پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

اصرار نکن


اصرار نکن

گفتاری پیرامون آسیب شناسی اصرار و پافشاری در حوزه های فردی و اجتماعی

● اصرار نکن

اصرار و پافشاری بر افکار، اعمال و سلیقه های فردی بدون پشتوانه وحیانی و عقلانی یکی از رذایل اخلاقی انسان به حساب می آید. روحیه اصرار در فعالیت های فردی و اجتماعی انسان، ضررها و آسیب های جدی و جبران ناپذیری به حیات طیبه او وارد می کند. نگارنده در نوشتار حاضر در مقام تبیین این مطلب برآمده است که اینک باهم آن را ازنظر می گذرانیم.

از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که فرمودند: «بئس الشیمه الالحاح» اصرار و پافشاری، صفت زشتی است. (غررالحکم/۲/۴۰۳)

روحیه اصرار در هرکدام از ما که رسوخ کند، می تواند در همه ارتباطات و فعالیت های اجتماعی، اثرات منفی و نتایج جبران ناپذیری برجای بگذارد.

فرض کنید: مادری برای پیشگیری از بیمارشدن فرزند خویش، از باب دلسوزی پیشنهاد می کند که این کت ضخیم را بپوش بعد بیرون برو. آقاپسر می گوید: «من سردم نیست و با همین مقدار لباس سرما نمی خورم. حالا ازطرف مادر مهربان اصرار بر پوشیدن کت و از آقاپسر مخالفت و انکار.

خودتان حدس بزنید که نتیجه چه می شود؟ فرض کنیم پسر با اصرار زیاد بالاخره مجبور می شود کت را بر تن کند. آیا بنظر شما این دستاورد ارزان بدست آمده است؟ قطعا نه؟ زیرا:

▪ اولا اعصاب و روان مادر و فرزند و اطرافیان، لطمه دیده است.

▪ ثانیا، روحیه هردو آنها تیره و تار شده است.

▪ ثالثا، از حیث روش تربیتی هم درنظر بگیریم، هردو آنها آمادگی کامل دارند تا در زمینه های دیگر زندگی، از الگوی «پافشاری و سماجت» استفاده نمایند. این نتایج سه گانه در صورتی است که مادر از روش اصرار در پیشبرد خواسته خود، پیروز میدان گردد. اما چنانچه آقاپسر، حرف مادر را عملی نکند، نتیجه آن به مراتب وخیم تر از وضع اول خواهدبود.

زیرا علاوه بر پیامدهای یادشده، شخصیت مادر دراین قضیه به دلیل بی توجهی فرزند، دچار آسیب شده وضایع می گردد. همچنین مخالفت با نظر مادر برای آقاپسر حالت عادی به خود می گیرد و قبح سرپیچی از توصیه های مفید والدین، نزد فرزند از بین می رود.

مهمتر از همه اینها، الگوپذیری و تقلید سایر اعضا خانواده از این گونه روش هاست که می تواند در ترویج روحیه اصرارورزی نقش موثری ایفا کند.

نمونه دیگر: یک کارمند اداری را فرض کنید که قصد دارد محل کارش را تغییر دهد، اما با مخالفت رئیس خود مواجه می شود. کارمند راههای زیادی را امتحان می کند، اما هر بار شکست می خورد، نهایتا از او پافشاری برای تغییر محل و از رئیس پافشاری بر ماندن. دستاورد این مناقشه عینا همان نتایج مثال مادر و فرزند است و شاید در اینجا شدیدتر باشد.

به همین ترتیب اصرار و پافشاری در انتخاب شغل، ازدواج، تفریحات، میهمانی ها، گرفتن وام، ورزش، سیاست، در روابط خانوادگی بویژه میان همسران با یکدیگر، والدین و فرزندان، دوستان با یکدیگر و در همه زمینه های اجتماعی و... امری ناکارآمد می باشد که لازم است به شدت ازآن پرهیز کرد تا عواقب سوء آن گریبان آدمی را نگیرد. در روایات به برخی از این آثار اشاره شده است، از جمله: محرومیت برای شخص اصرارکننده، خستگی و افسردگی، از دست دادن قدر و منزلت میان مردم، به ستوه درآوردن دیگران و... (همان/ ۴۰۴)

● راههای اجتناب از پافشاری

به نظر می رسد که مناسبترین رفتار در مواجهه با دیگران و در ارتباطات فردی و اجتماعی، استفاده درست از روش های «معقول و متعارف» است.

منظور از روش معقول یا عاقلانه، آن روشی است که از پشتوانه منطقی و دلیل برخوردار است به طوری که افراد عاقل آن را تصدیق می کنند.

و منظور از روش متعارف آن روشی است که از پشتوانه تعالیم دینی، اخلاقی، فرهنگی و سنت های صحیح اجتماعی برخوردار است به طوری که اگر آن را بکار ببریم مورد ملامت و نکوهش افراد قرار نمی گیریم.

به عنوان مثال، پا دراز کردن جلوی میهمان و اشخاص بزرگ گرچه از نظر عقلی اشکالی ندارد، اما از حیث عرف مردم، زشت محسوب می شود.

در مثال اول، اگر مادر تشخیص می دهد که کت برای فرزندش ضروری است، بهتر است که نظر خود را با احترام به آقا پسر خود ارائه دهد به این شکل؛ عزیزم هوا امروز بسیار سرد شده است و لباس های تو نازک است، اگر دچار سرماخوردگی شوی، از درس و مدرسه بازخواهی ماند و این قبیل ادبیات... حال اگر فرزند حرف مادر را گوش کرد، مسئله تمام است. اگر قبول نکرد، بیش از این مادر نباید پافشاری نماید. زیرا او هم از روش معقول (با پشتوانه دلیل) و هم از روش متعارف (رعایت ادب و حفظ حرمت آقاپسر) استفاده کرده است. در نتیجه چنانچه بعد از همه اینها فرزند سرما نخورد، خوب هیچ اتفاق بدی رخ نداده و کسی لطمه روحی و تربیتی نخورده است، اما اگر فرزند سرماخورده و مریض شود، این خود اوست که مقصر است، اگر قرار برتوبیخ و سرزنش باشد، آقا پسر را سرزنش می کنند و ضمناً بگوش خود خواهد گرفت که از آن پس توصیه دیگران را بپذیرد.

البته مادر و اطرافیان ضمن اینکه حرمتشان حفظ شده است، نباید پسر خود را ملامت و نکوهش کنید زیرا نتایج سوء این گونه سرکوفت زدن ها از اصرار و پافشاری اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.

حال برادر و خواهر گرامی، خود قضاوت کنید آیا این روش بهتر نیست؟

● عدم اصرار در سیره بزرگان

هنگامی که برادران یوسف پیامبر(ع) برای بردن وی پیش پدر (یعقوب(ع)) رفتند، استدلال کردند که یوسف (ع) را به همراه ما بفرست تا بازی و تفریح کند و ما مراقب او هستیم. حضرت یعقوب(ع) در برابر خواسته فرزندان خود دو مطلب معقول و متعارف را بیان کرد.

اول اینکه در فراق او غمگین خواهم شد و دوری وی برایم سخت است. (بهره بردن از شیوه متعارف عاطفی روانی و روابط صمیمی پدری و فرزندی)

دوم اینکه، ممکن است مشغول بازی و چرای گوسفندان باشید و در غفلت شما، گرگ او را بخورد. (استفاده از شیوه عاقلانه و آوردن دلیل روشن که در آن سرزمین، وجود گرگ ممکن است خطرآفرین باشد)

برادران یوسف(ع) تنها به استدلال منطقی پدر پاسخ دادند که ما با این توانمندی کاملاً مراقب او هستیم و جای نگرانی نیست. اما در مورد اشکال اول پدر تجاهل کرده و وانمود کردند که مقصود پدر را نفهمیده اند. (المیزان/ ۱۱/۱۳۲)

یعقوب (ع) با اینکه می توانست با ترفندهای مختلف برخواسته خود پافشاری کند و مانع بردن یوسف(ع) شود، اما این کار را انجام نداد بلکه به همان مقدار متعارف و معقول بسنده کرد.

نمونه دیگر: امام خمینی(ره) فرمودند: والله قسم من از ابتدا، با انتخاب شما (منتظری) مخالف بودم- والله قسم من با نخست و زیری بازرگان مخالف بودم. والله قسم من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم. در تمام این موارد نظر دوستان را پذیرفتم.

(صحیفه نور/ ۲۱-۳۳۱)

همچنین امام(ره) در قضیه پایان جنگ تحمیلی و پذیرش قطعنامه، علیرغم میل باطنی خود، بنا به پیشنهاد مسئولین وقت، آن را پذیرفت و از آن با عنوان نوشیدن جام زهر، تعبیر کردند.

سیره و روش همه اولیاء الهی در مواجهه با مردم وامور دنیایی و آخرتی پیوسته چنین بوده است. هیچگاه فکر و خواسته خویش را به اصرار به دیگران تحمیل نکرده اند. نمونه دیگر: در جنگ احد پیامبر(ص) در برابر پیشنهاد جوانان که در خارج شهر مقاومت کنیم، اصرار و پافشاری نکرد و نظر آنان را پذیرفتند.

هر چند در آن جنگ مسلمانان موفق نشدند، اما پیامبر اکرم(ص) هیچگاه دیگران را ملامت نکردند.

● ممنوعیت شیوه پافشاری در همه زمینه ها

این نکته را باید تأکید کنیم که عدم بکارگیری روش پافشاری و اصرار، عمدتا در امور مکروه و مباح و مستحب است. اما در امور واجب و حرام ضمن رعایت اصل عدم پافشاری، دو اصل حیات بخش امر به معروف و نهی از منکر، مطرح می گردد.

در اجرای این دو اصل نیز دستمان باز نیست که به هر کس بتوانیم امر و نهی کنیم. بلکه اولا، باید بدانیم که آیا این کار تأثیر دارد. ثانیا، شرایط آن مهیا باشد. ثالثا، مراتب آن را نیز لحاظ کنیم. رابعا، امر و نهی فقط در حیطه امور واجب و حرام بر فرد واجب است نه سایر موارد.(رساله توضیح المسائل امام(ره) ص ۳۹۵)

بنابراین ما حداقل به عنوان یک مسلمان وظیفه ای به نام «اصرار و پافشاری» نداریم. بلکه وظیفه ما این است که پیام و خواسته خود را به طور روشن و شفاف به مخاطب برسانیم.(سوره یاسین آیه ۱۷) در مجموع می توان گفت که شیوه پافشاری در تمام زمینه ها ممنوع است، به ویژه در حوزه تعلیم و تربیت، روابط خانوادگی، و روابط اجتماعی.

نکته ظریف دیگری که لازم است بیان شود این است که شخص اصرارکننده، گویا از چند چیز اطمینان کامل دارد: اینکه من درست فکر می کنم، طرف مقابل با پیروی از من به نتیجه قطعی و درست می رسد و داشتن اعتماد و اتکاء بیش از اندازه به خود.

لذا به نظر می رسد که این فرد حداقل به طور ناخودآگاه، ضمن اینکه از شیوه ناکارآمد «اصرار» استفاده می کند، پیشاپیش از صفاتی نکوهیده مانند؛ ادعای داشتن علم، عدم توکل و اعتماد به خدا، برخوردار است.

لیکن منش اولیاء الهی در برخورد با تمام مسائل، بهره مندی درست از روش معقول و متعارف و توکل و اعتماد به خدا در همه مراحل است و نتیجه کار را به او واگذار می کنند. شعار دشمن شکن آنان این است که ما وظیفه مان را عاقلانه و متعارف انجام دهیم و نتیجه آن با خداست.

حضرت علی(ع) می فرمایند: مقدرات الهی بر تدبیر ما انسان ها غلبه پیدا می کند، تا آنجا که گاهی آفت و شکست های آدمی به تدبیر و فکر خود اوست.(نهج البلاغه، حکمت۴۵۹)

در پایان یادآور می شود که بکارگیری شیوه پافشاری و اصرار، همه جا و در همه عرصه ها مورد نکوهش و امری نامطلوب است. تنها یک استثناء دارد و آن پافشاری بنده عاجز و ضعیف در پیشگاه خدای مهربان است.

آدمی برای گدایی باید به در خانه خدا برود و از صاحبخانه درخواست هایش را با اصرار و پافشاری طلب نماید.(بحار/ ۶۹/۵۲) زیرا خداوند متعال، نه چیزی از ذخائرش کاهش می یابد و نه با اصرار اصرارکنندگان ملول گشته و بخیل می شود.(نهج البلاغه/ خ۹۰)

محمد مهدی رشادتی