دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
مجله ویستا

خوشبختی در درون شماست


خوشبختی در درون شماست

آیا کسی را می شناسید که به احساس رضایت فکر نکرده و دنبالش نگشته باشد پس چرا هنوز که هنوز است نارضایتی و ناخوشایندی دست از سر ما برنمی دارد و گریبان ما را گرفته است.
گرفتاری این …

آیا کسی را می شناسید که به احساس رضایت فکر نکرده و دنبالش نگشته باشد پس چرا هنوز که هنوز است نارضایتی و ناخوشایندی دست از سر ما برنمی دارد و گریبان ما را گرفته است.

گرفتاری این دوره این است که ما «همیشه» ناراضی هستیم. مهم نیست که به چه دست پیدا کرده ایم، چقدر درآمد داریم، یا به کجا رسیده ایم. اینها اصلا مهم نیست، چون وقتی آرزویی برآورده می شود، آرزویی دیگر را در سر می پرورانیم و وقتی به خواسته ای می رسیم، خواسته ای دیگر از راه می رسد و جای خالی آن را پر می کند.

اگر درخانه ای بزرگ و مرفه ساکن باشیم، پس از مدتی خانه ای بزرگتر در محله ای مرفه تر می خواهیم. چرا چون رضایت و خشنودی واقعی را نمی توان تنها در بیرون جست وجو کرد. نمی توانیم آن را با کارهایی که انجام می دهیم به دست بیاوریم.

البته شاید کمی از آن را در بیرون به دست بیاوریم، اما این مقدار کم پس از مدتی، دیگر نمی تواند ارضایمان کند و آن زمان مانند کسی که دچار بیماری شده است، هرچه بیشتر آب می خوریم، تشنه تر می شویم. هیچ ثروتی، هیچ قدرتی و هیچ شهرتی نمی تواند برای همیشه رضایت خاطر ما را فراهم کند. چشم هایتان را ببندید و زمان هایی را به یاد بیاورید که شاد و خشنود بوده اید.

برای همه ما چنین زمان هایی وجود داشته است. زمان هایی که اشتیاق درونی مان را حس کرده ایم. شاید این زمان، وقتی بوده که فرزندمان را درحال فوت کردن شمع های نخستین سال تولدش می دیدیم، یا وقتی که او نخستین قدم هایش را برمی داشت، یا وقتی شما را برای بار اول صدا می زد.

شاید این احساس رضایت را در حال صعود به قله کوهی به دست آورده باشید، یا در حال ماهیگیری، در حال خوردن یک بستنی با کسی که دوستش دارید، یا زمانی که شعری سروده اید. حتی ممکن است زمانی که زمین را زیر و رو می کردید تا در آن گلی بکارید، این احساس رضایت به سراغ تان آمده باشد.

اما تمام این لحظات به سرعت باد می گذرند، به طوری که اغلب بعد از چند هفته، چند روز یا چند ساعت، به یاد نمی آورید که برای لحظه ای کوچک وارد بهشت شده اید. آن زمان شما در حالت جویدن ناخن هایتان هستید، آه می کشید و احساس پشیمانی و ندامت می کنید و به چه کنم، چه کنم می افتید.

روزگار کنونی ما، زمانه ای است که دائم این جمله را به ما دیکته می کند: «واقعیت زندگی همان چیزی است که حالا در اختیار دارید» این زمانه، تنها تجربه های بیرونی و مادیات را درنظر می گیرد.

ما همیشه در «بیرون» به دنبال احساس رضایت می گردیم، نه در «درون» و با القای تعابیری به خود با جملاتی که همیشه با «همین که...» شروع می شوند؛ به خیال خود معنای عظیم قدر حال را دانستن را یافته و دلمان را به روزمرگی های کودکانه ای چون؛ «همین که کاری پیداکنم، مشکلاتم حل می شود»، «همین که ازدواج کنم، دیگر دلواپس نخواهم بود»، «همین که بچه ای داشته باشم، زندگی ام پراز نشاط خواهدشد»، «همین که طلاق بگیرم، می توانم راحت تر باشم»، «همین که یک خانه بزرگتر، یک ماشین مدل بالاتر و...» و امثال اینها خوش کرده ایم.

انگار احساس رضایت، چیزی است که مدام از دستمان ما سر می خورد. شعار خودباوری باید جایگزین «همین که...» شود و آن هنگام است که آن احساس رضایتی را که دنبالش هستیم می توانیم پیدا کنیم. با «ایمان به توانایی هایمان» می توانیم آرامش درونی پیدا کنیم و به مفهوم واقعی احساس رضایت برسیم.

سزاوار