سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
صعود رضاخان و سقوط قاجار
چنین به نظر میرسد كه با كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و سپس صعود رضاخان بر سریر قدرت دستاوردهای سالیان طولانی تلاش و جانبازی مردم ایران جهت رهایی از فشارهای عدیده خارجی و به ویژه مقابله با حكومتهای مستبد داخلی به یكباره از میان رفت و آخرین كورسوی مشروطهخواهی و آزادیطلبی جامعه ایرانی كه برغم تمام مشكلات پیش رو میتوانست در آیندهای نه چندان دور بر بستری كمتنشتر به حركت آرام خود ادامه دهد، به خاموشی گرایید. انقلاب مشروطیت ایران كه با مشاركت اقشار وسیعی از مردم ایران و با رهبری و هدایت علما و روحانیون و بخشهایی از گروههای روشنفكری به پیروزی رسیده بود برغم تمام اختلافات فیمابین و تضادهای فكری و اندیشهای، بر دو هدف كلی استوار بود. هر چند پیشاپیش باید تأكید شود كه این نهضت در دستیابی مطلوب به اهداف خود با ناكامیهایی جدی روبرو شد، اما لاجرم دو هدف كلی:
۱) در هم شكستن روش استبدادی و خلاف قاعده
۲) كاهش فشارهای فزاینده خارجی (كه اساساً از سوی دو كشور انگلستان و روسیه تزاری در شؤون مختلف سیاسی، اقتصادی و ... اعمال میشد) را مورد عنایت قرار داده بود. در این میان ستمكاری، زورگویی و بیعدالتی مضاعف موجود در اقصی نقاط كشور موجب شده بود، موضوع برقراری عدالت و نیز ضرورت تأسیس عدالتخانه به عنوان اساسیترین خواستههای بخش گستردهای از مردم كشور مطرح شود. با این احوال برغم پیروزی انقلاب مشروطیت و برقراری نظام پارلمانی حكومت، به دلایل عدیده داخلی و به ویژه اختلاف افكنی، فشارها، دخالتها و كارشكنیهای كشورهای خارجی (روس و انگلیس) نهضت مشروطیت ایران از همان آغاز دچار مشكلاتی جدی شده، و در روندی پر فراز و نشیب (كه با حذف و منزوی ساختن بسیاری از رهبران سیاسی و مذهبی مصلحتاندیش، تعقلگرا و جامعنگر در سطوح و شوؤن مختلف همراه بود) در طول دهه ۱۲۸۰ و ۱۲۹۰ شمسی مولد بحرانهای عدیده سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی در جامعه ایرانی شد و به ویژه با آغاز جنگ جهانی اول و اشغال ایران از سوی كشورهای متخاصم، حكومت و سیاست ایران تقریباً به طور كلی بازیچه قدرتهای خارجی گردید. در این میان مردم ایران از اقشار و گروههای مختلف (در اقصی نقاط كشور) مشكلات عدیدهای را پذیرا شدند. به ویژه رقابتها و در موارد متعددی سیاستهای یكسان و متحد روس و انگلیس دولتهای وقت ایران را مجری سیاستها و فعالیتهای اساساً نامشروع آنان ساخت. در حالیكه در شرایط بحران فراگیر در كشور و ناتوانی مفرط حكومت مركزی، به نظر میرسید برخی جنبشهای سیاسی در گوشه و كنار كشور میتوانند از دامنه نفوذ و سلطه كشورهای اشغالگر بر اقصی نقاط ایران بكاهند، وقوع انقلاب كمونیستی شوروی در اكتبر ۱۹۱۷ و در واپسین ماههای جنگ جهانی اول با خروج تدریجی نیروهای روسیه از ایران همراه شد و موجب گردید كشور استعماری بریتانیا كه به یكباره خلاء قدرت روسیه تزاری را در ایران احساس كرده بود، به سرعت در صدد برآمد جای خالی رقیب دیرین را در اقصی نقاط ایران پر كند و با از میان برداشتن جنبشها، تحركات و هرگونه حركت مخالفتآمیز داخلی سلطه و نفوذ خود در اقصی نقاط كشور را تثبیت كند. به ویژه این كه با وقوع انقلاب در روسیه شوروی، حكومت جدید این كشور شعارهای جدیدی در دفاع و حمایت از كشورهای كوچك مطرح ساخته و آشكارا اعلام كرده بود كه تمام قراردادهای استعماری حكومت سابق تزاری را در بخشهای مختلف جهان و از جمله ایران مردود دانسته و خواستار عقد قراردادهای سیاسی، تجاری و دوستی عادلانه و جدیدی با این كشورها و از جمله ایران است.
بدین ترتیب انگلیسیها خیلی زود از ناحیه حكومت انقلابی جدید شوروی احساس خطر كردند. هر چند هیچگونه قرینه و شاهدی وجود نداشت كه مقرر دارد جامعه ایرانی به سوی رژیم جدید شوروی گرایش ایدئولوژیكی و فكری، و لو بسیار اندكی، نشان دهد، با این احوال انگلیسیها با بهرهگیری از عوامل پیدا و پنهان خود همواره خطر نفوذ و حضور حكومت كمونیستی شوروی در ایران رادر گوشه و كنار شایع میساختند تا چنین القاء كنندكه حضور بریتانیا در ایران خطر هر گونه حركت تجزیهطلبانه و مداخله جویانه را مرتفع خواهد ساخت. این در حالی بود كه انگلیسیها به دلیل سالیان طولانی حضور استعماری و ستمكارانه خود در ایران، سخت منفور مردم ایران بودند و بنابراین سیاستگذاران این كشور به جد در صدد بودند در اوضاع و احوال سیاسی ایران تغییراتی ایجاد كرده موقعیت خود را بیش از پیش تثبیت كنند.
به ویژه سیطره بریتانیا بر منابع عظیم و سرشار نفتی ایران و نقشی كه ایران میتوانست در تحكیم موقعیت بریتانیا از هندوستان تا عراق و خلیج فارس ایفا كند، و به عنوان حصاری در مقابل توسعهطلبیهای احتمالی رژیم انقلابی شوروی به سوی مرزهای جنوبی خود ایفا نماید، بیش از پیش انگلیسیها را به اتخاذ سیاستی جدید و البته كارآمد در عرصه سیاسی ـ نظامی و اجتماعی ایران ناگزیر میساخت. بر همین اساس بود كه در شرایط گسترش بحرانهای عدیده سیاسی اقتصادی و نظامی در ایران، و نقش قاطعی كه كشورهای خارجی در تضعیف هر چه بیشتر حكومت و نهادهای سیاسی ، اجتماعی و سرپل های اقتصادی، تجاری و غیره در ایران ایفا كرده بودند، موضوع تحتالحمایه قرار دادن كشور و سلطه تقریباً همه جانبه سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران سخت مورد توجه محافل قدرت و حكومت بریتانیا قرار گرفت. بدین ترتیب بود كه طرح قرارداد معروف ۱۹۱۹ به سرعت مورد قبول و موافقت اكثریتی از اعضای دولت و حكومت بریتانیا واقع شد و هنگامی كه به دنبال اعتراضات و انتقادات گسترده مردم محافل بریتانیائی نیز دریافتند كه عصر استعمار كهن و سلطه مستقیم تقریباً دیگر به سر آمده و از طریق اصرار بر عقد و اجرای قراداد ۱۹۱۹ نمیتوان بر ایران تسلط یافت، موضوع به راه انداختن كودتایی نظامی از طریق عوامل ایرانی مورد توجه و عنایت قرار گرفت.
در مرحله بعد چنین فضاسازی شد كه در شرایط بحران دامنگیر كشور و ناتوانی رجال و دولتمردان وقت، رژیم كودتا بر نابسامانیها پایان خواهد داد و با دستگیری و زندانی ساختن رجال پیشین (كه پس از كودتا به سرعت از سوی سید ضیاء و رضاخان به مورد اجرا گذاشته شد) نظمی نوین و در عین حال كارآمد و پایدار بر عرصه كشور حاكم خواهد شد و چنین القا شد كه روزگاری نو در عرصه استقلال و یكپارچگی سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران آغاز خواهد شد. از این رو همچنانكه در همان روزگار هم بسیاری از آگاهان به امور و دستاندركاران به درستی ارزیابی كرده و آگاهی داشتند، نقش بدون بدیل عوامل بریتانیا در ایران در فراهم ساختن مقدمات و به راهانداختن حركت كودتا قابل كتمان نبود و همزمان با گرایش و حمایت پیدا و پنهان منورالفكران و سیاسیون ریز و درشت از حركت كودتا، عوامل آشكار و نهان بریتانیا مدتها پیرامون افراد و رجالی كه بالقوه میتوانستند در رأس كودتا قرار بگیرند رایزنیهایی كرده و مذاكرات و مطالعات قابل توجهی به عمل آوردند و نهایتاً انتخاب و آمادسازی رضاخان میرپنج (قزاق كم سواد و در عین حال گمنام) و نیز سید ضیاءالدین طباطبایی (جوان جاه طلب و جویای نام كه تقریباً هیچگونه پیشینهای در امور جدی سیاسی و مدیریتی نداشت) حداقل در كوتاه مدت میتوانست بر موفقیت طرحهای بریتانیا در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران مهر تأیید بزند. ضمن این كه در تهران و حكومت مركزی هم اساساً نیرویی در اختیار نداشت كه بتواند در برابر كودتاگران مقاومتی احتمالی بكند.
امروزه دیگر، با آشكار شدن اسناد و مدارك موجود، تردیدی در نقش عوامل بریتانیایی در راهاندازی و پیشبرد اهداف كودتا وجود ندارد. در این میان خاطرات ژنرال آیرونساید و نیز وصیتنامه محرمانه اردشیر جی ریپورتر آشكارا و به وضوح از نقش عوامل بریتانیا در تمهید كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ پرده بر میدارد. بر همین اساس هم بود كه با فروكش كردن پارهای احساسات و جوسازیهای كودتاگران، محافل سیاسی ـ مطبوعاتی كشور به وضوح حمایت بریتانیا از كودتا و كودتاچیان را نظاره كردند و دریافتند كه این بار استعمار نوین در قالبی جدید در عرصه سیاسی و اجتماعی كشور خود را عرضه كرده است. در چنین شرایطی بود كه برغم فضای رعب و وحشت متعاقب كودتا، نشریات و روزنامهها و نیز محافل سیاسی كشور آرام آرام به انتقاد از نظم جدید پرداختند و برخی از نشریات و روشنفكران و علمای دینی كودتا را حركتی در راستای تحقق اهداف سلطهگرانه بریتانیا ارزیابی كردند. از جمله میرزاده عشقی طی اشعار و سرودههایی كه بعضاً در نشریات آن روزگار هم به چاپ میرسید انتقادات صریحی را متوجه رضاخان و مجموعه كودتا و تحولات پس از آن ساخت و به ویژه در سروده معروف «جمهوری سوار» علناً رضاخان عامل نظامی كودتا را دست پنهان استعمار بریتانیا در ایران آنروزگار قلمداد كرد و تصریح نمود كه رضاخان مأموریت دارد همان منافع نامشروع و سلطهگرانه بریتانیا در شؤون مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی را در قالب و نظمی جدید (استعمار نوین) تأمین كند. همین سروده نسبتاً بلند و در عین حال بسیار روشنگر و دقیق بود كه بالاخره باعث شد رضاخان با كمك عوامل خود در شهربانی موجبات ترور و قتل میرزاده عشقی را فراهم آورد. بدین ترتیب حكومت كودتا و حامیان خارجی آن پیرو سیاست نوینی كه در ایران اتخاذ شده بود به جد بر آن بودند كه در تحكیم موقعیت جدید در كشور بكوشند و از هر راه ممكن بر مخالفتها پایان دهند.
انگلیسیها منافع سیاسی ـ اقتصادی و نظامی در ایران داشتند كه در آن شرایط بحرانی حاكم بر ایران، فقط سلطه و نفوذ بدون منازع آنان كشور میتوانست تضمین كننده این منافع باشد. در این راستا راهاندازی كودتا و سپس تشكیل حكومت مركزی منسجم و صاحب اقتداری كه حیطه سلطهاش را تا اقصی نقاط ایران گسترش دهد، بیش از هر گزینه دیگری میتوانست بر مقاصد انگلیسیها جامه عمل بپوشاند. در این میان تضمین امنیت منابع عظیم نفت ایران در بخشهای جنوب ـ جنوب غربی و غرب كشور، كه بریتانیا سلطه بدون مانع و رادعی بر آنها داشت، بیش از هر زمان دیگری موضوع روی كارآمدن حكومتی مقتدر را در تهران الزامی ساخت. بدین ترتیب تمام قراین، شواهد و اخبار حاكی از نقش بدون انكار انگلستان در طرح كودتا در ایران بود. به ویژه این كه دولت های وقت ایران عهدنامه مودت میان ایران وشوروی را كه متضمن پایان روابط استعماری روسها كشور در ایران بود، با مقامات نظام انقلابی جدید به امضا میرسانیدند و این امر موقعیت بریتانیای استعمارگر و بدنام را در ایران باز هم تضعیف میكرد. بدین ترتیب: «انگلیسیها همین كه احساس كردند دارد زیر پایشان خالی میشود به فكر افتادند تا آخرین تلاش خود را هم بكنند و آن تدارك كودتایی بودكه در۲۱ فوریه ۱۹۲۱ انجام گرفت... سید ضیاءالدین روح ملعون هیأت نمایندگی انگلیس قدرت را در دست گرفت و بدون قبول كمترین وارسی و اعمال نظر به اعمال قدرت پرداخت ... این دیكتاتور برای از میان برداشتن مقاومت مردم بیدرنگ حكومت نظامی اعلام كرد و همه آزادیهای عمومی را از میان برداشت...» (امیل اوسوئر، زمینهچینیهای انگلیس برای كودتای ۱۲۹۹، ص ۲۷.)
در این راستا انگلیسیها برای این كه جو عمومی را برای پذیرش حركت كودتا آماده كنند، شایع كردند كه نیروها و اتباع آن كشور به زودی ایران را ترك كرده و به دنبال آن نیروی بلشویك (نیروهای انقلابی روسیه) وارد ایران خواهند شد. انگلیسیها جهت ایجاد فضائی دلخواه برای راهاندازی كودتا پیشاپیش از هیأتهای نمایندگی اروپایی مقیم در تهران خواستند (به بهانه پیشروی قریب الوقوع بلشویكها به سوی ایران) خاك ایران را ترك كنند. امیل بوسوئر فرانسوی كه در آن روزگار در ایران به سر میبرد در این باره چنین نوشته است: «انگلیسیها با تشویق خارجیان به ترك تهران در ماههای دی و بهمن [۱۲۹۹] آشكارا هدفی دیگر منهای حفظ جان انسانها و منافع مادی آنها را داشتند: آنان میخواستند كه میدان در برابرشان خالی باشد و تمامی صاحبمنصبان اروپایی را از صحنه دور كنند تا در هنگام وقوع حوادثی كه در حال تدارك آنها بودند از اقدام به كنترلی كه ممكن بود اسباب زحمت بشود جلوگیری كنند. تصمیم ما [فرانسویها] مبنی بر عدم ترك تهران نقشههای آنان را بر هم ریخت اما برای آنان عقبنشینی وعقب انداختن زمان اجرای نقشهها [راهاندازی كودتا] دیگر دیر شده بود .
مظفر شاهدی
منابع و مآخذ
- حسین مكی، رابطه تاریخ فراماسونری با صهیونیسم و امپریالیسم، جلد دوم، تهران، آینده، ۱۳۶۱.
- محمدعلی منشور گرگانی، سیاست شوروی در ایران از ۱۲۹۶ تا ۱۳۰۶، جلد اول، تهران، بینا، ۱۳۲۶.
- علیاصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، علمی، ۱۳۷۰.
- حسین جودت، از صدر مشروطیت تا انقلاب سفید، تهران،بینا، ۱۳۴۸.
- محمدابراهیم باستانی پاریزی، محیط سیاسی و زندگانی مشیرالدوله، تهران، ابنسینا، ۱۳۴۱.
- احمد احرار، طوفان در ایران، ۲ جلد، تهران، نوین، بیتا.
- حسین مكی، تاریخ بیست ساله ایران، جلد اول تا ششم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب و نشر ناشر، ۱۳۵۹ ـ ۱۳۶۶.
- هدایت الله حكیمالهی، اسرار سیاسی كودتا و زندگانی آقا سیدضیاءالدین تهران، بینا، ۱۳۲۲.
- گریگور، یقیكیان، شوروی و جنبش جنگل، یادداشتهای یك شاهد عینی، تهران، نوین، ۱۳۶۳.
- علیاصغر زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه كاوه بیات، تهران، پروین و معین،۱۳۷۲.
- رضا خلیلی، بازگشت، بیجا، بینا، ۱۳۲۹.
- یحیی دولتآبادی، حیات یحیی، جلد چهارم، تهران، فردوسی، ۱۳۶۱.
- محسن صدر، خاطرات صدرالاشراف (محسن صدر)، تهران، وحید، ۱۳۶۴.
- جعفری مهدینیا، زندگی سیاسی سید ضیاءالدین طباطبایی، تهران، پانویس، ۱۳۶۹.
- غلامرضا گلیزواره، داستانهای مدرس، قم، هجرت، ۱۳۷۳.
- ابراهیم صفایی، كودتای ۱۲۹۹ و آثار آن، بیجا، بینا، بیتا.
- محمدتقی بهار (ملكالشعراء)، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران از انقراض قاجاریه، ۲جلد، تهران، حبیبی، ۱۳۵۷.
- اسماعیل جمشیدی لاریجانیف دوقلوی میرپنج، تهران، علم، ۱۳۷۶.
- حسین اعظام قدسی (اعظامالوزرا)، خاطرات من یا روشن شدن تاریخ.
- علیرضا ملایی توانی، مشروطه و جمهوری، تهران، نشر گسترده، ۱۳۸۱.
- شاپور رواسانی، نهضت جنگل، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۱.
- محمد رادمنش، حیدرخان عمواوغلی، رشت، حرف نو، ۱۳۸۱.
- دخالتهای انگلیس و روسیه در ایران، تهران، جهان كتاب، ۱۳۷۹.
- علیمحمد بشارتی، پنجاه و هفت سال اسارت، جلد اول، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۲.
- محسن میرزایی، قزاقها، جلد اول، تهران، نشر علم، ۱۳۸۳.
- علیجان زاده، مناظره سید ضیاء ـ مصدق، تهران، جانزاده، ۱۳۸۳.
- منصوره اتحادیه، عبدالحسین میرزا فرمانفرما، زمانه و كارنامه سیاسی و اجتماعی، ۲ جلد، تهران، كتاب سیامك، ۱۳۸۳.
- محمدعلی كاتوزیان، دولت و جامعه در ایران، انقراض قاجار و استقرار پهلوی، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مركز، ۱۳۸۰.
- فرید قاسمی، مطبوعات ایران در قرن بیستم، تهران، نشر قصه، ۱۳۸۰.
- علیرضا امینی، تحركات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، تهران، صدای معاصر، ۱۳۸۱.
- محسن ذوالفقاری، تحلیل سیر نقد داستان در ایران از استقرار مشروطیت تا انقلاب اسلامی، تهران، نشر آتیه، ۱۳۷۹.
- مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی، جلد اول، چاپ اول، لندن، بكا، ۱۳۶۹.
- نصرالله سیف پور فاطمی، آینه عبرت، خاطرات و رویدادهای تاریخ معاصر ایران، لندن، جبهه ملیون ایران، ۱۳۷۰.
- جان فوران، مقاومت شكننده ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، ۱۳۷۷.
- پرویز ورجاوند، سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین، جلد اول، تهران، نشر نی، ۱۳۷۷.
- محمد كمرهای، روزنامه خاطرات سید محمد كمرهای، ۲ جلد، تهران، شیرازه، ۱۳۸۲.
- باقر پیرنیا، گذر عمر، تهران، كویر، ۱۳۸۲.
- قهرمان میرزا سالور، روزنامه خاطرات عینالسلطنه (قهرمان میرزا سالور)، به كوشش مسعود سالور و ایرج افشار،جلد ۳ و ۴ و ۵ و ۶ و ۷و ۸ و ۹، تهران، اساطیر، ۱۳۷۷ ـ ۱۳۷۹.
- تغییر لباس و كشف حجاب به روایت اسناد، تهران، مركز بررسی اسنادتاریخی، ۱۳۷۸.
- نصرالله سیفپورفاطمی، آیینه عبرت، تهران، سخن، ۱۳۷۸.
- محمود طلوعی، صد سال، صد چهره، تهران، علم، ۱۳۸.
- علیاكبر قراگوزلو، جنگهای لرستان، تهران، اقبال، ۱۳۸۳.
- كلیات میرزاده عشقی، به كوشش سیدهادی حائری، تهران، جاویدان، ۱۳۷۳.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست