دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

چشم پوشی از میراث ژنرال دوگل


چشم پوشی از میراث ژنرال دوگل

چرخش پیاپی سیاست خارجی در دولت اراده گرای سارکوزی

گاهی این و گاهی آن. بارزترین جلوه سیاست خارجی پاریس با هدایت سارکوزی بی تعادلی ناشی از سردرگمی است که شاید تنها برای ناظران خارجی و در حقیقت از بیرون نمود داشته باشد. سیاست خارجی فرانسه هنوز در یک خط مستقیم سیر نکرده است. به رغم گذراندن یک ماه عسل سیاسی با اسرائیل پس از گرم شدن بیشتر روابط از سال ۲۰۰۴ و تاکید بر تشکیل دولت اسرائیل به عنوان یکی از واقعیات قرن، سوریه و لبنان همواره مد نظر مذاکرات و دعوت ها قرار گرفته اند، با وجود داستان قدیمی تبت، پاریس به بهبود روابط با چین اصرار می کند و در نشست سران اروپا در بخارست با وجود برخی اختلافات تازه با مسکو، سارکوزی که می داند تحت هر شرایطی باید با روسیه رفتاری نرم داشته باشد برای جلب نظر آنها با پیوستن اوکراین به ناتو مخالفت کرد...

نشانه هایی از این دست بسیار زیاد است. تغییرات مغشوش در سیاست خارجی فرانسه که با نظر مستقیم سارکوزی و با کمرنگ ترین نقش از سوی وزیر امور خارجه و دیگر مشاوران صورت می گیرد، گاهی به صورت پنهان، گاه به صورت آشکار جلوه گر می شود.اگر اشتباهات سیاسی یا صرف یکجانبه گرایی به عنوان شالوده این وضعیت معرفی شود، پاسخ ساده لوحانه یی به دلیل تکان های مداوم در سیاست خارجی فرانسه داده شده است در صورتی که واقعیات را باید در تاریخ سیاسی این کشور و گرایشات بسیار فردگرایانه سارکوزی یافت. صورت موضوع بسیار واضح است؛ ایده های کلی سارکوزی اصلاً محبوب نیستند چون طبق دسته بندی کارشناسان مسائل سیاسی این نظریه ها در زمره سیاست «غربی- آتلانتیستی» که همان همسویی با ایالات متحده در سیاست خارجی است، قرار می گیرند. سارکوزی بسیار تمایل دارد سنت سیاسی فرانسه را دستخوش تغییرات اساسی و در حقیقت استحاله کند یعنی طرحی که سنت های ژنرال دوگل را تغییر دهد و مسیر مستقیم سیاست فرانسه را در قرن حاضر مشخص کند. در این مقاله به بررسی همین موضوع پرداخته خواهد شد یعنی اینکه سارکوزی از دوراهی مبهم و البته بسیار مه آلود جدایی از سیاست های سنتی فرانسه یا ادامه آنها کدام یک را و البته با چه شرایطی پیش خواهد برد.

تاریخ سیاست در فرانسه نشان می دهد پس از اینکه ژنرال دوگل در اواخر دهه ۶۰ خطوط اصلی سیاست خارجی مجموعه تحت هدایتش را تبیین کرد، همسویی بین جناح های مختلف در این کشور به اوج رسید و طرفداران تمام احزاب روی سیاست های تعیین شده اتفاق نظر داشتند و نکته قابل توجه اینکه حتی در سال های بعد و با وجود انتخاب افراد جدید از احزاب مختلف این سیاست ها هیچ گاه دچار تحولات بنیادی نشدند. والری ژیسکاردستن در سال ۱۹۷۴ به عنوان یک نامزد «غیرگلیست» وارد کاخ الیزه شد و پس از آن نیز با حضور فرانسوا میتران هیچ کدام پا را از سیاست های قبلی فراتر نگذاشتند و فرانسه با بیشترین ثبات در برخورد سیاسی با جهان به پیش رفت. اما در مه ۲۰۰۷ پس از غلبه سارکوزی بر سگولن رویال ورق در این خصوص برگشت.

اولین وجه غالب در سیاست سارکوزی که تمامی نگاه ها را به سمت خود جلب کرد، این بود که از زمان برقراری جمهوری پنجم فرانسه (۱۹۵۸) هیچ تاریخ نگار و سیاستمداری به یاد ندارد که رئیس جمهور فرانسه تا این اندازه با به هیچ انگاشتن وزارت امور خارجه و نظرات کارشناسان، افکار خود را به تنهایی به تمام سیاست خارجی فرانسه تعمیم دهد. تغییرات ابتدایی از وزیدن نسیمی خبر می داد که کسی از آینده آن خبر نداشت. سارکوزی در اولین قدم از مدیریت یک نفره خود در دسامبر ۲۰۰۷ میزبان محمد قذافی رهبر لیبی شد که با وجود تمام توجیهات طول و تفصیل دار درباره علل دعوت او به فرانسه به عقیده بسیاری این چوب حراج کوچکی به وجهه این کشور بود.

پس از آن زمان با سرعت پیش رفت و دولت اراده گرای سارکوزی که به صورت آشکاری «بیش فعال» شده بود، این فرضیه را ثبت کرد که رئیس جمهور جدید گویی در مرز بین قدم گذاشتن در جای پای گذشتگان خود و اتخاذ سیاست های جدید در زمینه برخورد کشورش با مسائل بین الملل، خواب های تازه یی برای فرانسه دیده است. هر کدام از این دو مورد از زمان زمامداری سارکوزی به صورت متناوب تکرار شده اند و تنها یک حقیقت تاکنون برای همه آشکار شده است، سارکوزی کم یا بیش سیاست حکمرانی یک نفره را پیش برده و سیاست خارجی خود را بر مبنای دیپلماسی طرفداری و البته همراهی با سیاست های امریکا چیده است به این معنی که در نظر وی هر تحول تازه یی در جهان و به خصوص پا گرفتن قدرت های نوظهور تهدیدی برای غرب محسوب می شود تا آنجا که برخی تحلیلگران با زیرکی خاصی از سارکوزی به عنوان یک نومحافظه کار امریکایی نام برده اند که تنها گذرنامه فرانسوی دارد. در ادامه موضوع با این سوالات و سپس کلید های پاسخ به آنها روبه رو خواهیم شد؛ چرخش سیاست های فرانسه تا چه اندازه خواهد بود؟ آیا تغییرات مد نظر سارکوزی و به ویژه همراهی بیشتر با امریکا به طور موفق اجرا خواهد شد یا اینکه سیاست های «گلیستی» همچنان قدرت خود را در فرانسه حفظ خواهند کرد؟ با جریانات سیاسی درون فرانسه شروع می کنیم.

● حلقه طرفداران رئیس جمهور

از نظر کثرت افراد و غالب بودن نظرات، گروهی از روشنفکران، تاجران و روزنامه نگاران طرفدار امریکا بیشترین جمعیت احاطه کننده سارکوزی و بالطبع حداکثر نفوذ را در گرایشات او به خود اختصاص داده اند. نسل جدید جوانان شیفته سیاست در فرانسه که حضورشان در محافل سیاسی این کشور با اقبال فراوان سارکوزی روبه رو بوده است، نواهایی را سر می دهند که دقیقاً با سیاست های امریکا همخوانی دارد؛ اینکه فرانسه در جهان امروز که آنها آن را به دو دسته تقسیم می کنند، در جبهه غرب قرار داشته و با تهدید فراوان غول های سر برآورده روسیه و چین و جریان های تندرو مواجه است. این جریان قدرتمند که اکنون به برخی از احزاب قدیمی و ریشه دار فرانسه نیز رسوخ پیدا کرده است خواهان تجدیدنظر اساسی در برخورد با کشورهای عرب و در مجموع «شرق» است.

از دید اینان که نفوذ فراوانی هم در حزب اتحاد برای اکثریت طرفدار رئیس جمهور هم هستند، بسیاری از سیاست های قدیمی و سنتی فرانسه در عرصه خارجی با ایده آل های جدید این کشور در عصر حاضر سنخیتی ندارد و باید در چرخه بازنگری قرار بگیرند. هر چند سارکوزی در نهایت سیاست های خود را به پیش می برد اما این تفکر و حامیان آن تاکنون بیشترین نزدیکی ذهنی با رئیس جمهور را داشته اند. طرفدار سنت های ژنرال دوگل و سیاست های خلق شده او در این دولت جدید سخت به حاشیه رانده شده اند و با وجود اینکه برخی از آنها مشاوران ویژه رئیس جمهور را به عنوان اتیکت خود می بینند اما عمده تلاش و فعالیت آنها صرف مبارزه با انزوای ناخواسته می شود.

دسته سوم که میانه رو این جریان تلقی می شوند عمدتاً مشاوران و نظریه پردازان هستند و نقش ایجاد تعدیل را بین دو جریان قبلی ایفا می کنند، اما آنچه اکنون به وضوح دیده می شود، این است که طرفداران سیاست غرب و همسویی با نظرات امریکا توانسته اند جریان قدرتمندی را به وجود آورند که تئوری و خواسته هایشان بسیار به مذاق تنوع طلب سارکوزی خوش آمده است. آنها آشکارا خواستار تغییرات اساسی در سیاست خارجی فرانسه و بیرون آمدن از قالب های گذشته هستند. برخلاف ژاک شیراک، نیکلا سارکوزی در همین مدت کوتاه از حضورش بارها تاکید کرده است که فرانسه خواهان پیمان با امریکا در مسائل مختلف است و فرانسه به صورت تاریخی به غرب وابسته است . همین علاقه فراوان به همراهی با امریکا باعث شده فرانسه اکنون به این نتیجه برسد که در صورتی می تواند نقش مهمی در جهان ایفا کند که دوشادوش امریکا حرکت کند، به همین ترتیب می توان تعهدات این کشور را در قبال اسرائیل نیز درک کرد. با این استدلالات مهم ترین نشانه های چرخش در سیاست خارجی فرانسه که به نوبت بررسی می شوند، قابل فهم می شوند.

● موضع سخت علیه ایران

این جنبه را از زمان شیراک بررسی می کنیم. از اواسط سال ۲۰۰۴ فرانسه که پس از بالا گرفتن بحران عراق، دچار اختلافاتی با امریکا شده بود قصد ترمیم روابط خود با این کشور را داشت و به همین دلیل نزدیکی بیشتر با سیاست های امریکا در دستور کار قرار گرفت و این تصمیم شامل موضوع هسته یی ایران می شد، اما با این وجود شیراک که همیشه به تحمیل تحریم های شدید علیه ایران چندان روی خوش نشان نداده بود، از طرح برخورد نظامی با ایران ابراز نگرانی کرد و در نهایت در گفت وگویی که تا مدت ها در محافل سیاسی مطرح بود به خبرنگار نشریه اینترنشنال هرالدتریبون اعلام کرد حتی دسترسی ایران به یک یا دو بمب اتمی هم چندان خطرناک نیست و اسرائیل نباید از این موضوع بیم داشته باشد. همین اظهارنظر شکاف دوباره یی را بین امریکا و فرانسه در قبال موضوع هسته یی ایران ایجاد کرد که تا زمان انتخاب سارکوزی ادامه داشت.

سارکوزی از ابتدا مواضع سخت تری را در قبال ایران نشان داد که آشکارکننده تمایل برای همسویی بیشتر با امریکا است. وی در جملات نخستین خود در این باره با غیرقبول خواندن ایران دارای سلاح هسته یی از افزایش تلاش ها برای جلوگیری از برنامه های ایران خبر داد و در ادامه آنچنان بر تندروی در این موضع اصرار کرد که وقتی خطاب به سران ایران بیان کرد برای جلوگیری از «انتخاب یک راه فاجعه بار» با جامعه جهانی همراهی داشته باشند، مورد انتقاداتی قرار گرفت. از جمله نیویورک تایمز در مقاله یی به سارکوزی تاکید کرد که اکنون دیگر زمان این گونه تهدیدها نیست. اکنون ایران بدون توجه به قطعنامه های سازمان ملل همچنان برنامه های هسته یی خود را ادامه می دهد و استراتژی تحریم ها تا این زمان به بن بست رسیده است. گفت وگو در این باره فراز و نشیب فراوانی داشته است. اواخر سال ۲۰۰۳ ایران در مذاکره با اتحادیه اروپا پروتکل الحاقی ان پی تی را امضا کرد که همکاری خوب طرفین تا سال ۲۰۰۵ ادامه داشت اما پس از آن تهران به دلیل آنچه آن را همراهی اروپا با زیاده خواهی امریکا نام نهاد از تعلیق غنی سازی اورانیوم خودداری کرد. حدود دو دهه است که امریکا و اسرائیل ایران را در نزدیکی رسیدن به بمب اتم می دانند و دولت بوش تبلیغات فراوانی را علیه ایران در زمان هدایت خود انجام داد. اکنون سوال این است که فرانسه در قبال سیاست های جدید امریکا در خصوص ایران چه تصمیمی خواهد گرفت؟ نباید فراموش کرد فرانسه در جریان حمله هوایی سال ۲۰۰۷ اسرائیل به سوریه که طبق اسناد سازمان اطلاعاتی امریکا برای تخریب یک مرکز هسته یی بود، سکوت کرد که با وجود نقض آشکار حریم سوریه تقریباً قابل پیش بینی بود.

● چرخش برابر لبنان و سوریه

سارکوزی از اتخاذ مواضعی متفاوت با همکاران قبلی خود لذت می برد. تابستان ۲۰۰۷ وی در یکی از موارد نادر به تصمیم وزیر امور خارجه اش گوش فرا داد و برای پررنگ نشان دادن نقش خود در حل بحران سیاسی لبنان، با وجود مخالفت های فراوان نظریه سیاست «غربی - آتلانتیستی» تمام سران جناح ها و احزاب مختلف لبنان را در حومه پاریس گرد هم آورد. بعد از آن کوشنر چندین بار به بیروت سفر کرد و سارکوزی تمایل فراوانی برای حل این بحران از خود نشان داد.

اما معادلات به یک دلیل درست از آب درنیامد. در کشوری نظیر لبنان که فرق و مذاهب و گرایشات مختلفی در آنها حاکم است برای حل و فصل موضوعاتی این چنین نیاز به شناخت استراتژی گروه های مختلف و همچنین کشورهای دارای ارتباطات آشکار و پنهان با آن است - امریکا، اسرائیل، سوریه، ایران و عربستان هر کدام به نحوی نسبت به مسائل لبنان حساس هستند اما فرانسه بدون توجه به این موضوعات میدان را خالی کرد تا قطر با در دست گرفتن ابتکار عمل به عنوان میانجی موفق به متقاعد کردن گروه های مختلف به تشکیل دولت وحدت ملی شد. از همان ابتدا مشخص بود که در واقع قطر ماموریت نیمه تمام را با توجه به روابط بسیار خوبش با ایران و سوریه و البته تماس با حزب الله لبنان و حتی اسرائیل به سرانجام رسانده است اما سارکوزی تابستان امسال نیز به منظور تبریک گفتن به میشل سلیمان راهی بیروت شد.

برخی نشریات وابسته به جریانات نزدیک به سارکوزی نقش او را در ایجاد ثبات سیاسی در لبنان ستودند اما بر همه آشکار بود که تشکیل دولت وحدت ملی در لبنان بدون فرانسه انجام شده بود. اما چرخش سارکوزی شامل حال سوریه هم شد. بشار اسد در میان انتقادات شدید حزب سوسیالیست برای شرکت در اجلاس سران اتحاد برای مدیترانه از سوی نیکلا سارکوزی دعوت شد. بی شک نزدیکی به سوریه به هیچ عنوان مورد توجه امریکا و اسرائیل نخواهد بود و سارکوزی در پاسخ به این ابهام دلیل دعوت از سوریه را قدردانی از تلاش این کشور در حل بحران لبنان عنوان کرد - در حالی که با پیش فرض قرار دادن این دلیل، ایران هم به دلیل «میانه روی» بسیار خوب خود در قبال لبنان باید مورد تشویق قرار می گرفت.

● نگاه ویژه به اسرائیل

گفته می شود پدربزرگ سارکوزی یک یهودی بوده است. در هر صورت حتی اگر از منظر نژادی به موضوع نگریسته نشود، روابط فرانسه و اسرائیل پس از انتخاب سارکوزی و حضور او در کاخ الیزه با سرعتی بیشتر رو به جلو حرکت می کند. هم اکنون در اسرائیل مواضع سارکوزی در حمایت از ایجاد دولت یهود و جلوگیری از اقدامات حماس در غزه طرفداران بسیار زیادی را به خود جلب کرده است. سارکوزی ژوئن امسال سفری به اسرائیل داشت و بدون اینکه به کشتار مردم فلسطین اشاره یی داشته باشد، بر نظر مشترک فرانسه و اسرائیل در تشکیل «اتحادیه دموکراسی» تاکید کرد.

اقبال بیشتر به اسرائیل هنگامی رخ داد که پس از گفت وگوی اولمرت با آنگلا مرکل برای افزایش همکاری با اتحادیه اروپا، فرانسه حمایت فراوانی از این طرح کرد. اسرائیل خواسته بزرگی داشت که هدف آن اطلاع سریع از تصمیمات سران اروپا در مورد مسائل خاورمیانه یعنی نشست سالانه با شورای وزیران اتحادیه اروپا بود. با این حال در جریان اجلاس سران کشورهای مدیترانه هنگامی که کشورهای عربی به چنین مواضعی اعتراض کردند فرانسه مجبور شد کمی از مواضع خود عقب نشینی کند و با افزایش حملات اسرائیل به غزه و موج انتقادات بین المللی از آن باز هم پاریس در چرخشی قابل توجه نماینده خود را به این منطقه بحران زده فرستاد تا در جریان مواضع گروه حماس قرار بگیرد هر چند سارکوزی همواره این گروه را به انجام اقدامات تروریستی متهم کرده است. در هر صورت این گونه تغییرات در قبال مسائل مختلف منطقه پرآشوب و همواره حساس خاورمیانه از زمان حضور سارکوزی به عنوان رئیس جمهور فرانسه بارها تکرار شده است و مشخص نیست نقطه نهایی این سیاست ها چه خواهد بود.

در این خصوص نقل قول مشهور و جالب توجهی از ژنرال دوگل خودنمایی می کند؛ «با ایده های ساده نمی توان به سمت شرق پیچیده رفت.» این تغییرات تنها منحصر به خاورمیانه و مسائل مرتبط با آن نمی شود. سودای جدید سارکوزی که به شدت روی آن اصرار دارد، بازگشت مجدد به جمع فرماندهی ناتو است چون از این طریق بخشی از ایده سارکوزی در خصوص بازگشت فرانسه به خاستگاه خود در غرب محقق می شود. فرانسه در سال ۱۹۶۸ از سازمان نظامی ناتو خارج شد و اکنون برخی از طرفداران ژنرال دوگل و سیاست های او تمایل سارکوزی را برای این بازگشت سرزنش می کنند. تمایلات سارکوزی به جبهه غرب و سیاست های امریکا کاملاً آشکار است. در گرایشات او و همفکران نزدیکش جنبش قابل توجهی در استنکاف از سنت قدیم سیاست خارجی فرانسه دیده می شود و همین موضوع چرخش های قابل توجه او را از زمان راهیابی به کاخ الیزه سبب شده است. اینکه جریان های موجود در فرانسه و البته جهان سیاست در برابر این میل چگونه واکنش نشان خواهند داد، در آینده مشخص خواهد شد.

بهرنگ داودی