یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
موج سوم بحران اقتصادی بیکارسازی
در حالیکه یکسال از علنی شدن ویرانههای مهیبترین بحران اقتصادی جهان ـ پس از رکود بزرگ ۱۹۲۹ (Great depression) ـ گذشته، تلاش دولتهای عضو گروه بیست G۲۰ برای مهار دامنههای بحران چندان کارساز واقع نشده است. اینک ـ حتا ـ آن دسته از اقتصاددانان خوشبینی که از کنترل نسبی بحران سخن میگفتند و تاثیر مثبت کومکهای کلان دولتهای بزرگ سرمایهداری به بانکها و صنایع ورشکسته را گامی مهم در زمینهی خروج از بنبست رکود و اولین نشانههای رشد و رونق اقتصادی تلقی میکردند از یکسو ورود حجم سنگین و کنترل نشدهی نقدینهگی (بستههای ۷۰۰ میلیارد دلاری و ۵۰۰ میلیارد پوندی و...) را به عاملی برای صعود نرخ تورم تعبیر میکنند و از سوی دیگر با افزایش بیسابقهی نرخ بیکاری؛ به نحو آشکاری از وعدههای خوشبینانهی خود دست میشویند و آغاز خروج از رکود را تا دو سال دیگر (۲۰۱۱) به تاخیر میاندازند.
دربارهی ابعاد مختلف بحران اقتصاد جهانی، بسیار نوشتهایم۱ و نوشتهاند ـ و باز هم خواهیم نوشت ـ کما اینکه صاحب این قلم در کتاب "بحران" کوشیده است، در کنار ترسیم بسترهای ظهور و افول نئولیبرالیسم، و نقد جامع کینزیسم، امکان بالقوه و واقعی عروج سوسیالیسم کارگری را محتملتر از همیشه طراحی کند. در این مجال مجمل به اجمال میخواهم حین عبور شتابزده و اشارتی از موج اول و دوم بحران اقتصادی، با تامل بیشتری به موج سوم (بیکاری) بنگرم و به ایجاز هر چه تمامتر این فرایند را در دو سطح بینالمللی و داخلی به نظاره بگذارم.
● یک. سطوح بینالمللی بحران
با تاکید بر اهمیت پایهیی دو عامل اصلی اضافهتولید و گرایش نزولی نرخ سود در بحرانهای سیکلیک سرمایهداری و گذشته از اینکه سرمایهداری نئولیبرال بعد از عروج تاچریسم ـ ریگانیسم همواره با بحرانهای ریز و درشت دست به گریبان بوده است نمونه را بحران مالی بزرگ موسوم به دوشنبهی سیاه ۱۹ اکتبر ۱۹۸۷ و سقوط ۶/۲۲ درصدی شاخصهای داوجونز (Dow Jones) قدر مسلم این است که موج اول بحران اقتصادی جاری به چند صورت مشخص شکل بست. ما از چنین موجی به عنوان بحران سرمایهی مالی یاد میکنیم و علائم آن را در چند مولفهی آشکار نشان میدهیم.
الف) ورشکستهگی بانکهای عظیم رهنی، آشفتهگی مرزها و مسوولیتهای بانکهای سرمایهگذاری (Investment banks) و بانکهای بازرگانی (commerical banks)، شکست بازارها (market faullures)، انفجار حبابهای (bubbles) بازار بورس، بنبست اقتصاد کازینویی؛ پوچی تئوریهای مبتنی بر اقتصاد مادهزدایی شده (dematerialized of economy)، انحلال افسانهی مقرراتزدایی (deregulation)، پایان حذف دولت دخالتگر (laissez faire)، سقوط انباشت متکی به ارزش سهام (Accumulation actionnarial)، سقوط سهام اشتقاقی (derivative)، افول سرمایهی موهوم (fictitious capital) و غیره.
ب) بحران مسکن که خود محصول التقاط وظایف بانکها و پدیدهی موسوم به وامهای رهنی سابپرایم (subprime mortgage) یا وامهای طولانیمدت دارای خطر زیاد است.
پ) بدهی کلان بانکهایی همچون وامو (Washington Mutual)؛ واچوویا (Wachovia )، مورگان استنلی (Morgan Stanley )، گلدمن ساکز(Goldman Sachs)، لمن برادرز (Lehman Brothers) و ... ورشکستهگی نهایی موسسات مالی با وجود دریافت کومکهای کلان از دولت.
موج دوم بحران از سرمایهی مالی (والاستریت و بارکلیز دوسوت و بانکها) به سوی مراکز شاخص و غولپیکر صنعتی شیفت شد. سقوط تمام عیار صنایع غولپیکر خودروسازی همچون جنرال موتورز، کرایسلر، فورد، دایملر، ساب، ولوو، بنز، اوپل، رنو و... - مصداق تمام عیار اضافهتولید (Over Production) و یکی از وجوه بارز گرایش نزولی نرخ سود است.
موج سوم بحران که اینک به دنبال رکود و عوارض ناشی از موجهای پیش گفته فرا رسیده، در چند پدیدهی فقر، فلاکت (نابهجایی طبقاتی)، تورم، و البته صعود نرخ بیکاری و فزونی بیکارسازی عینیت یافته است. اگرچه بحران ادواری سرمایهداری یکبار دیگر درستی نظریات مارکس را به اثبات رساند و پس از عروج نئولیبرالیسم و سقوط کمونیسم بورژوایی (شوروی)، موجب رهایی سوسیالیسم مارکسی از آوار تبلیغات گوشخراش رسانههای سرمایهداری جهانی شد و تبعاً فرصتی طلایی برای اعتلای مشی سوسیالیسم کارگری به وجود آورد، اما با تمام این اوصاف مهمترین ترکشهای بحران به شکل بیکارسازیهای مهلک و تقلیل دستمزدها و کاهش سطح زندهگی مستقیماً گریبان کارگران را گرفت. بیکاری ـ به عنوان یکی از عوارض اضافهتولید وجه اساسی شیوهی تولید سرمایهداری است.
نشریهی تایم در تاریخ ۱۵ دسامبر ۲۰۰۸ گزارشی از غرقشدن صنایع عظیم خودروسازی آمریکا منتشر کرد. بنابراین گزارش شوک شگفتناک ورشکستهگی پیکر جنرال موتورز، کرایسلر و فورد را در هم پیچیده است. زمانی که درخواست کومک ۳۴ میلیارد دلاری مدیران این صنایع از سوی جمهوریخواهان سنا رد شد و با تقاضای تقلیل یافتهی ۱۴ میلیارد دلار نیز موافقت به عمل نیامد، ارزش سهام جنرال موتورز در هفتهی دوم دسامبر ۲۰۰۸ با ۳۸ درصد کاهش به ۵۴/۲ دلار تنزل کرد و در همان راستا هر سهم شرکت فورد نیز با ۱۵ درصد کاهش به ۹۰/۲ دلار فرو افتاد. عوارض جهانی شدن بحران سرمایهی مالی خیلی زود گریبان سایر صنایع خودروسازی غرب را نیز گرفت. چنان که در ماه دسامبر ارزش سهام رنوی فرانسه و دایملر آلمان به ترتیب ۵/۹ و ۸/۷ درصد سقوط کرد. تمام تبعات این سقوطها و ساقط شدنها و سقط گردیدنها در قالب رکودی جدید عملاً به تولیدکنندهگان و به عبارت روشنتر کارگران منتقل شده است. جنرال موتورز به عنوان غول صنعت خودروسازی جهانی از تعطیلی۲۰ کارخانهی خود خبر داد. میزان فروش این شرکت در ۱۰ ماه سال ۲۰۰۸ بیش از ۲۲ درصد کاهش داشت. از ماه نوامبر این کاهش به ۴۱ درصد رسید. کارگران بیشتری در آستانهی افت دستمزد و اخراج قرار گرفتهاند. بحران صنایع آمریکا عیناً و البته تبعاً به صنعت خودروسازی سوئد نیز سرایت کرد. سایت خبری فاینشنال تایمز مینویسد شرکتهای ولوو و ساب سوئد که به صنایع فورد و جنرال موتورز آمریکا وابستهاند در انتظار دریافت ۵/۳ میلیارد دلار کومک مالی از دولت؛ بیتابی میکنند. بیکارسازی گستردهی کارگران صنایع خودروسازی سوئد را تهدید میکند. به نوشتهی تایم "دوران رویایی دیترویت به سر آمده است" و این امر به معنای وقوع یک فاجعهی عظیم بیکارسازی در جهان خودروسازی خواهد بود. کومکهای دویست میلیون کرونی دولت سوئد به بانکها چندان موثر نیفتاده است. کارخانهی ولوو به همهی کارگرانی که بعد از سال ۲۰۰۰ استخدام شدهاند، اعلام کرده برای تسویه حساب به کارگزینی مراجعه فرمایند!! درخواست اضافه دستمزد پرستاران سوئدی بیپاسخ مانده است و بعضی از زنان به دلیل ناکافی بودن حقوق خود به کارهای دیگر روی آوردهاند.
در ماه آگوست نرخ بیکاری در آمریکا به ۱/۶ درصد افزایش یافت و از کل تولید صنعتی ۱/۱ درصد کم شد. روند رو به تزاید رکود و بحران که در ماه نوامبر نیز به شدت ادامه داشت به گزارش رویترز دستکم به بیکارسازی ۵۳۳ هزار نفر انجامید. در همین ماه نرخ بیکاری به ۸/۶ درصد رسید که ظرف ۲۵ سال گذشته در آمریکا بیسابقه بود. در خوشبینانهترین برآوردها گفته میشود در سال ۲۰۰۸ رقم بیکارشدهگان آمریکا به بیش از ۵/۱ میلیون نفر رسیده بود. این فقط بخشهای تولیدی نیستند که کارگران خود را به خانه میفرستند. مراکز خدماتی نیز زیر آوار رکود اقتصادی یکی پس از دیگری به حیات شغلی پرسنل خود پایان میدهند. شرکت تلفنی "ایتیاندتی" به ۱۲ هزار نفر از کارمندان خود اعلام عدم نیاز کرد. بانک مریل لینچ مستقر در کارولینای شمالی طی جمعبندی مالیاش از حذف ۳۰ تا ۳۵ هزار فرصت شغلی در ۳ سال آینده خبر داد. در چهار ماه پایانی ۲۰۰۸ کمپانی موتورلا در مجموع ۱۴ هزار کارگر خود را اخراج کرد.
خوان سوماویا (مدیر کل سازمان بینالمللی کار) در ماه اکتبر ضمن تاکید بر ریسک بیشتر بیکارسازی، کاهش دستمزد و افزایش روند استرداد کارگران مهاجر یادآور شد تا پایان سال ۲۰۰۹ قریب به بیست میلیون کارگر دیگر در اثر بحران مالی بیکار خواهند شد. وی تعداد کارگران مهاجر را بیش از صد میلیون دانسته بود.
وزارت کار آمریکا در تازهترین گزارش خود (۱۰ سپتامبر ۲۰۰۹) یادآور شد تعداد بیکاران آمریکایی طی ماه اوت بیش از ۲۱۶ هزار نفر افزایش داشته است. در همین روز کارخانهی خودروسازی اوپل خبر اخراج بیش از ده هزار کارگر خود را اعلام کرد. متعاقباً؛ کارشناسان نرخ بیکاری ۴/۹ درصدی را برای ایالات متحد پیشبینی کردند. در شرایطی که وزرای دارایی عضو G۲۰ در اجلاس اخیر لندن به دلیل افزایش فشارهای تورمی خواستار توقف بستههای محرک اقتصادی (پولهای میلیاردی مالیاتدهندهگان به بورس بازان ورشکسته) شدند، تیموتی گیتز (وزیر دارایی آمریکا) با تاکید بر راه طولانی رسیدن به رشد و رونق پایدار و ثبات اقتصادی خواهان استمرار اجرای بستههای محرک شد.
به گزارش ILOاز دسامبر ۲۰۰۷ تا ابتدای سپتامبر ۲۰۰۹ بیش از ۷ میلیون نفر در آمریکا بیکار شدهاند. رقمی که پس از جنگ جهانی دوم نادر است. فقط در ماه ژانویهی گذشته ۷۴۱ هزار نفر شغل خود را از دست دادهاند. نرخ بیکاری در ایالات متحد در ماه اوت جاری به ۸/۹ در صد رسیده بود و پیشبینی میشود تا آغاز سال جدید میلادی این نرخ دو رقمی شود. سایت خبری تحلیلی بلومبرگ به صراحت نوشته است که افزایش هزینههای دولتی موجب افزایش نرخ تورم خواهد شد و فدرال رزرو (بانک مرکزی) عملاً قادر به حل این مشکل نخواهد بود. از سوی دیگر همان محرکهای اقتصادی که به جیب بانکداران و صاحبان صنایع و موسسات مالی ورشکسته رفته و به صورت پاداشهای کلان به مدیران بانکها بیرون زده است، در ماههای آینده بر دامنهی صعودی نرخ تورم خواهد افزود. انتظار میرود نرخ تورم آمریکا که در ماه جولای ۴/۱ درصد رشد کرد طی پنج سال آینده به طور میانگین ۸/۲ درصد افزایش یابد.
در ماه اوت فقط ۱۵ هزار کارگر صنعت خودروسازی شغل خود را از دست دادهاند. جنرال موتورز تا پایان سال ۲۰۰۹ دست کم ۷۵۰۰ کارگر دیگر را اخراج خواهد کرد. شرکت پست آمریکا به منظور صرفهجویی۳۰ هزار کارگر خود را در آستانهی اخراج قرار داده است. مرکز اطلاعات و آمار اینسی فرانسه از حذف چهارصد هزار فرصت شغلی طی ۶ ماه گذشته خبر داده است. به گزارش مرکز آمار یورو استات طی سه ماه نخست سال جاری در ۲۷ کشور عضو اتحادیهی اروپا، نزدیک به ۵ میلیون نفر بیکار شدهاند. حتا در کشورهایی مثل روسیه که مدعیاند از امواج مخرب بحران مصون ماندهاند، ورشکستهگی صنایع و بیکارسازی انکارناپذیر است. نمونه را، شرکت خودروسازی اوتوواز (Autovaz) به عنوان بزرگترین شرکت اتوموبیلسازی روسیه در آخرین روزهای سپتامبر جاری (۲۰۰۹) از بیکارسازی ۲۷ هزار کارگر خود به دلیل کاهش تقاضای داخلی سخن گفت.
● دو. سطوح داخلی بحران (ایران)
رئیس دولت نهم تا اواسط زمامداری خود ضمن نفی هرگونه تورم، طراحان چنین امری را وابستهگان مافیای اقتصادی میخواند و با تاکید بر اینکه "مردم ایران دارند حال میکنند" از اساس منکر مشکلات اقتصادی میشد. به تدریج که وضع غیر قابل انکار شد، ایشان و همکارانش ضمن پذیرفتن اندکی از بار تورم و فاصله گرفتن از توهم توطئه، در کنار ارائهی آمار ضد و نقیض، نه فقط تعریف معقولی از تورم، اشتغال؛ خط فقر، رکود تورمی ورشکستهگی بانکها و صنایع، کاهش شدید بهای سهام، نحوهی خصوصیسازیها، سقوط سرمایهگذاری مستقیم خارجی و داخلی، فرار و اعتصاب سرمایه، بیکارسازیهای فزاینده، رکود مسکن و دهها شغل مرتبط با آن ارائه ندادند بلکه با طرح ادعای هر آینه سقوط امپراطوری بحرانزدهی غرب، اساساً منکر نفوذ و سرایت همهجانبهی بحران به اقتصاد ایران شدند. در ادامهی این یادداشت کوتاه خواهم کوشید ابعاد بحران اقتصادی را در سطح داخلی (ایران) به اجمال ترسیم کنم.
۱) بدهی کلان بانکهای ورشکسته که بر خلاف موسسات مالی غرب از اعلام ورشکستهگی خود تاکنون امتناع ورزیدهاند یکی از علایم مشخص بحران سرمایهی مالی در ایران است. اقلام بدهی و سرمایهی بانکها در دی ماه ۱۳۸۷ به اسفند ۱۳۸۶ موید رشد ۷۰ درصدی بدهی بانکها به بانک مرکزی است. برابر نماگرهای بانک مرکزی اقلام بدهی و سرمایهی بانکها و موسسات اعتباری کشور تحت سر فصل بدهی بانکها به بانک مرکزی از ۱۳ هزار و ۷۶۹ میلیارد تومان در اسفند ۱۳۸۶ به ۲۳ هزار و ۴۲۹ میلیارد تومان در دی ماه ۱۳۸۷ افزایش یافته است. (رشد ۱/۷۰ درصدی) همچنین برابر اعلام منبع پیشین اقلام بدهی و سرمایهی بانکها و موسسات اعتباری کشور تحت سرفصل سایر اقلام بدهی از ۶۷ هزار و ۱۹۵ میلیارد تومان در اسفند ۱۳۸۶ به ۷۵ هزار ۶۳۱ میلیارد تومان در دی ماه ۱۳۸۷ صعود کرده است (رشد ۷/۱۲ درصدی). به گفتهی رئیس کل بانک مرکزی در حالیکه مطالبات معوق بانکها به۴۰ هزار میلیارد تومان رسیده، کل ارزش افزودهی بانکها در دورهی سه سالهی ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۶ با ۵۰ درصد کاهش تنها ۳۰۹ میلیارد تومان بوده است. بیتردید اقتصاد ایران در سامانههای پیدا و پنهان رانتخواری اسیر شده است. نگفته پیداست این رانتخواری خود را نه در بخش تولید، که در اسکلههای واردات و توزیع و بازار نشان میدهد. رییس دولت نهم به صراحت گفته: "ما از مدیران در خصوص اقساط معوقه [تسهیلات بانکی] سوال کردیم و مشخص شد بیش از ۹۰ درصد اقساط معوقه مربوط به آن ده درصد افرادی است که توانستهاند با اعمال نفوذ و رانتخواری بیش از ۹۰ درصد تسهیلات بانکی را دریافت کنند. هنگامی که این افراد به دستگاه قضایی معرفی میشوند ۵۰ نفر از آدمهای گردن کُلفت و صاحب نفوذ دست به کار میشوند و به دولت فشار وارد میآورند..." (کیهان، ۱۱ خرداد ۱۳۸۸، ص۱۴) و اضافه کنیم که طرح چنین مواردی، آن هم ۱۱ روز پیش از انتخابات ۲۲ خرداد فقط مصرف تبلیغاتی دارد و در ارادهی دولت کمترین عزمی برای مبارزه با فساد اقتصادی دیده نمیشود.
معنای واقعی چنین ارقامی وجود بحرانی عمیق و دامنهدار در نظام بانکی کشور است. نظامی بیمار و ورشکسته که بعضی از آن انتظار دارند به یاری صنایع ساقط و تعطیل شدهی کشور بیاید. در همین حال با وجود فقدان شفافیت آمارها، سقوط بازار بورس ایران واقعیتی محرز است. به اعتبار نماگرهای بانک مرکزی حقوق صاحبان سهام از ۱۸ هزار و۹۷۰ میلیارد تومان در اسفند ۱۳۸۶ به ۱۸ هزار ۵۱۵ میلیارد تومان (کاهش ۴۵۵ میلیارد تومانی) افت کرده است. (افت ۴/۲ درصدی). به گزارش سایت "الف" اخبار بورس حاکی از سراشیبی سقوط در ۱۵۰ شرکت بورسی است. شرکتهای بزرگ صنعت فولاد بورسی با میانگین بازدهی منفی ۴۴ درصدی طی تیر ماه ۸۷ تا پایان تیرماه ۸۸ دوران رکود را تجربه میکنند.
۲) بحران مسکن در ایران اگرچه ربطی به وامهای رهنی طولانی مدت و پر خطر موسوم به ساب پرایم ندارد، اما واقعیت پیچیدهی این بحران نشان میدهد که پس از یک دورهی تورم بیش از صد درصدی و راستش نامعلوم - طی سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۷، بازار مسکن ایران طی ماههای گذشته وارد یک رکود طولانی شده و به همراه خود دهها صنعت و بازار و تعداد نامعلومی شغل را نیز به رکود و بلاتکلیفی کشیده است. به یک عبارت بحران مسکن در ایران از تورم به رکود و سپس رکود تورمی سوق یافته است. رکود فعالیتهای ساختمانی و به تبع آن بیکاری تعداد نامعلومی از کارگران - با وجود ارزان شدن نسبی بهای زمین سخت معنادار است. به گزارش سایت "الف" طی چند ماه گذشته ساخت و ساز در تهران حداقل ۶۰ درصد کاهش یافته است.
۳) سقوط صنایع و بیکارسازی کارگران. با وجودی که طی سی سال گذشته نزدیک به ۷۵۰ میلیارد دلار عواید نفتی به خزانهی دولتی وارد شده است (۳۰۰ میلیارد دلار آن فقط نصیب دولت نهم شده است) اما در عین حال معیشت کارگران ایران همواره مصداق بارز "دریغ از پارسال" بوده است. در شرایطی که خبر ورشکستهگی مستمر صنایع کوچک و بزرگ و به دنبال آن بیکاری و فقر فزونتر فرودستان همچون اخباری هولناک پیدرپی شنیده میشود، آقایان نه فقط خط فقر۴ را "سرکاری" میدانند و تعریف نامربوطی از "اشتغال" ارائه میفرمایند، بلکه بیکار شدن "دویست هزار نفری" کارگران و سقوط استانداردهای زندهگی زحمتکشان را امری بدیهی تلقی میکنند و از بیخ و بن منکر سیل ویرانگر بحران اقتصادی میشوند.
در اواسط اکتبر (۲۰۰۸) وزیر سابق کار به صراحت گفت "در شش ماه گذشته ۲۵۳۰۰ نفر کارگر بیکار شدهاند". او که طرفدار گسترش بنگاههای "زود بازده" از طریق دریافت وامهای بانکی بود، سیاستهای انقباضی بانک مرکزی را دلیل اصلی بیکارسازیها میدانست. اما واقعیت غیر از این است. اقتصاد رانتزده، حجم سنگین و سرسامآور واردات، کاهش تولید داخلی، خصوصیسازی نئولیبرالی، قوانین غیر انسانی کار (قراردادهای سفید و موقت، یکجانبهگرایی) بحران جهانی، کاهش قیمت نفت و... از جمله دلایل اصلی بیکارسازیها و کاهش دستمزدها بوده است. کاهش تولید داخلی به سود واردات یا همان آب کردن اضافه تولید بنجل و ارزان قیمت چینی در بازارهای ایران به نحو تنگاتنگی با اقتصاد رانتی و سامانههای آشکار و نهان واردات و توزیع پیوند خورده است. فقط در یک قلم باید به این بخش از گفتوگوی رییس اتاق بازرگانی تهران در مصاحبه با ایلنا (۳ سپتامبر ۲۰۰۹) اشاره کرد که هماکنون شهرکهای صنعتی کشور تنها با یک سوم ظرفیت خود کار میکنند. مدیر عامل صنایع شیر ایران با اعلام این مطلب که صنایع لبنی کشور با کمتر از ۵۰% ظرفیت خود کار میکنند، تصریح کرده "در مجموع کمتر از ۶۰۰ کارخانهی فرآوردههای لبنی در سراسر کشور فعال هستند". همزمان، معاون شرکت بازرگانی دولتی ایران اظهار داشته، کارخانههای آردسازی کشور با کمتر از ۴۵% ظرفیت خود کار میکنند. به این ترتیب میتوان گفت که نه تنها کارخانههای آردسازی بلکه بنگاههایی که تنها با ۴۵% ظرفیت خود کار میکنند، در وضعیتی بحرانی هستند.
این وضعیت در مورد صنایع واگنسازی، فولادسازی، کشتیسازی و نیز صنعت تولید تایر صادق است که بحران و ورشکستهگیشان عمدتاً ناشی از واردات بیرویهی کالا در چهار سال اخیر بوده است. هفت ماه پیش انجمن تولیدکنندهگان فولاد ایران اعلام کرده بود که معادل ۵۰۰ هزار تن فرآوردههای فولادی کشور در انبارها انباشت شده و به فروش نرسیده است، زیرا در سال ۸۷ دولت بیش از ۸ میلیون تن فولاد وارد کشور کرد، در حالیکه بخش خصوصی قادر به تولید ۱۱ میلیون تن فولاد است. به همین منوال، واردات لاستیکهای چینی در چند سال اخیر تولیدکنندهگان داخلی تایر را عملاً از صحنه حذف کرده است.
(در افزوده: نگفته پیداست که نگارنده نه اعتقادی به بورژوازی ملی و ایضاً مترقی دارد و نه هدفش از طرح این مباحث دلسوزی برای کارفرمایان و صاحبان وسایل تولید است).
در گزارش وحشتناک دیگری که ایلنا تحت عنوان "کارگران نساجی استان اصفهان عزادارند" مخابره کرده است، به صراحت گفته شده در حال حاضر (شهریور ۱۳۸۸) کارگران نساجی کاشان که اکثر آنان دارای بیش از ۱۸ سال سابقهی کار هستند ۲۲ ماه است که حقوق نگرفتهاند. در حال حاضر کارخانهی سیمین اصفهان نیمه تعطیل است و حدود ۴۰ درصد کارگران در این کارخانه سرکار هستند. حوادثی که در کارخانههای واگن پارس، ایران خودرو، چینی البرز قزوین، آلومینیومسازی اراک، فرش راوند کاشان، نساجی بوکان، لاستیک دنای تهران، پرریس، کشت و صنعت هفت تپه و... کارخانههای مشابه هر روز تکرار میشود و ضمن تعویق مکرر پرداختها، به بیکارسازیهای بیشتر میانجامد، پنداری دیگر چندان حساسیت برانگیز نیست. چنانکه سایت الف وابسته به یک نمایندهی محافظهکار ضمن تاکید بر اینکه "رکود اقتصادی در کشور رو به خامت است..."و با اعلام خبر اسفناک کاهش ۵۲ درصدی قدرت خرید مردم نسبت به سال گذشته از "افزایش ۳ درصدی نرخ بیکاری در تهران خبر میدهد" و یادآور میشود "طی یک ماه و نیم گذشته [تیر و مرداد ۸۸] ۱۶۴۶ نفر به خیل کارگران اخراجی پیوستند" بنا بر همین گزارش "اخراج ۵۰۰ کارگر از شرکت روکش چوبی ایران، ۹۰۰ کارگر از کارخانهی صنایع مخابراتی از راه دور و ۲۳۰ کارگر هتل آزادی" طی همین مدت در رسانهها آمده است. "الف" مینویسد: "۶۰ درصد ظرفیت تولیدکنندهگان لوازم خانهگی غیر فعال شده و در ۵۰۰ کارخانه ۲۰۰ هزار کارگر از ۳ تا ۵۰ ماه حقوق دریافت نکردهاند". (http:/alef.ir/۱۳۸۸/content/view/۵۱۹۸۱)تحلیل رسانههای محافظهکار از روند بیکارسازی و احتمال قوی بالفعل شدن جنبش کارگری و تفاوت ساختاری این جنبش با "نهضت سبز" از یک منظر و صرفنظر از اشکالات اپیستمولوژیک و غیر طبقاتی آن بسیار واقعبینانه و قابل تامل است:
«تعداد فزایندهی بیکاران و نیمه بیکاران به گونهیی محتوم در ورای این رکود و ورشکستهگی پیاپی کارخانهها است. کارگران به اقشار زیر طبقه سقوط خواهند کرد. آنان در استیصال کامل برای بقای خود به اشتغال غیر رسمی روی خواهند آورد. از این پس میلیونها یقه آبی که جامعه علیرغم توانایی که دارد خواهان کارشان نیست، خود را بازندهی مناسبات جدید میپندارند. طی چند ماه گذشته تمامی اخبار دال بر شکلگیری گسترده اعتراضات یقه آبیها دارد. ادامهی روند کنونی و بیتوجهی به رکود بنگاههای اقتصادی موج اعتراضات آبی را به راه خواهد انداخت.
ناگزیر این موج شباهتهایی هم با موج سبز خواهد داشت. به نظر میرسد این تحرکات از طرح هلندی رسانهیی هم خطرناکتر باشد. شاید از نسخهی بیلدربرگی براندازی نرم هم جلوتر رود. شاید هم برخی بخواهند آن را پروژه آژاکس ۳ بنامند. تحرکات آبیها بدون شک متعصبانه است. تنها مچبند سبز نیست که جای خود را به یقههای آبی میدهد. انگیزهی اصلی این حرکت خودجوش نگرانی از گرسنهگی خانواده و شیرخشک فرزند نوزاد و اجاره مسکن آخر ماه و ادامهی تحصیل فرزند و درمان همسر است. هر نفر که بیکار شود با خود حداقل ۴ نفر را به زیر خط فقر میبرد. و این خانواده بدون شک مستعد فساد میشود. سرکوب جنبش آبیها و برگزاری دادگاه فیروزهیی، حتا اگر به توابسازی هم بینجامد، باز هم مانع فساد و انحرافات اجتماعی نخواهد شد. آندمی دختران فراری، ایدز و کودکان خیابانی، طلاق، اعتیاد، سرقت و قتل موج قرمزی است که پس از بیتوجهی به اعتراضات آبی به سادهگی قابل مهار نخواهد بود.
البته شاید اگر منافع یقه آبیها به یقه سفیدها (کارفرمایان و مدیران و سرمایهداران ) گره بخورد- که به نظر میرسد در شرایطی فعلی گره خورده باشد بتوان امید داشت که اعتراضات آبی و فیروهیی موثر باشد. نباید فراموش کرد که هیچ کس اعتراض یقه سفیدها را مخملی و نرم نمیداند. یقه سفیدها ولینعمتند. یک صبح تا ظهر تعطیلی بازار طلا در اعتراض به قانون مالیات بر ارزش افزوده، برای ملغا شدن آن به دست رییسجمهوری کفایت میکند. اعتراض یقه سفیدها همیشه سفید است نه رنگی. باید از خلسهی پر اندوه سبز خارج شد و بیشتر نگران خروش آبیها و سیاهی فقر و قرمزی فساد بود» (پیشین).
نکتهی جالب در این گزارش، وقوف سران محافظهکار به قدرت جنبش کارگری است. واضح است که این طیف اقتصادخوانده بیش از آنکه نگران فقر ناشی از بیکاری کارگران باشند به وضوح و چنان که خود میگویند: "نگران خروش آبیها" [کارگران] هستند. خروشی که به سرعت و به تعبیر همین سایت محافظهکار "خلسهی پر اندوه سبز" را میشکند و از "نسخهی بیلدر برگی براندازی نرم هم جلوتر" میرود. تحرکاتی که محافظهکاران از آن تحت عبارت "تحرکات آبیها بدون شک متعصبانه است" یاد میکنند و نسبت به قریبالوقوع بودن آن هشدار میدهند بیگمان معطوف به برآیند جنبشی است که موتور محرکهی طبقاتی آن (کارگران) برای احقاق حق خود جز زنجیرهای پایشان چیز دیگری برای از دست دادن ندارند. این چنین فرایندی نه فقط "متعصبانه" نیست، نه فقط از منافع کارفرمایان منتزع و حتا در تقابل و تضاد است، بلکه منطبق بر حرکتی طبقاتیست که به جای تعصب ایدهئولوژیک یا عصبیت قومی، نژادی و ملی هدف خود را بر مبنای تغییر شیوهی تولید سرمایهداری؛ لغو مالکیت خصوصی؛ جمعآوری بساط بازار آزاد؛ ایجاد سازمان اجتماعی ناظر به جلوگیری از اضافه تولید و تولید متناسب با نیازهای جامعه، کار، مسکن، آموزش، بهداشت، حملونقل، درمان، بیمه و رفاه برای همه متمرکز کرده است. تمرکزی که بر تارک آن ممنوعیت خرید و فروش نیروی کار حک شده است.
واضح است که طبقهی کارگر زندهگی مناسب را نه فقط برای خود و طبقهاش، بلکه برای تمام افراد جامعه میخواهد. در مقابل برنامههای انسانی طبقهی کارگر؛ سیاستهای نئولیبرالی برای کاهش تورم و حفظ توازن مالی دست به کاهش مخارج عمومی و افزایش نرخ بهرهی سرمایه میزند، بازار کار را متغیر میکند و آزادسازی مالی و تجاری و خصوصیسازی را در دستور کار خود قرار میدهد، و برای به اصطلاح "تعدیل اقتصادی" و "واقعی کردن" قیمت مایحتاج مردم، "طرح تحول اقتصادی"تصویب میکند.
● مطالبات طبقهی کارگر
۱۱ اردیبهشت سال جاری (۱۳۸۸) روز جهانی کارگر در شرایطی برگزار شد که فضای سیاسی کشور تحت تاثیر تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری دهم بود. در ساعت پنج عصر آن روز جمعی از کارگران و فعالان کارگری برای نخستین بار تصمیم گرفتند روز جهانی خود را نه در محیطهای بسته یا کوه و دشت (گلگشت) بلکه در مرکز شهر تهران جشن بگیرند و بدون کمترین موضعگیری سیاسی مطالبات اقتصادی و صنفی خود را مطرح کنند. دیگر ویژهگی بارز ۱۱ اردیبهشت امسال توافق جمعیِ تشکلهای مستقل کارگری پیرامون بیانیهی مطالبات بود. در تمام کشورها برگزاری جشن ۱ مه از سوی کارگران همان قدر عادی، طبیعی مرسوم و قانونیست که فیالمثل برگزاری روز پرستار، روز زن، روز معلم و غیره. اما در ایران به دلایلی که شرحش از حوصلهی این مجال بیرون است ۱۱ اردیبهشت امسال با اتفاقات ناگواری مواجه شد و کارگرانی که دستکم ۴۵ روز زودتر از آحاد مردم تهران (راهپیمایی ۲۵ خرداد ۱۳۸۸) برای طرح مسالمتآمیز خواستههای خود به خیابان آمده بودند؛ با برخوردهای خشن پلیس کامشان تلخ شد. بدون آنکه در اینجا قصد مذمت اصلاحطلبانِ در مخمصه را داشته باشم، میخواهم بگویم سکوت رهبران احزاب لیبرال اصلاحطلب نسبت به وقایع تلخ ۱ مه امسال اگرچه غیر منتظره نبود، اما از یکسو یادآور همان شعر مشهور برشت بود که:
... و سرانجام برای گرفتن من آمدند
دیگر کسی برای حرف زدن باقی نمانده بود.
بهراستی از اصلاحطلبانی که طی سالها صدارت خود بر قوهی مجریه و مقننه برای یک عطسهی فلان سمپات و روزنامهنگار خود هیاهو راه انداختهاند، و در عین دفاع جانانه از سیاستهای نئولیبرالی "تعدیل اقتصادی" و خصوصیسازی، نسبت به فقر فزایندهی فرودستان بیتفاوت بودهاند چهگونه میتوان انتظار داشت که به فکر معیشت کارگران باشند؟ باری کمی به حاشیه رفتم.
گفتیم که موج سوم بحران به طور مستقیم زندهگی زحمتکشان را هدف گرفته است و به شکل مضاعفی آوار عوارض رکود تورمی اقتصادی را بر سر کارگران ویران کرده است. بیکارسازیهای وسیع و کاهش دستمزدها فوریترین آثار این موج مخربی هستند که بعید است تا رونق و شکوفایی مجدد سرمایهداری (۲۰۱۱ م؟) یا تغییر شیوهی تولید؟! به سامان برسند. در چنین وضعی تنها راهکار فوری و علیالحساب برای نجات زندهگی اکثریت مردم یعنی کارگران در چند پیشنهاد مشخص جمعبندی تواند شد. ما برای جلوگیری از اطالهی کلام به اهم این موارد اشاره میکنیم.
۱) افزایش حداقل دستمزد کارگران بر اساس موازی شدن با خط فقر و خروج از زیر این خط خانهخرابکن. در حال حاضر "خط فقر سه برابر حداقل دستمزد کارگران است". (روزنامهی سرمایه، ۱/ مهر/۱۳۸۸، ص: ۱)
۲) پرداخت دستمزد به جوانان بالای ۱۸ سال بیکار. نگفته پیداست که منظور من از چنین امری، یارانهی نقدی مندرج در "طرح تحول اقتصادی" دولت نهم و دهم نیست. به طور مشخص من از پدیدهی دستمزد شهروندی (citizens wage) سخن میگویم. چنین دستمزدی بخشی از حقوق مادی شهروندان از تولید اجتماعی به شمار میرود و بدون توجه به نقش شهروندان در فرایند تولید به ایشان اعم از شاغل یا بیکار تعلق میگیرد.
۳) پرداخت مبلغی مشخص به زنان خانهدار و تلاش برای حذف کارهای خانهگی. فیالمثل ایجاد رختشویخانه در محلات، تاسیس مهدکودکهای رایگان و... استفاده از نیروی کار زنان در سازمانهای آموزشی، فرهنگی، هنری، و غیره متناسب با سطح سواد و تخصص هر شهروند زن.
۴) لغو تبعیض جنسی در محل کار و جامعه.
۵) آموزش وپرورش، بهداشت، درمان، حملونقل، مسکن رایگان و متناسب.
۶) بیمهی بیکاری مساوی با حداقل دستمزد کارگران شاغل.
۷) تامین اجتماعی از جمله حقوق بازنشستهگی متناسب با سطح زندهگی، از کارافتادهگی و...
۸) جلوگیری از کار کودکان زیر ۱۸ سال.
۹) لغو قراردادهای موقت، سفید.
۱۰) به رسمیت شناختن حق ایجاد تشکل صنفی مستقل از وزارت کار و کارفرما به همراه حقوق مساوی نمایندهی کارگران با نمایندهی کارفرما (یا دولت) در شورای حل اختلاف.
کارگران این مطالبات و دهها خواستهی دیگر را نه به عنوان صدقه یا باج یا هر عبارت نامربوط دیگر بلکه صرفاً از این موضع مطالبه میکنند که:
الف) از طریق فروش نیروی کار خود و ایجاد ارزش اضافه بر حجم ثروت سرمایهداران افزودهاند.
ب) بابت اضافهکاری خود حقوق متناسب با سود یا بهرهوری نیروی کار خود دریافت نکردهاند.
پ) کارگران مولد ثروت هستند و به یک مفهوم امکان تداوم حیات سرمایهداری را با نیرو و کارمزدی خود فراهم میکنند. آنان حق دارند در بستر مطالبات پایهیی خود، از ثروتی که با کار خود فراهم ساختهاند، بهره بگیرند و دستکم از یک زندهگی شرافتمندانه برخوردار باشند.
موج سوم بحران اقتصادی پایههای این زندهگی شرافتمندانه را شکسته است.
● بعد از تحریر
آمار واقعی، شواهد عینی و درک کنکرت اوضاع جاری موید وجوه بحران اقتصادی عمیق و دامنهداریست که به صورت بختکی در حال آوار شدن بر تمام اعضا و جوارح دولت، بخش خصوصی، بازار، بانکها و موسسات مالی، صنایع و البته زندهگی جاری کارگران و زحمتکشان است. در کنار بحران سیاسی موجود - بحران مشروعیت دولت به همراه فشار از پایین و شکاف بیشتر در بالا بحران اقتصادی میتواند ضمن تعمیق بحران سیاسی؛ شرایط پیچیدهی حاضر را به آیندهی حوادث نامعلوم تلخ و شیرین گره بزند. در غیاب طبقهی کارگر غیر متشکل و ناآمادهی ایران و با وجود بورژوازی گسسته و ناپیوستهی اپوزیسیون و در حالیکه بورژوازی میلیتاریست حاکم (دولت) به نحو آشکاری از ارکان و پایههای اصلی طبقهاش فاصله گرفته و قادر نیست به نیازهای مبرم بورژوازی ایران پاسخ مناسب و مقتضی دهد و... لاجرم این سوال کلیشهیی مارکسیستها مطرح میشود که چه باید کرد؟ به دلایل مختلف میتوان گفت و پذیرفت که بحران اقتصادی ایران با راهحلهای موجود اقتصادی حل شدنی نیست. صرف نظر از روشهای دماگوژیک حیف و میل شدن ۳۰۰ میلیارد دلار عواید نفتی در ۴ سال گذشته حتا تزریق میلیاردها دلار به صنایع تولیدی و بانکهای ورشکسته (راهحل کینزی) قادر به درمان بیماریهای مزمن این اقتصاد نزار نخواهد بود. اقتصاد رانتی که در بخش تولید به بنبست رسیده و در بخش واردات و توزیع به شدت گرفتار رانتخواری شده است با روشهای کینزی علاج نخواهد شد.
مضاف به اینکه به همین دلیل کلی و پُر از فاکت راهحلهای وبریستی، عقلانیت اقتصادی و قانونمندسازی نیز چارهساز نخواهد بود. کما اینکه میتوان به شکل فرمالیته شورای پول و اعتبار و سازمان مدیریت و بانک مرکزی و دیوان محاسبات و اصل "از کجا آوردهیی" داشت اما در عین حال با نظامی الیگارشیک مواجه شد که اعضایش از طریق رانتهای سیاسی به ثروتهای میلیاردی دست یافتهاند. در نظامی که - به قول "رییس دولتهای نهم و دهم" دهها نفر میتوانند بدون یک درهم وثیقه وامهای میلیاردی دریافت کنند و از بازپرداخت آن بگریزند و به هیچ مرجعی پاسخگو نباشند، حتا سخن گفتن از قانون، سرمایهگذاری و عقلانیت اقتصادی لیبرالی نیز لطیفهیی بیش نیست.
محمد قراگوزلو
پینوشت
۱. در این باره نویسنده دستکم در سه مقالهی مبسوط "چگونه وال استریت از پا درآمد"؛ "کینزیسم به جای نئولیبرالیسم"؛ "سوسیالیسم آلترناتیو اصلی نئولیبرالیسم و کینزیسم" مندرج در شمارههای ۲۵۶-۲۵۵/۲۵۸-۲۵۷/۲۶۰-۲۵۹ فصلنامهی اطلاعات سیاسی اقتصادی به تفصیل و دقت پایههای نظری و شواهد تاریخی بحران اقتصادی را شرح داده است.
۲. قراگوزلو. محمد (۱۳۸۸) بحران "نقد اقتصاد سیاسی سرمایهداری نئولیبرال"، تهران: موسسهی انتشارات نگاه.
امید دارم انتشار این کتاب به ترسیم سیمای روشن تری از بحران دورهیی سرمایهداری از منظر نظریهی مارکسی بحران و زمینهی رجوع به ریشههای بحران نئولیبرالی برای دانشجویان اقتصاد سیاسی یاری رسانده باشد.
۳.به گزارش ایسنا (۳/۹/۱۳۸۷) با اضافه شدن بند ز به مادهی ۲۱ قانون کار؛ کارفرمایان قادر خواهند بود با کاهش تولید و تغییرات ساختاری در اثر شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قراردادهای کارگران را خاتمه دهند. بنا به همین گزارش چندی پیش در جلسهیی که با فقهای شورای نگهبان، وزیران و کارشناسان وروسای کمیسیونهای مربوطه از دولت و مجلس شورای اسلامی برگزار شد، پس از استماع نظرات شورای نگهبان، وزرا و کارشناسان دولت و مجلس شورای اسلامی، پیشنهادهای کمیسیون اقتصاد کلان، بازرگانان و اداری مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح شد و مواردی به تصویب رسید. طبق یکی از مصوبات این جلسه بند (ز) به شرح ذیل به مادهی ۲۱ قانون کار اضافه شد:
کاهش تولید و تغییرات ساختاری در اثر شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و لزوم تغییرات گسترده در فنآوری مطابق با مفاد مادهی ۹ قانون بخشی از مقررات تسهیل و نوسازی صنایع کشور. مادهی ۲۱ قانون کار عنوان میکند: قرارداد کار به یکی از طرق زیر خاتمه مییابد:
- فوت کارگر
- باز نشستهگی کارگر
- از کار افتادهگی کلی کارگر
- انقضای مدت در قرادادهای کار با مدت موقت و عدم تجدید صریح یا ضمنی آن.
- استعفای کارگر
با اضافه شدن بندی دیگر به این بند (مادهی ۲۱ قانون کار) از این پس کارفرمایان به محض اینکه احساس کنند تولید واحدشان کم شده یا آن واحد نیاز به تغییرات ساختاری دارد میتوانند طبق قانون قراردادهای کارگران خود را پایان دهند وآنها را اخراج کنند.
همچنین لایحهی اصلاح قانون کار که طی مرداد ماه ۱۳۸۸ در دولت تصویب شده و به مجلس رفته است به وضوح ناقض حقوق کارگران است. هدف این لایحه حمایت از سرمایهدارانیست که بر اثر کاهش بهای نفت، قیمت نهادههای تولید و غیره دچار ورشکستهگی شدهاند. به موجب این لایحه کارگران برخلاف سابق که ۵۰ ماه حقوق بیمهی بیکاری دریافت میکردند، بعد از این ۳۶ ماه خواهند گرفت. میزان دریافتی بیمهی بیکاری نصف خواهد شد و مدت مقرری بگیری کارگر بیکار، دیگر جزو سوابق و بیمه و کار او محسوب نخواهد گردید.
۴. اگرچه وزارت رفاه هرگز به طور جدی وارد تعریف مقولهی خط فقر نشده است اما با اعلام رقم ۸۷۰ هزار تومانی این خط و حقوق پایهیی ۲۶۳ هزار تومانی کارگران میتوان تعداد فقیران کشور را مشخص کرد. سه شنبه ۳۱ / شهریور در گزارش یک عضو هیات مدیرهی انجمن حمایت از حقوق کودکان ایران به صراحت گفته شد که ۳/۴ میلیون کودک ایرانی زیر خط فقر مطلق (absolute poverty) دست و پا میزنند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست