شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

پیش بینی ناپذیرشدن زندگی و رونق رمالی


پیش بینی ناپذیرشدن زندگی و رونق رمالی

انسان موجودی به تمامی عقلانی نیست و بسیاری از اعمال فردی و اجتماعی او ریشه در احساسات, انگیزه ها و نیت های پیچیده ای دارند که لزوما با استدلالات عقلی قابل توجیه و تحلیل نیستند

انسان موجودی به تمامی عقلانی نیست و بسیاری از اعمال فردی و اجتماعی او ریشه در احساسات، انگیزه ها و نیت های پیچیده ای دارند که لزوما با استدلالات عقلی قابل توجیه و تحلیل نیستند. هنرها، اسطوره ها، افسانه های رنگارنگ و حتی ظهور رهبران کاریزماتیک در عرصه سیاست را می توان محصولات ساحت غیرعقلانی نوع بشر به شمار آورد.

اما هنرها و اسطوره ها تنها مولودات ساحت غیراستدلالی انسان نیستند، موهومات و خرافات نیز ریشه در همان پاره عقل گریز و خیال باف نوع بشر دارند و همواره جز» جدایی ناپذیر تاریخ زندگی بشر بر روی کره خاک بوده اند به طوری که حتی مدرنیته نیز با ادعای گزاف افسون زدایی از جهان و مافیهایش نتوانست بر پاره غیرعقلانی انسان فائق آید و هنوز هم خرافات و باور به جادو و جنبل در دنیای امروز حضوری زنده و آشکار دارند. شاهد این ادعا هم انواع و اقسام عقاید عجیب و غریبی است که در تمامی جوامع از عقب افتاده ترین آنها گرفته تا مدرن ترین آنها، نقش فعالی در زندگی روزمره مردم ایفا می کنند. شاید باورش کمی سخت باشد اما هنوز هم هستند کسانی که حتی در مدرن ترین کشورها به نحوست و بدیمنی روزهای خاصی از سال باوری راسخ دارند و همچنان رمالان و آیینه بینان در این جوامع مشتریانی هر چند بسیار اندک اما پروپاقرص دارند! در برخی فرهنگ ها همچون فرهنگ مردمان آمریکای لاتین خرافات و موهومات آن چنان با قلب و روح مردم درآمیخته که تشخیص مرز میان واقعیت و خیال و تاریخ و اسطوره برای ناظر بیرونی این فرهنگ ها، اگر نگوییم محال امری بسیار سخت و البته شگفت انگیز می نماید.

ماریو بارگاس یوسا نویسنده و روزنامه نگار شهیر اهل پرو یکی از دلایل اصلی عقب افتادگی سیاسی کشورهای آمریکای لاتین را همین حضور گسترده اوهام در زندگی روزمره مردم می داند و دراین باره می نویسد: "کشورهای ما (آمریکای لاتین) بیشتر افسانه اند تا واقعیت!" اما با تمامی این تفاصیل سوال ناگزیر اینجاست که چرا با وجود اینکه باورهای خرافی در تمامی فرهنگ ها حضوری زنده دارند، در کشور ما خرافات و به تبع آن اقبال شهروندان به آیین های رمالی از حد و اندازه باورهای شخصی و بی ضرر فراتر رفته و تبدیل به چالشی بزرگ شده است؟ به راستی چه عاملی سبب می شود تا هرازچندگاهی صفحه حوادث روزنامه ها از خبرهای مربوط به قربانیان جدید گروه های رمالی و روشهای جدید اخاذی و شیادی رمالان پر شود؟ بی گمان رواج خرافه و رونق بازار رمالی درچند سال اخیر در کشور ما ریشه در مشکلات فراوان اقتصادی، روانی و فرهنگی دارند اما برای پرهیز از اطاله کلام جملگی آنها را می توان در معضلی بزرگ به نام ضعف مفرط ساز و کارهای اجتماعی خلاصه کرد.

خرافات یا به عبارتی رواج باورهای بی پایه و اساس به عنوان معضلی اجتماعی، نسبتی معکوس با میزان توانایی سازکارهای اجتماعی دارند. به سخن دیگر هر چه نیازها، آمال و دغدغه های شهروندان به وسیله مکانیسم های مشخص اجتماعی برآورده شوند، به همان میزان نیز عقاید موهوم و تمسک به روش های رمالی به مثابه یکی از روش های برطرف ساختن نیاز کمتر خواهد شد.

سازکارهای اجتماعی (قوانین، نهادها، سازمان ها، سیاستگذاریها و...) در تمامی جوامع علاوه بر تسهیل روند عمومی زندگی وظیفه خطیر امنیت بخشیدن به زندگی روزمره و پیش بینی پذیر ساختن آن را نیز بر عهده دارند. رمالان (پیشگویان!) در واقع افرادی باهوش بالا هستند که به خوبی به پیش بینی ناپذیر شدن زندگی و ناامنی حاصل از آن پی برده و با بهره گیری از سردرگمی شهروندان در این زمینه دست به اخاذی ها و کلاهبرداری های گه گاه کلان و غیرقابل جبران می زنند. به هر روی رونق بازار رمالی و رواج عقاید موهوم به ویژه طی چند سال اخیر در کشور ما، از درجه بالای اضطراب و نگرانی در سطح جامعه پرده برمی دارد و توجه جدی مسئولین به ریشه ها و دلایل فقدان امنیت در زندگی روزمره مردم را بیش از پیش ضروری می سازد. ناتوانی سازوکارهای اجتماعی در پیش بینی پذیر کردن زندگی در جهان پرتشویق امروزی که هر روز آبستن حوادث ناگوار است آثار و تبعات چنان عظیمی برای کشورها در پی دارد که به راستی اغراق نیست اگر بگوییم رواج خرافه گرایی و رونق بازار رمالان کمترین خسارت ها و آسیب های آن خواهند بود.

نویسنده : مهدی مال میر