پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
محمد باقر قالیباف, شهردار سیاسی متناقض
![محمد باقر قالیباف, شهردار سیاسی متناقض](/web/imgs/16/119/fe1le1.jpeg)
اواخر سال ۷۸ بود که نام قالیباف وارد فرهنگ عمومی کشور شد. فرمانده نیروی هوایی سپاه که پس از عملکرد ضعیف پلیس در ماجرای کوی دانشگاه و شبهاتی که درباره نفوذ نیروهای خودسر در این نهاد پر اهمیت کشور به گوش می رسید از سوی رهبر انقلاب حکم فرماندهی پلیس را دریافت کرد.
عملکرد او در شش سال بعدی این اتفاق، شگفت انگیز است. او به پلیس ایران جایگاهی دوباره بخشیدو اعتعبار و منزلت آن را بازیابی کرد. پلیس ۱۱۰ راه اندازی شد و قالیباف در حضورهای پرشمار تلویزیونی اش شمایی متفاوت با تصویر سابق فرماندهان پلیس ارائه کرد. خوب حرف می زد و مسلط با دایره لغاتی گسترده. او برای بهبود تصویر خدشه دار شده پلیس بر آراستگی و نظم آنان بیش از پیش تاکید کرد و شماری از اتومبیل های لوکس جهان از جمله بنز و تویوتا را در پلیس به خدمت گرفت.
او به عنوان یک نظامی اصولگرا کاملا متفاوت با آن چیزی بود که گروه های اصلاح طلب واقشار متوسط تصور می کردند. این حضور مثبت و پربار ماند تا در سال ۸۳ زمزمه های کاندیداتوری او برای ریاست جمهوری به گوش می رسید. در روزهای فترت اصلاح طلبان و انتخاب اشتباه و غیرقابل توجیه دکتر معین برای نامزدی ریاست جمهوری و حضور کروبی و هاشمی رفسنجانی، اصولگرایان برای خود شانس فراوانی در انتخابات قائل بودند.
در این میان قالیباف مهره ای بود که موفقیتش حتمی به نظر می رسید. سردار، دکتر، خلبان، مدیر کاربلد با کارنامه ای درخشان در احیای اعتبار و سرمایه اجتماعی پلیس، همان گمشده جبهه اصولگرایان بود. قالیباف با اعتماد به نفسی خارق العاده و با کمک برخی از مشاوران جوانش الگوی تبلیغاتی تونی بلر را سرمشق تبلیغات انتخاباتی خود قرار داد. با لباسی عجیب و سر تا پا قهوه ای با عینک آفتابی گرانقیمت خود و سوار بر زانتیای سفید در اولین کنفرانس مطبوعاتی ظاهر شد. آیا او رئیس جمهور نهم ایران می شد؟ در بهار ۸۴ چنین به نظر می رسید. قالیباف با روحیه مدیریتی خود و با کمک جمعی از مشاوران و استفاده از یک الگوی مکانیکی و بسیار دقیق برنامه انتخاباتی خود را چیده بود اما گویی او و مشاورانش غرق در جذبه برنامه ریزی و ترفندهای سیاسی فراموش کرده بودند که روانکاوی جمعی ایرانیان در چنین برنامه های دور اندیشانه ای پالس های منفی تولید خواهد کرد.
قالیباف در حالی که بر پشتیبانی اردوگاه اصولگرایان به خصوص در اقشار جوان و تندرو مطمئن بود برنامه خود را برای جذب اقشار طبقه متوسط ریخت تا آنها را از سبد آرای احتمالی اصلاح طلبان به نفع خود جمع آوری کند. بی توجه به آنکه تلاشش برای جلب توجه طبقه متوسط شاخک های جوانان اصولگرا را تیز و اعتمادشان را زایل خواهد کرد اما مشاوران قالیباف با شیوه محدودخود در رنگ بندی جامعه در سبدهای اصلاح طلب و اصولگرا، از یک تقسیم بندی بزرگ دیگر کلا غافل شدند و آن اردوکشی طبقاتی بود که در ابتدای سال ۸۴ کم کم نشانه های خود را بروز می داد. انتخابات آرام آرام به سمت رویارویی نامزدهای طبقه متوسط و مرفه در برابر نامزدهای طبقه محروم پیش رفت.
جالب آنکه جذبه سرگرم کننده دو قطبی اصلاح طلب و اصولگرا هم قالیباف را به اتخاذ تاکتیک های اشتباه واداشت و هم در آن سمت رسانه ها و گروه های اصلاح طلب را در تشخیص حریف اصلی دچار اشتباه کرد. برای همین در روزنامه ها و وبلاگ های اصلاح طلبان قالیباف به عنوان سیبل اصلی مورد حمله قرار می گرفت. لشکر طنزنویسان اصلاح طلب در روزنامه اقبال با یک هدفگیری اشتباه قالیباف را مورد استهزا و تخریب قرار می دادند واز آن سو پرونده دستگیری وبلاگ نویس ها و امضای نامه هشدار فرماندهان سپاه خطاب به خاتمی و همینطور اجرای طرح امنیت اخلاقی در سال ۸۱ با استفاده از لندکروزهای سیاه را به عنوان نشانه های تندروی در کارنامه این سردار خوشنام و میانه رو پیش کشیدند.
نتیجه انتخابات اما هر دو گروه را شوکه کرد. هم نماینده اصلاح طلبان و هم نماینده اصلی اصولگرایان یعنی معین و قالیباف در سه رتبه اول جای نگرفتند. در آن دو قطبی طبقاتی، هاشمی با برتری اندکی اول شد و احمدی نژاد و کروبی دوم و سوم شدند. دو نامزدی که از همان ابتدا جلب آرای محرومین را نشانه رفته بودند. در دور دوم پیش بینی عباس عبدی درست از آب درآمد: آرای کروبی به کیسه احمدی نژاد رفت تا پیروزی بزرگ شاخه ای ناشناس از اصولگرایان شکل بگیرد و قالیباف بهت زده به افق خیره شود.
قالیباف از همان سال ۸۴ شهردار تهران شد. منصبی که یکی از چهار یا پنج شغل مهم و بزرگ در ایران است. او به عنوان شهردار تکیه خود را بر متحدینش در شورای شهر گذاشت. اینجا فرصتی طلایی بود برای مردم چشم روشن طرقبه ای تا توانایی های عملیاتی خود را به رخ مردمانی بکشد که به او رأی نداده بودند. پروژه های عمرانی و جاه طلبانه او تهران را به یک کارگاه بزرگ عمرانی بدل کرد.
بی شمار پل، زیرگذر، تونل و سپس خطوط بی آرتی و مترو. در اینجا در آن سالن پرشکوه تمام چوب در طبقه آخر خیابان بهشت، قالیباف دریافت که با کمک بزرگترین غول مطبوعاتی کشور می تواند به ترمیم چهره سیاسی اش بکوشد. پس همشهری و موسسه بزرگ مجلات را پر و بال داد که به یک تراست انحصاری مطبوعاتی در همه حوزه ها بدل شد.
چرخه مالی پول در شهرداری تنها از شرکت نفت پایین تر بود و قالیباف خستگی ناپذیر تلاش می کرد تا تصویری از یک مرد خدمتگزار عملگرای بی ادعا را به نمایش بگذارد. روابط عمومی شهرداری و زنجیره رسانه های وابسته یا دلسپرده به قالیباف لحظه ای از انعکاس خدمات او باز نمی ایستادند. به نظر می رسید قالیباف باز هم در توهم شیوه ای علمی می خواهد از فرمول های رایج در عرصه سیاست دنیا برای بالا رفتن بیشتر از پلکان قدرت استفاده کند.
سایت های فردا، شفاف و فرار و بعدها عصر ایران و خبرگزاری مهر و شبکه ۵ سیما و روزنامه همشهری به محمل هایی برای نمود فعالیت ها و نظریه های قالیباف بدل شدند. او در این سال ها چالشی فرسایشی را با دولت آغاز کرد. او اولین طیف اصولگرایان بود که علیه اسفندیار رحیم مشایی سخنان بسیار تندی بر زبان راند که کار را به یک ماجرای قضایی طول و دراز کشاند. کشمکش بر سر بودجه مترو و ارجحیت مترو بر منوریل یکی از داستان های خسته کننده فضای سیاسی این سال ها بود. قالیباف خود را برای انتخابات ۸۸ آماده می کرد اما به نظر می رسید با مشاهده آرایش رقیبان پشیمان شد. شاید چون سمبه نامزدی های اصلاح طلب را قویتر می دید. بعد از اعلام نتایج، نقل یک آمار سنگین از حاضران در راهپیمایی ۲۵ خرداد خشم بخش هایی از اصولگرایان را علیه او شعله ور کرد. تنها پس از حادثه عاشورا بود که قالیباف به شکلی صریح و قاطع از چیزی که با ساکتین فتنه مشهور شد فاصله گرفت و معترضان را محکوم کرد.
در سال های ۸۸ تا ۹۲ به نظر می رسید باد به بادبان قالیباف و گروهش می وزد. دولت تحت تاثیر اجرای بلند پروازانه هدفمندی یارانه ها و تشدید تحریم ها در گرداب مشکلات اقتصادی غوطه ور شده بود و از سویی در حوزه سیاسی هم اجماع غیرمنتظره ای بین اصلاح طلبان و اصولگرایان در انتقاد از دولت شکل گرفته بود. تا آنجا که بسیاری پایداری دولت را تا انتهای دوره قانونی اش نامحتمل می دانستند. در این میان قالیباف خود را برآیند این اجماع و اتحاد می دانست. او هر روز پروژه های جدیدی را به سرانجام می رساند که برخی از آنها با پرآب و تاب ترین مراسم ممکن افتتاح شدند. مثل پروژه سنگین و درخشان تونل توحید، پارک ولایت یا پل جوادیه و زیرگذر اتوبان آل احمد و از همه جاه طلبانه تر پروژه پل صدر. در دوران رکود اقتصادی قالیباف با استفاده از منابع پایان ناپذیر درآمدهای شهری و بخصوص ظهو پدیده بانک های متمول خصوصی (که برای ایجاد شعبه های پرشمار خود ابایی از پرداخت ارقام میلیاردی برای تغییر کاربری واحدهای تجاری نداشتند و به یک منبع مالی فوق العاده برای شهرداری بدل شدند) دوران شکوه و رونق عملیات عمرانی را پشت سر گذاشت.
در حوزه سیاسی و فرهنگی نیز قالیباف یکی از همان تصمیمات دیپلماتیک و دوراندیشانه خود را اتخاذ کرد. به سمت سازمان تبلیغات اسلامی پیچید تا یک متحد قدرتمند رسانه ای و فرهنگی در جبهه اصولگرایان داشته باشد. از آن سو با طیف های تند و تیز مداحان نیز ارتباطات مناسبی برقرار کرد. در حوزه سینما و تئاتر رشته بسیاری از پروژه های بزرگ به گروه های وابسته و سمپات به قالیباف برمی گشتند. طیف سینماگران و هنرمندان دارای دیدگاهی کاملا مثبت به قالیباف شدند. از آن سو قالیباف در سخنرانی هایش مستمرا بر ایده های خود مثل لزوم توسعه اقتصاید و شیوع فرهنگ جهادی پافشاری کرد. تصویری از مردی کاردان و پرتلاش که با خردمندی بر برآیند خواسته های گروه های متفاوت از جوانان بسیجی تا دانشجویان اصلاح طلب قرار گرفته است.
به نظر می رسید نقشه راهع او این بار بی نقص است. قالیباف وقتی هشت ماه قبل از انتخابات ۹۲ با حداد عادل و ولایتی هم ائتلاف کرد. به نظر می رسید باز هم دور اندیشانه و سیاست ورزانه می خواهد تا از هر اتفاق غیرمنتظره ای در اردوگاه اصولگرایان جلوگیری کند. بسیج رسانه ها نیز به گونه ای بود که قالیباف بیشترین اقبال عمومی را در اختیار داشت.
نظرسنجی ها از برتری آشکار قالیباف سخن می گفت هر چند هیچگاه از ۳۰ یا ۳۵ درصد آرا بیشتر برآورد نمی شد. مشخص بود که قالیباف باز هم در اندیشه های سیاست ورزانه خود تلاش می کرد تا آرای اصولگرایان و اصلاح طلبان را توأمان به دست بیاورد. او گفتمان اعتدال را ارائه می داد اما باز هم وسوسه قرار دادن خود به عنوان چهره مقبول همه گروه ها او را به یکی دو موضع گیری عجیب واداشت. از جمله یک سخنرانی غیرقابل توجیه برای بیان نقش خود در ماجرای ۱۸ تیر ۷۸ که بلافاصله در سایت های اصلاح طلب به پیراهن عثمان بدل شد.
وقتی هاشمی رفسنجانی نامزد انتخابات شد، شوکی به قالیباف وارد آمد؛ چرا که طبق همان برآوردهای سیاستمدارانه او را خواسته اصلاح طلبان و طبقه متوسط ناراضی می دانست اما وقتی هاشمی رد صلاحیت شد باز هم امید به اردوگاه قالیباف بازگشت. قالیباف اما در مناظره های تلویزیونی باخت. وقتی در برابر بداهه پردازی های مردم پسند روحانی و دو قطبی های تماشاگر پسند جلیلی و ولایتی خود را به قرائت بیانیه هایی خردمندانه و به شدت حساب شده محدود کرده بود، به نظر می رسید که او بیشتر مراقب بود که گاف ندهد و بهترین ایده ها و نظریه ها را ارائه دهد و در این میان عاقبت در ماجرای مذاکرات هسته ای خود را مقابل تیم دست بالای روحانی و ولایتی و دوش به دوش جلیلی دید.
قالیباف در مناظره باخت و این بار دو میلیون از سال ۸۴ بیشتر رأی آوردو با اختلاف زیاد پشت سر حسن روحانی قرار گرفت. او پس از رد کردن پیشنهاد معاون رییس جمهور در حوزه محیط زیست حتی کم مانده بود شهرداری را نیز از دست بدهد اما در نبردی میلیمتری از اشتباه محاسباتی اصلاح طلبان سود جست و با تاکتیک اسب تروآ دوباره شهردار تهران شد.
سردار عملگرا و میانه رو حالا مهر خود را بر تهران زده است. می رود تا حداقل ۱۲ سال شهرداری تهران را (از سال ۸۴ تا ۹۶) تجربه کند. تهران بدون قالیباف خیلی چیزها کم داشت اما باید قبول کرد به عنوان یک سیاستمدار از ارائه یک تصویر واحد و منسجم از مویات و ایدئولوژی خود ناتوان بوده است.
تلاش او برای دوری از ایدئولوژی های جزم گرا در اجماع یا اتحادهای ناگهانی و موقتش با چهره ها و گروه های سیاسی این تصویر نادرست را از او مخابره کرده به عنوان مردی که فقط ریاست جمهوری را می خواهد. این تعبیر که از سوی اصتلاح طلبان و رسانه های خارجی با اصرار ارائه می شود بر بسیاری از ویژگی های این مرد عمل و مدیر خبره پرده می اندازد.
قالیباف حالا باید با دور انداختن خرافه های علم سیاست به ارائه تصویری منسجم و خودکفا از دیدگاه های سیاسی خود بپردازد بدون آنکه تحت تاثیر اطرافیان به ظاهر عاقلش مجبور به اتخاذ تاکتیک های موقتی و ناکارآمد برای به دست آوردن دل گروه های مختلف و به ظاهر متضاد شود. سیاست همه چیز است اما در واقع هیچ چیز نیست.
● قالیباف در یک نگاه و چند قاب
محمدباقر قالیباف، (زاده اول شهریور ۱۳۴۰ در طرقبه، مشهد)، سیاستمدار ایرانی و شهردار کنونی تهران است. وی پیش از این در قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا، نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی انتظامی سمت فرماندهی داشته است. وی همچنین در دوران فرماندهی نیروی انتظامی، رئیس و نماینده محمد خاتمی در ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز نیز بوده است.
محمدباقر قالیباف در سال ۱۳۸۴ نامزد ریاست جمهوری گردید ولی در آن انتخابات پیروز نشد. در شهریور ۱۳۸۴ با اجماع شورای شهر تهران شهردار این شهر شد. محمدباقر قالیباف در سال ۱۳۶۱ فرمانده تیپ امام رضا شد و یک سال فرمانده لشکر پنج نصر خراسان در جنگ ایران و عراق بود.
وی دارای مدرک دکترا در رشته جغرافیای سیاسی است و دوره خلبانی هواپیمای ایرباس را در فرانسه گذرانده است. محمدباقر قالیباف عضو هیات علمی و دانشیار گروه جغرافیای انسانی دانشکده جغرافیایی دانشگاه تهران نیز است. محمدباقر قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ نامزد شد. وی در این انتخابات نفر دوم شد. قالیباف در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۹۲ با اکثریت آرا در شورای شهر تهران برای سومین بار شهردار تهران شد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست