سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا

سید جمال الدین اسد آبادی


سید جمال الدین اسد آبادی

در شهر اسد آباد همدان در محله با سابقه امامزاده احمد مردمانی نجیب از سادات حسینی زندگی می گذرانند و پاكمردی از تبار پیامبر صلی الله علیه و آله راهبری آنان را بر عهده دارد سید صفدر عالمی پرهیزگار و دانشمندی پارساست كه ساكنان كوچه سیدان , سالاری آن بزرگوار را پذیرفته و دل به فرمانش سپرده اند

در شهر اسد آباد همدان در محله با سابقه (( امامزاده احمد )) مردمانی نجیب از سادات حسینی زندگی می گذرانند و پاكمردی از تبار پیامبر صلی الله علیه و آله راهبری آنان را بر عهده دارد . سید صفدر عالمی پرهیزگار و دانشمندی پارساست كه ساكنان كوچه سیدان ، سالاری آن بزرگوار را پذیرفته و دل به فرمانش سپرده اند.(۱)

وی از نوادگان امام سجاد علیه السلام است و خاندانش از سال ۶۷۳ ق در محله (( سیدان )) اسد آباد همدان جای گرفته اند . اغلب آنان از اهل علم و مقتدای مردم و قاضی دیار خود بودند و از میانشان خوشنویسان معروفی چون (( میرزكی برادر سید صفدر ) برخاسته اند.

این دودمان در میان مردم اسد آباد به طایفه شیخ الاسلامی معروف بوده و هستند . مردم اسد آباد برای سید صفدر و نیاكان وی احترام خاصی قائل بودند بخصوص اینكه سلسله كرامات و سجایای برجسته ای داشته اند.(۲)

سید صفدر و همسرش ( سكینه بیگم ) از یك ریشه و اصل بودند . نیای بزرگوار آن دو ، (( میر اصیل الدین )) فرزند (( میر زین الدین حسینی )) دو پسر به نامهای (( میر رضی الدین )) و (( میر شرف الدین )) داشت كه سكینه بیگم دختر میر شرف الدین بود . او زنی با سواد و آشنا به قرآن بود كه همچون شوی خویش از تربیت خانوادگی و نجابت ذاتی برخوردار گشته ، پیوسته در رونق كانون گرم زندگی می كوشید .

آری ، سید جمال الدین در ماه شعبان ۱۲۵۴ ق . ( آبان ۱۲۱۷ ش ) در چنین فضای پاك معنوی پا به عرصه وجود نهاد.(۳)

پرورش مروارید

نبوغ ذاتی ، هوش سرشار و فراست قوی سید جمال وی را از همان دوران كودكی در پی تجزیه و تحلیل محتوای داستانها به آفاقی دیگر سوق می داد از همان ایام كودكی به فكر چاره و علاج دردها و رنجها می پرداخت . سید جمال الدین با اینكه كودك بود بازی هایش بزرگمنشانه می نمود و در رفتار ، گفتار و كردارش آثار بزرگی و كمال هویدا بود. (( حیرت افزاتر اینكه بازی های بچه گانه اش اكثر ، تهیه سفر روم و مصر و هند و افغان و فرنگستان بوده ، زاد راحله خود را بر اسبهای چوبی می بسته ، خود و یكی دو نفر از اطفال را منتخب می كرده ... با پدر و مادر و همشیره های خود وداع می كرده است كه باید به هند و مصر و روم و افغان و ... بروم . ایشان به زبان كودكانه با او همساز می شدند و او هم نویدهایی چند از مسافرت خود به پدر و مادرش شرح می داد.))(۴)

تحصیلات

سید از پنج سالگی در نزد پدر و مادر آموزش قرآن را آغاز كرد و مقدمات عربی را طی سالهای اول تحصیل بخوبی فرا گرفت .

در همین ایام به موجب اختلافات موجود میان قبایل آن دیار و همچنین تنگ نظری بعضی و نیز در پی وسعت بخشیدن به دانسته های خود ، زادگاه خویش را ترك می گوید و در سال ۱۲۶۴ ق . به همراه پدرش (( سید صفدر )) وارد شهر قزوین می شود و چهار سال در آنجا ماندگار می گردد.(۵) و یبا پشتكار و جدیت در حوز علمیه این شهر به درس و بحث پرداخت و علوم و فنون مختلف را با اشتیاق یاد گرفت و در ادبیات عرب ، منطق ، فقه و اصول سر آمد همدرسان خود شد . با بهره جویی از سرعت انتقال و توان استنتاج خارق العاده با خواندن یك كتاب در رشته ای از علوم ، سایر كتب همان رشته را خود می خواند یا به دیگران درس می داد . او احساس خستگی در تحصیل را با تفكر در آفاق و انفس می گذراند و بیهوده اوقاتش را از دست نمی داد . روزی پدر برای سركشی به فرزند به قزوین می رود . در آن موقع شمال ایران در چنگال (( وبا )) گرفتار آمده سید صفدر می گوید : دیدم پسرم مشغول مشاهده قلب و اعضا و جوارح مردگانی است كه به مرض وبا درگذشته اند . به او گفتم : مردم همه از وبا می گریزند ، تو چگونه خود را به مردگان مشغول می داری ؟ جواب داد : می خواهم بدانم كه این مرض در اعضا و جوارح انسان چه تاءثیر دارد!(۶)

ورود به تهران

سید جمال الدین در سال ۱۲۶۶ ق . در معیت پدر وارد تهران شد . در این هنگام امیر كبیر در سمت صدارت عظمی همچنان قدرت را در دست داشت . سید جوان در آغاز ورود به این شهر ، پس از استراحتی كوتاه ، اقدام به شناسایی پایتخت و اوضاع و احوال حكومتی آن می كند و آنگاه سراغ بزرگترین مجتهد وقت ( آقا سید محمد صادق طباطبایی همدانی ) را می گیرد و در پای درسش می نشیند ، تا ضمن افزودن به معلومات خود ، محیط درس و دایره نفوذ حكم آن سرور را از نزدیك ببیند . او بی درنگ مباحثه علمی را با استاد آغاز می كند به طوری كه آقا سید محمد صادق را خیلی زود شیفته خود می گرداند و استاد نیز وقتی از فضل و كمال سید آگاه می شود برای اولین بار عمامه بر سر شاگردش می گذارد.(۷)

نبوغ علمی و فضل و كمال سید بسرعت فضای شهر تهران را فرا می گیرد و بیشتر علما ، فیض حضورش را غنیمت شمرده ، به خدمتش می رسند . آنان سپس چند روزی هم به دعوت حاج میرزا محمود طباطبایی ، در منزل وی پذیرایی می شوند و همچنان علما و طلاب به دیدارشان می شتابند.(۸)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.