یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
امر مسلط با سیگار چه می کند
● هراس اخلاقی ازشبح سیگار
«قدرت، همواره شیوه انجام عمل بر روی فاعل عمل است؛ زیرا فاعلِ عمل، عمل میکند و یا قادر به انجام عمل است.» میشل فوکو؛ سوژه و قدرت
«جوامع هرازگاهی درمعرض دورانهایی ازهراس اخلاقی (moral panics) قرارمی گیرند. یک وضعیت یایک اپیزودکه یک شخص یاگروههایی ازافرادبه عنوان تهدیدی برای ارزشها ومنافع اجتماعی تعریف می شوند.رسانه های جمعی به طورپیش داورانه ای به موضوع می پردازند. سردبیران،کشیشان و سیاستمداران و دیگر وابستگان به جناح راست پشت سنگرهای اخلاقی موضع می گیرند.متخصصین و کارشناسان راه حل ارایه می دهند وشیوه های حل مساله مطرح می شود،اما ناگهان این وضعیت یا ازبین می رودیاوخیم ترمی شود.گاهی اوقات موضوع هراس انگیزکاملا جدیدونواست،اماگاهی اوقات هم موضوعی است که قبلاوجود داشته ولی اینک احیاشده است.گاهی اوقات هراس فراموش می شودوفقط درفولکلوروحافظه جمعی می ماند اماگاهی اوقات هم پیامدهای جدی تروبادوام تری داردوممکن است تحولاتی رادرسیاست اجتماعی،قانون گذاری وحتی درنحوه تصوریک جامعه ازخودش ایجادنماید.» اسننلی کوهن؛شیاطین محلی وهراس اخلاقی
۱) نوشتن دربارة «سیگار» مخاطرهآمیز است؛ همچون نوشتن درباره امر مسلط. در بین اجزای زندگی روزمره، شاید هیچ اُبژهای به اندازه سیگار، در خانوادهها به امر پروبلماتیک تبدیل نشده است. ترس از نوشتن دربارة سیگار نیز از همین جا برمیخیزد که این نوشتار، ابتذالنامه تلقی شود و وضعیت نویسنده، پروبلماتیک شود.
یکی از مهمترین دغدغههای والدین در خانوادههای مدرن و شهری در ایران، ترس از سیگار کشیدن فرزندان است. شبح سیگار آنچنان فراگیر شده است که کمتر پدر و مادری را میتوان یافت که تا به حال لباسهای فرزندان را بو نکرده، یا وسایل آنها را، در جستجوی سیگار یا به عبارت بهتر در انضمامی ساختن ترس از شبح سیگار نگشته باشد. به سبب رابطه میان سیگار و امرپروبلماتیک است که میتوان مخاطره نوشتن درباره سیگار را به جان خرید و به تأمل درباره مسأله سیگار در ایران پرداخت.
۲) در دنیای سنتی، بیماری دال روشنی بود برای مدلولهایی همچون بختک، جنزدگی و... . فردی که به بیماری دچار میشد غالباً به جادوگران یا طبیبانی مراجعه میکرد که سعی میکردند او را از چشمزخمها و بدیها پاک کنند. در دورههای بعدی نیز همانگونه که فوکو در «پیدایش کلینیک» مینویسد، پزشکی، بیماریها را بر حسب نظام مقولههای خاصی از معرفت طبقهبندی میکرد که با رهیافتهای جدید پزشکی تفاوتهای آشکاری داشت. در سده هیجدهم، پزشکی با نگاهی خاص به بیمار مینگریست و او را حقیقتی خارجی و عرصهای عینی میدانست که در آن اهمیت عوارض بیماری را میتوان مشاهده کرد. در دوره جدید با بیمعنا شدن مدلولهایی همچون بختک و جنزدگی و حاکم شدن گفتمان پزشکیِ علمی، بیماری تبدیل به «دال»ی شد که خبر از نارسایی در تنظیمات جسمی فرد میداد.
گفتمان بهداشت و مبارزه با بیماری در این دوره آنچنان رونق گرفت که پزشکان و طبیبان مبدل به یکی از قدرتمندترین گروههای اجتماعی شدند. صحبتها و دستوراتشان بدون هیچ کم و کاستی توسط بیماران اطاعت شد و این باور رونق گرفت که تنها نیرویی که میتواند «مرگ» را به تأخیر بیندازد، نیروی طبابت است.
«سیگار» در وضعیت جدید و در درون گفتمان پر قدرت بهداشت، توانسته است تا حدود زیادی نقش «مدلول» بیماری یا همان بختک را ایفا کند و قدرت پزشکان را در توجیه بیماری افزایش دهد. تأکید بیش از حد، در نقش منفی سیگار(که البته بدیهی است) برای سلامتی افراد، وسیلهای است که پزشکان به منظور افزایش اقتدار خود از آن بهره میگیرند. آنها اساساً به این موضوع نمیپردازند که بسیاری از سیگاریها را میتوان نشان داد که بیش از هر کس دیگری مرگ را به تأخیر انداختهاند و عمر زیادی داشتهاند. نکته در این جاست که این دست مسایل، تماماً از گفتمان پزشکی و در نتیجه زبان رایج حذف شده و برای مقاصدی خاص نادیده گرفته شده است.
میشل فوکو در کتاب «پیدایش کلینیک» سعی کرد تا ثابت کند که میان اشکال گوناگون دانش و زبان، همبستگی نزدیکی وجود دارد. به تعبیر وی در دوران جدید رفته رفته زبان و بیان تابع و مطیع فرایند تجربی گردید، بدین معنا که زبان به عنوان ابزاری تفسیری در خدمت نگاه پزشکی، قرار گرفت. پروژه فوکو را میتوان در مسأله سیگار به خوبی ردیابی کرد. در حقیقت سیگار، بیش از آنکه برای استعمالکنندگانش نقش منفی و مخرب بازی کند برای گفتمان پزشکی نقشی مثبت و حیاتی داشته و زبان رایج را مطیع قدرت گفتمان بهداشت و سلامتی کرده است.پس می توان یکی ازمهمترین منابع ایجادهراس اخلاقی نسبت به سیگاررااین گفتمان دانست.
۳) آموزه های دینی یکی دیگرازمنابع هراس اخلاقی نسبت به سیگاراند.یکی از مهمترین تابوهای دینی در نفی آسیب رساندن به بدن خود، صورتبندی شده است. دورکیم در کتاب، «صور ابتدایی حیات دینی» مینویسد: «دین نظام یکپارچهای از اعتقادات و اعمال مرتبط با امور مقدس است؛ یعنی اموری که حرمت یافته و ممنوعهاند. اعتقادات و اعمالی که همه کسانی را که به آنها عمل میکنند، در ضمن یک اجتماعی اخلاقی موسوم به کلیسا با هم متحد میکند.»
در تئوری دورکیم، حقیقت دینی، حقیقتی جامعهشناختی است و مرجع نمادهای دینی خود جامعه است. یکی از مهمترین کنشهای ممنوعه در ادیان، خودکشی است. دورکیم در کتاب دیگری تحت عنوان «خودکشی» مینویسد: «به محض اینکه جوامع مسیحی شکل گرفت، خودکشی در این جوامع مورد تحریم قرار گرفت. از همان سال ۴۵۲ شورای «آرل» اعلام کرد که خودکشی یک جنایت محسوب میشود و جز نتیجه تلقین شیطانی نیست.»
دورکیم علت اصلی معصیت خودکشی در میان ادیان را نقش مخرب این کنش برای ساختارهای اجتماعی میداند. وی همچنین دربارة ممنوعیت خودکشی در اسلام مینویسد: «جوامع مسلمان نیز با همان قدرت و قوت خودکشی را منع کردهاند.»
از جمله گفتارهای رایج در مورد سیگار کشیدن در یک جامعه مذهبی همچون ایران، پیوند این کنش با خودکشی است: «سیگار کشیدن خودکشی تدریجی است». این عبارت بیش از هر چیز گویای ارتباط میان عقاید دینی و گفتمان رایج پزشکی است. برخی از مراجع تقلید شیعه در درون همین نظام معنایی، سیگار کشیدن را حرام اعلام کردهاند. استدلال آنها این بوده که سیگار منجر به آسیب رساندن به خود میشود و این اقدام از نظر شرعی حرام است.کشف ارتباط میان سیگار و آسیب به خود یا همان خودکشی، مرهون دانش پزشکی و گفتمان قدرتمندانه آن در چند دهه اخیر است که دستگاه دینی را نیز تحت تأثیر خود قرار داده است.
فرایند تبدیل شدن سیگارکشیدن به نوعی کنش مبتنی بر خودکشی و ممنوعیت فقاهتی آن بیش از هر چیز، اثباتگر تئوری دورکیم در باب دین و حقیقت جامعه شناختی آن است. در این فرایند به خوبی میتوان این مسأله را مشاهده کرد که مرجع حکم دینی حرام بودن استعمال سیگار، مشابه ساختن آن با خودکشی توسط گفتمان پزشکی بوده است.
۴) مصرف سیگار را بسیاری از روانکاوان با مسأله «لذت دهانی» ارتباط دادهاند؛ لذت دهانی که باز آفریده لذت کودکان از مکیدن سینه مادر است.
آنتونی ایستوپ در کتاب «ناخودآگاه» مینویسد: «نخستین لذت، لذت دهانی است. لذتهایی که دهان نوزاد از مکیدن و انگشت مکیدن احساس میکند. [...] وقتی از شیر گرفته میشود، زنجیره بیپایانی از جانشینها در پی میآید که با آب نبات، بستنی یخی، آدامس شروع میشود و به همه نوع خوردنی و شیرینی میرسد، و سپس به سوی جانشینهای دیگر از قبیل سیگار و نوشیدنی و... میرود.»
اما فارغ از این ارجاع روانکاوانه، سیگار بالاخص در یکیدو قرن اخیر، نقش اجتماعی مهمی را ایفا کرده است. فیلم قابل توجه «قهوه و سیگار» ساخته «جیم جارموش» سعی میکند در اپیزودهای مختلف به ارتباط میان مناسبات اجتماعی ـ که خود را در قالب گفتوگو در پشت میز نشان میدهد ـ با قهوه و سیگار، اشاراتی نماید. «بری ریچاردز» در کتاب «روانکاوی فرهنگ عامه» به این مسأله توجه میکند: «چه دوستیها و پیوندهای خانوادگی زیادی به واسطه سیگار آغاز شدهاند و چه تعاملهای اجتماعی زیادی به واسطه تبادل سیگار سامان یافتهاند. سیگار کشیدن هم با معاشرت اجتماعی گسترده عجین است و هم با مکیدن سبعانه.»
سیگار، امروزه تبدیل به یکی از عناصر زندگی روزمره در مدرنیته متأخر شده است. پاکتهای متعدد و متنوع سیگار در همه جا پیدا میشود. سیگار «وینیستون» آمریکایی آنچنان جهانی شده که حتی در کشورهای غیر دموکراتیک نیز نامی آشناست. وینیستون حتی بیشتر از دموکراسی، جهانی شده است.
تابلوهای ممنوعیت سیگار کشیدن در اماکن عمومی، محصول منازعات دامنهداری است میان تلقیهای مختلف در باب آزادی. آیا آزادی فردی بر منافع جمعی مقدم است یا بالعکس؟ اگر در مکان عمومیای اکثریت معتقد بودند که میتوان سیگار کشید، آیا سیگار کشیدن مجاز میشود، یا باز میباید رأی اقلیت بر ممنوعیت سیگار در اماکن عمومی حکمفرما شود؟ همچنین میتوان نقش سیگار در زندگی روزمره را در مقاومتهایی که در برابر ساختارهای رسمی و مسلط به وسیله کنش سیگار کشیدن صورت بندی میشود، دید.
سیگار از نظر تاریخی با مفهوم «مقاومت» پیوندی تنگاتنگ دارد. سیگار تا قبل از جنگ جهانی اول، کالایی بود که توسط زنها، به منظور مقاومت در برابر دنیای مردانه، مصرف میشد. بعد از جنگ که مردان نیز به مصرف زنانه تنباکو (سیگار) گرایش پیدا کردند، سیگار به مظهری مهم از آزادی زنان تبدیل شد و با جنبش روشنفکرانة برابریخواهانة آنان عجین شد. از نظر «بری ریچاردز» این نماد امروزه بسیار فراگیر شده است: «مشابه همین فرایند در سالهای اخیر در برخی جوامع مسلمان نیز رخ داده است.»
۵) باوجوداهمیت گفتمان بهداشت وسلامت ونیزآموزه های دینی درخلق هراس اخلاقی نسبت به سیگار درایران اما بی شک دولت (به عنوان هسته اصلی امرمسلط) بیشترین نقش رادرایجادهراس اخلاقی سیگاربازی می کندچون بیشترین منافع رامی برد.
معمولاً از سیگار به عنوان مقدمه مفاسد بزرگتر، نام برده میشود؛ مصداق ضربالمثل «تخم مرغ دزد، شتر مرغ دزد میشود». تحت تأثیر مفهوم «گناه» در ادیان، گفتمان رایج علاقمند است که با سلسلهمراتبی ساختن فساد و تبهکاری،به ظاهر، امکان شناخت و آگاهی از مسایل اجتماعی را ایجاد نماید. بسیاری از برنامهها و اقدامات دولتی و غیر دولتی نهادهای مرتبط، با اتکای بر همین شناخت سلسلهمراتبی از تبهکاری سازمانمندی میشوند.
در این ساختار معرفتی فساد، سیگار کشیدن مقدمه است. این مسأله در بازنمایی فرد بزهکار در رسانه به وضوح قابل مشاهده است: همه تبهکاران و فاسدین و بزهکاران در بدو امر سیگار میکشیدند. بیشک نظام معرفتی سلسله مراتبی تبهکاری موجود در ساختارهای عینی ـ همچون دولت، خانواده، تلویزیون، مدرسه و... و ساختار ذهنی ـ همچون زبان، علوم انسانی و... ـ به هدف سادهسازی شناخت مسأله اجتماعی، اینگونه باز نموده میشود.
ساختار مسلط فرهنگی ـ سیاسی ایران در مواجهه با آسیبهای اجتماعی همچون مواد مخدر، دزدی، فحشا، قتل و... (به طور کل مسأله اجتماعی تبهکاری) و نمایش آن، به خانوادهها توصیه میکند که مراقب فرزندان خود باشند تا آنها سیگار نشوند، زیرا که سیگار مقدمه همه این مفاسد است.
سادهسازی این پیام، در واقع شانه خالی کردن از فهم و شناخت دقیق و حل مسایل و معضلات و در جهت محول ساختن این مسایل و آسیبها به خانوادههاست.
والدین چه میکنند؟ با نگرانی و اضطراب از سرانجام و عاقبت فرزندانشان، با شبح سیگار روز و شب میگذرانند و به عنوان واسط میان امر مسلط و فرزندان، گفتمان رایج را تحکیم میبخشند و خانواده را تبدیل به کانون بحران میکنند.
معرفی سیگار به مثابه علتالعلل تبهکاریها و فسادهای موجود در جامعه، در واقع روانشناسانه کردن، مسایل عمیقاً جامعه شناسانه فعلی است. روانشناسان (یا همان ناکارشناسان تلویزیونی) میکوشند تا به هر طریق ممکن این باور را رواج دهند که اگر عیب و ایرادی در جامعه وجود دارد، تقصیر فرد یا روابط خانوادگی است. بنابر این برای حل مسایل اجتماعی موجود کافی است که فرد هنجارها را رعایت کند. مثلاً سیگار نکشد.
اما در این بین سؤالی که مطرح میشود این است که اگر چنانچه امر مسلط با حمایت قاطع دولت، ریشه فسادها را سیگار کشیدن میداند، پس چرا از تولید و ورود پر حجم سیگار به کشور جلوگیری نمیکند؟
برای پاسخ به این سؤال میباید دوباره به مفهوم «پنهان سازی» رجوع کرد. سیگار برای امر مسلط بیخطرترین و کمهزینهترین مدلول،به منظور علتیابی فساد و تبهکاری جامعه است.
به راحتی میتوان تمام تقصیر نارساییها و تبهکاریها را به گردن اُبژه آشنای در دسترسی انداخت که همچون روحی فراگیر همه جا حضور دارد و والدین را متهم ساخت که با عدم رعایت نظام مراقبت و انضباط، تبهکارانی را به جامعه تحمیل کردهاند. در اینجا سیگار، «مدلول» کاذبی است برای پنهان ساختن مدلولهای راستین. سیگار به سبب نقش پنهانسازی که دارد، بر خلاف تصور رایج، کالای مورد علاقه امر مسلط است. در واقع سیگاروقربانیانش لازمه نظم گفتمانی مسلط اند. فرد با سیگار کشیدن، تلخی و بدمزگی قدرت فوکویی حاکم را به ریهها میفرستد و درون خود را آکنده از فضای انقیادگر بیرون میکند.
توسط امین بزرگیان
http://aminbozorgian.blogfa.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست