سطح] تحصیلات و انگیزه‌های آنها برای نوآوری را مورد مطالعه قرار دادیم. یافته‌های ما نشان می‌دهد که اکثریت وسیعی از صنعتگران مورد مطالعه دوره کارآموزی دیده‌اند (دست کم بین آنهایی که تحصیلات و آموزششان قابل تعیین شدن بود). آموزش رسمی، تنها یک نقش کم و کوچک را در این بین بازی می‌کند. این یافته‌ها، دیدگاه هامفریس (۲۰۰۳) و موکیر (۲۰۰۹) را مورد تایید قرار می‌دهد که سیستم کارآموزی (استاد-شاگردی)، در ایجاد شایستگی نقش حیاتی‌ای دارد. صلاحیت فنی و تکنیکی، موتور محرک و کلید اصلی اجرا و پیاده‌سازی فعالیت‌های اختراعی و مبتکرانه است که به عملکرد دوره کارآموزی به عنوان روش اصلی برای انتقال مهارت‌ها و توانایی‌های بین نسلی وابسته است.

سوال ما آنگاه این‌گونه مطرح می‌شود که محرک‌ها و انگیزه‌های اقتصادی اولیه به عنوان موتور محرک ایجاد‌کنندگان تکنولوژی مرتبه دوم چه بودند؟ بسیاری از مولفان بر روی اهمیت حق مالکیت معنوی نوآوری تاکید کرده‌اند، اما ما دریافتیم که بسیاری از کارگران ماهر بر روی نهانکاری و مزیت‌های اولیه برای دستیابی به مزایا و منافع نوآوری‌هایشان تکیه می‌کنند. در واقع، بالای ۴۰ درصد از نمونه ما، هرگز یک حق اختراع را به دست نیاورده‌اند. اعتبار و شهرت به دست آمده به واسطه موفقیت‌های اختراعی و پاداش‌های جایگزین از قبیل جوایز و مدال‌ها نیز باعث افزایش فعالیت اختراعی و نوآورانه شده است. لازم است که به یک نکته نیز تاکید شود. اختراع، در تمام بخش‌های اقتصاد و نه فقط در موتورهای بخار و صنایع نساجی، رخ می‌دهد. در واقع، نتایج تحلیل ما نشان می‌دهد که الگوهای بخش منسوجات، به طور قابل توجهی [با سایر بخش‌ها] متفاوت است. این یک یافته غیرعادی نیست. بکر و همکاران (۲۰۰۹) ، اثر باسوادی را بر روی پذیرش فناوری در پروس به عنوان یک دنباله‌رو در حوزه فناوری، مطالعه کردند. آنها دریافتند که باسوادی، صنعتی‌سازی را در همه بخش‌ها به استثنای بخش منسوجات، رونق و گسترش می‌دهد. بنابراین، استنتاج‌هایی که به طور مبنایی متکی بر شواهد از بخش پوشاک و منسوجات است درباره کل اقتصاد ممکن است گمراه‌کننده باشد.

● دلالت‌ها

مرکزیت عرضه شایستگی در این دوره، یک معناداری وسیع‌تری را درباره جهت خلاقیت و نوآوری پیشنهاد می‌دهد. نرخ تغییر تکنولوژیکی، به آن دسته از فاکتورهای عرضه که انعکاس‌دهنده آنچه که مهندسان و کارگران واقعا می‌توانند انجام دهند، بدون توجه به آنچه که دوست دارند انجام دهند، وابسته است. موتور محرک پیشرفته و بهبود، به طور کلی، در قرن هجدهم روشن شد، اما نتایج آن خیلی زیاد نامتقارن بود. در آن دوره ما شاهد بهبودهای بهره‌وری مهم و بزرگ در صنایع برق و نیرو، مهندسی عمران، آهن و منسوجات بودیم در حالی که بهره‌وری در حوزه‌هایی مثل دارو، کشاورزی، فولاد، شیمی و ارتباطات به آن نسبت رشد و بهبود نداشت. شایستگی که در اینجا تعریف شد، به عنوان یک نگاه کلی به طرف عرضه [در اقتصاد] تعریف شد. به این معنا که مخترعان تا زمانی که کارگران آموزش دیده ای در دسترس نداشتند، نمی‌توانستند ایده‌های خود را انجام دهند. جهت پیشرفت تکنولوژیکی انعکاس‌دهنده سختی‌های بالنسبه بیشتر طرف عرضه نسبت به طرف تقاضا است. برخی مواهب و پاداش‌ها در برخی زمینه‌ها در تصمیم‌گیری این امر که مخترعان بر روی چه مسائلی کار کنند، کمک کرد. بنابراین و به عنوان مثال، وجود داشتن زغال‌سنگ در بریتانیا، منجر به توسعه پمپ‌های مکانیکی برای خارج کردن آب از معدن شد و از آن پمپ‌ها، موتور بخار متولد شد.

● درس‌های سیاست‌گذاری برای دوره ما چیست؟

یک نتیجه‌گیری آشکار و واضح علاوه بر وجود مخترعان بزرگ، این می تواند باشد که ده‌ها هزار فرد گمنام، نقش بزرگ و حیاتی را در دگرگونی و تحول تکنولوژیک در اقتصاد بریتانیا، بازی کردند. میانگین سطح سرمایه انسانی در بریتانیا، که توسط نرخ باسوادی، حضور در مدرسه و حتی تعداد افرادی که در موسسات آموزش عالی شرکت می‌کردند، معمولا و به طرز اعجاب‌آوری برای جایی که رهبر و لیدر صنعت بوده است، پایین است. آنچه بیشتر به حساب می‌آید، خصوصیت‌های یکی دو درصد بالایی مکانیک‌ها و استادکارهای ماهر است.

انقلاب صنعتی، توسط میل افراد، لیاقت و شایستگی‌هایشان بیش از وضعیت و شرایط به وجود آمد. این عبارت را می‌توان به طور کلی به عنوان ویژگی اثر سرمایه انسانی روی خلاقیت تکنولوژیک دانست. ما نباید نه فقط روی ویژگی‌های میانه جمعیت و نه روی تجارب تعدادی ابرانسان تاکید کنیم، بلکه گروه صنعتگران ماهر و شایسته که در بین این دو دسته جای می گیرند، مدل‌های مکانیکی و طرح‌های موجود را به تجهیزات و ماشین‌آلات کاربردی و عملیاتی تبدیل کردند.

دلالت‌های سیاست‌گذاری این بینش، چندان بدیهی نیست. اما به روشنی می‌توان گفت که اگر موتور محرک موفقیت تکنولوژیک را یک درصد کوچک از نیروی کار بر عهده دارند، این آن چیزی است که با استفاده از یک سیاست‌گذاری آموزشی می‌توان به آن دست یافت.

مترجم: عطیه وحیدمنش

منبع: وکس