سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

واقعیت جامعه و پدیده های اجتماعی


واقعیت جامعه و پدیده های اجتماعی

به عقیده دورکیم پدیده های روانی حاصل گروه و جامعه واقعیت دارند یعنی ترکیب حقیقی اجزا و دارای وجود واقعی و عینی می باشند, هر چند که در خارج افراد تشکیل دهنده خود وجود فیزیکی نداشته باشد دورکیم این پدیده های روانی جمعی را واقعیت های اجتماعی می نامد

مبتنی بر تمایز مطرح شده در دو معنای کل، باید گفت که دورکیم در مورد گروه و به تبع آن جامعه قائل به معنای دوم کل می باشد؛ یعنی معتقد است که کل حاصله از تجمع افراد در گروه و جامعه به مثابه یک فرا گروه یک ترکیب واقعی از روان های فردی است و دارای ویژگیهایی است که کیفیتی متمایز از ویژگیهای فردی افراد تشکیل دهنده آن دارند(دورکیم، امیل،۱۳۷۸ :۳۷۶). بدین رو پدیده های روانی گروه و جامعه نیز از پدیده های روانی فردی کیفیتاً متمایز هستند. به عقیده دورکیم پدیده های روانی حاصل گروه و جامعه واقعیت دارند یعنی ترکیب حقیقی اجزا و دارای وجود واقعی و عینی می باشند، هر چند که در خارج افراد تشکیل دهنده خود وجود فیزیکی نداشته باشد. دورکیم این پدیده های روانی جمعی را واقعیت های اجتماعی می نامد.

دورکیم وقایع اجتماعی(social facts) را به شیوه های عمل کردن، اندیشیدن(دورکیم، امیل، ۱۳۶۸ :۱۹)، احساس و به طور کلی هر سازمان معینی از امور فردی اطلاق می کند. علاوه بر آن وی واقعیت اجتماعی را به «جریان های اجتماعی» نیز نسبت می دهد(همان: ۲۹ و ۳۰).

بنابراین در هر جایی که پدیده های فردی در ترکیب با یکدیگر قرار گرفتند، ما دارای واقعیت اجتماعی هستیم؛ خواه این ترکیب جنبه ای ایستا داشته باشد(نظیر قوانین، هنجارها و ...)، خواه ترکیب پویا باشد(از نوع جریانهای اجتماعی) که ترکیب امورات فردی در جهت پویش و حرکت به سمت یک هدف است تا نگهداشت یک الگو. به بیان دیگر واقعیت اجتماعی ترکیب حاصله از واقعیت های فردی در گروه یا جامعه است. هنگامی که سخن از واقعیت و وجود عینی پدیده های اجتماعی می شود نباید پنداشت که این موجودیت یک موجودیت فیزیکی و مادی و در کنار موجودیت های فردی است(دورکیم، امیل،۱۳۶۸ :۱۱)بلکه دارای وجودی برتر و فراتر از موجودیت فیزیکی و ملموس و جزو «صور عالیه هستی»(همان:۱۱) است

● گونه های واقعیت اجتماعی

دورکیم در مباحث متعددی که درباره واقعیت اجتماعی داشته است، به چند مصداق کلی اشاره نموده است که در اینجا مطرح می گردد:

▪ تصورات و آگاهیهای جمعی

موضوع اولین مقاله کتاب «فلسفه و جامعه شناسی»، تصورات فردی و تصورات جمعی است. در این مقاله دورکیم ابتدا به تفصیل علیه کسانی که آگاهی و تصورات فردی را صرفا بازتابی از کنش ها و فعالیت های یاخته های عصبی می دانند، اقامه برهان می کند و استدلال می آورد که هستی تصورات و آگاهی های فردی از گونه ای دیگر است و نمی توان آنها را به صرف تظاهرات فعالیت های عصبی و فیزیولوژیکی تقلیل داد.

«فاعلی که فعلش نور معرفت یافته است هرگز همچون موجودی که کردارش از کرانه های یک دستگاه و بازتاب ها فراتر نمی رود عمل نمی کند، بلکه تردید می کند، کرداری درنگ آمیز دارد، به کنکاش می پردازد و با همین ویژگی است که باز شناخته می شود.»(دورکیم، امیل، ۱۳۶۰ :۴)

پس از اثبات وجود ترکیبی و عینی تصورات فردی، وی به تعمیم این مطلب بر تصورات جمعی می پردازد. منظور از تصورات جمعی که می توان آگاهی و وجدان جمعی را نیز زیر مجموعه آن دانست، آن دسته عقاید، باورها، ایده ها و تصوراتی است که در اعضای جامعه به گونه ای کم و بیش یکسان و با شدت و ضعف متفاوت دیده می شود. به نظر او:

« اگر در مورد تصورات فردی که حاصل کنش ها و واکنش های مبادله شده میان عناصر عصبی هستند و در عین حال متصل و چسبیده به آنها نیستند، هیچ چیز غیرعادی مشاهده نکنیم، در مورد تصورات جمعی که حاصل داد و ستد و آگاهیهای ابتدایی و عنصرینی می باشند که جامعه متشکل از آنهاست، چه چیز شگفت آوری وجود دارد؟ زیرا تصورات جمعی مستقیما آفریده آگاهیهای ابتدایی نبوده، بلکه از آنها فراتر می گذرند...استقلال و بیرونی بودن نسبی بوده های اجتماعی نسبت به افراد همان قدر بی درنگ ظاهر می گردد که از آن امور ذهنی نسبت به یاخته های مغزی»(دورکیم، امیل، ۱۳۶۰ :۳۲)

▪ اخلاق جمعی

دورکیم اخلاق را امری زاده جامعه می داند. نیکی ها و بدیها بر مبنای خیر و شری سنجیده می شوند که جامعه تعیین می کند. او ابتدا استدلال می کند که مسلما هیچ عملی که برای نفع و کامیابی فردی صورت می گیرد نمی تواند شامل صفت اخلاقی بودن گردد. در ادامه عمل فرد برای نفع و کامیابی دیگر افراد چون او چه منفرد باشند و چه کثیر را نیز از حیطه عمل اخلاقی خارج می سازد، چرا که به عقیده او عمل برای کامیابی دیگرانِ چون خود فرد نیز نمی تواند حائز ارزش اخلاقی باشد؛ در نتیجه یک راه باقی می ماند و آن این است که عمل اخلاقی، عملی است که به سود و کامیابی وجودی برتر و والاتر از وجودات فردی و شخصی باشد و آن وجود جامعه است.

« اگر اخلاقی وجود دارد جز گروه متشکل از شمار بیشماری از افراد فراهم آمده، یعنی جامعه نمی توان هدف و موضوعی داشته باشد؛ البته بدان شرط که جامعه همچون شخصیتی کیفا متفاوت از شخصیت های افرادی که آن را تشکیل می دهند نگریسته شود.» (دورکیم، امیل، ۱۳۶۰ :۵۱)

▪ ارزش های اجتماعی

آخرین مقاله از کتاب «فلسفه و جامعه شناسی» به موضوع «داوری ارزشی و داوری واقعی» اختصاص دارد. دورکیم در این مقاله به منشا ارزش گذاریهای اجتماعی می پردازد. پرسشی که او در این مقاله سعی دارد بدان پاسخ دهد آن است که چه چیزی موجب ارزش یک شیء یا عمل در جامعه می گردد؟ چه چیزی ارزش آن رفتار یا شیء را تعیین می کند؟ پاسخ دورکیم این است که:

«آنچه ارزش یک شیء را خواهد ساخت، همانا نحوه تاثیر این شیء بر شناسنده جمعی است نه بر شناسنده فردی.»(دورکیم، امیل، ۱۳۶۰ :۱۱۴)

«ما به خوبی احساس می کنیم که فرمانروای ارزش گذاریهای خویشتن نیستیم، بلکه موجوداتی مقید و مجبوریم و آنچه ما را مقید می سازد همان آگاهی جمعی است.» (دورکیم، امیل، ۱۳۶۰ :۱۱۵)

▪ وجدان جمعی

مجموعه اعتقادات و احساسات مشترک در میانگین افراد جامعه تشکیل دستگاه معینی را می دهد که حیات خاص خود را دارد و آن را می توان وجدان جمعی یا عمومی نامید(دورکیم، امیل،۱۳۸۱: ۷۷) این زندگی دارای نیروی خاص خود است که از لحاظ درجه و شدت در مقایسه با وجدان های فردی کیفا از گونه دیگری است(دورکیم، امیل،۱۳۶۰: ۱۲۷). همانطور که گفته شد وجدان جمعی حالت خاصی از مفهوم گسترده تر تصورات(representations) جمعی است.

▪ گرایش های جمعی

در مقابل گرایشهای فردی، دورکیم از گرایش های جمعی به عنوان یک واقعیت اجتماعی که حاصل ترکیب گرایش های فردی است سخن می گوید این گرایش ها دارای حیاتی واقعی هستند که خاص خود آنهاست، از بیرون بر افراد اثر می گذارند و به لحاظ ماهیت با گرایشهای فردی متفاوت می باشند(دورکیم، امیل،۱۳۷۸: ۳۷۴).

● استدلالات و نشانه های مبنی بر واقعی بودن امور جمعی

▪ الزام آور بودن امور جمعی نسبت به فرد

اگر امور جمعی دارای وجودی حقیقی و از آن خود نیست پس چه چیزی است که بر افراد در جهت تطابق با امور جمعی فشار می آورد؟ دورکیم اجبار و فشاری را که پدیده های جمعی نظیر اخلاق جمعی بر روی افراد جامعه می گذارند را گواه این می گیرد که این شیوه های کردار و اندیشه از آن فرد نیستند بلکه از او فرا می گذرند و به وجودی عالی تر موجود باشند(دورکیم، امیل،۱۳۶۰: ۳۳ و نیز ۱۳۶۸: ۱۹).

▪ کیفیت متمایز امور جمعی

پدیده های اجتماعی حاصل برآیند یا میانگین پدیده های فردی نیستند، بلکه در یگانگی و ادغام با یکدیگر خصوصیت های فردی گوناگون متقابلاً در یکدیگر تاثیر می کنند و تنها عام ترین صفات طبیعت انسانی در آنها به جا می ماند(دورکیم، امیل،۱۳۶۰: ۳۵). به عنوان مثال، وجدان جمعی را نمی توان میانگین وجدان های جمعی افراد دانست چرا که در این صورت این وجدان در سطح نازلی باقی می ماند. وجدان جمعی جامعه برابر با وجدان جمعی یک فرد متوسط نیست بلکه حاصل ترکیب این وجدان ها است و چیزی کیفاً متمایز از وجدان های فردی است.

▪ تداوم امر جمعی پس از فنای فرد

افراد می گذرند اما واقعیت های اجتماعی باقی می مانند و بلکه خود باعث پیوند نسل های متوالی می گردند(دورکیم، امیل،۱۳۸۱: ۷۷). این امر خود دلیلی بر واقعیت مجزای پدیده های اجتماعی از امور فردی است. با نگاهی به جامعه خود متوجه می شویم که از صدها سال پیش افراد جامعه به کلی تغییر کرده اند و نسلهای پیشین فانی شده اند، ولی واقعیت های جمعی پا برجا هستند و از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابند.

▪ عمومیت و انتشار

یکی از پیامدهای واقعیت های اجتماعی، عمومیت و انتشار آن در اجتماع است(دورکیم، امیل،۱۳۶۸: ۳۴). در واقع پدیده جمعی از آن رو که جمعی است در تمامی جامعه وجود و حضور دارد.

▪ استقلال و بیرونی بودن

هر فردی با تامل در آگاهیهای فردی خود و آگاهی های جمعی جامعه به این نتیجه می رسد که این واقعیت ها از آن او نبوده و مستقل و خارج از او وجود دارند(دورکیم، امیل،۱۳۶۰: ۳۲)واقعیت های اجتماعی هر چند از ترکیب واقعیت های فردی ساخته می شوند لیکن پس از ایجاد حیات مستقل خویش را دارند و نسبت به افراد مستقل هستند(دورکیم، امیل،۱۳۶۰: ۴۰ ).

● جامعه به مثابه یک شخصیت واقعی و دارای حیات

اگر منبع و منشاء تصورات، آگاهی، وجدان، اعمال و ارزش های یک شخص، وجود عینی و واقعی خود فرد است، پس برای این امور در جامعه نیز باید ما به ازائی یافت. از این رو دورکیم وجود جامعه را به عنوان یک امر واقعی معرفی می کند که در واقع برآیند تعامل افراد جامعه با یکدیگر است. افراد با پیوستن به یکدیگر موجودیت روانی از نوع جدیدی را تشکیل می دهند که نتیجتا شیوه تفکر و احساس خاص خود را دارد. بدین قرار جامعه دارای شخصیتی خواهد بود که حاصل ترکیب شخصیت های فردی افراد تشکیل دهنده آن و کیفا متمایز از شخصیت های افرادی که آن را تشکیل می دهند است(دورکیم، امیل،۱۳۶۰: ۵۱) و حیاتی خواهد بود که از ترکیب حیات روانی اشخاص آن جامعه حاصل شده است(همان: ۴۰). بنابراین برای تکمیل و به اتمام رساندن واقعیت اجتماعی باید به وجودی اعلی معتقد شد به نام جامعه که هستی او نه صرفا یک هستی اعتباری و قراردادی بلکه وجودی عینی و واقعی است که از ترکیب وجود افراد آن تشکیل گردیده است. به عبارت دیگر جامعه نه مجموع افراد، بلکه کلی از اجزاء خود است.

« این اوست، برآیند است که می اندیشد، احساس می کند و می خواهد، هر چند نتواند جز با میانجی آگاهی های جزئی بخواهد، احساس کند و یا عمل نماید.» (همان: ۳۴)

و در سخنی دیگر می نویسد:

« جامعه فرمانروای ماست، چون بیرون از ما و بر فراز ماست. فاصله اخلاقی میان ما و او اقتداری برایش می آفریند که اراده ما در برابر آن سر فرود می آورد. اما چون از سوی دیگر در درون ماست، چون از ما و چون خود ماست، آن را دوست داریم و خواستارش هستیم گرچه با تمایلی آویژه؛ چراکه هر چه کنیم باز جامعه هرگز به طور جزئی از آن ما نیست و چیرگی او بر ما بی پایان است.» (همان: ۷۸)

● پیامدهای پذیرش واقعیت اجتماعی

اکنون سخن این است که از بحث در مورد واقعی بودن پدیده های اجتماعی چه حاصل نظری و عملی یی به دست می آید؟ دورکیم دو نتیجه از این نظریه به دست می آورد:

الف) حیات اجتماعی را نمی توان به عوامل صرفا روانی، یعنی حالات شعور فردی تبیین کرد(دورکیم، امیل،۱۳۶۸: ۱۶). بدین قرار جامعه شناسی علمی است که قابل تحویل به روانشناسی فردی نخواهد بود، زیرا موضوع مورد مطالعه آن کیفیتی متمایز از موضوع مورد مطالعه روانشناسی دارد و با تحلیل و بررسی صرف فرد فرد افراد قابل تحقق نخواهد بود.

ب‌) علت هر پدیده اجتماعی همیشه پدیده اجتماعی دیگری است نه یک پدیده فردی(آرون، ریمون، ۱۳۷۷ :۴۲۰) پس از تثبیت تمایز کیفی حیات اجتماعی از حیات روانی، دورکیم به مساله قواعد تبیین ناشی از این نظر می پردازد. وی با استفاده از قاعده سنخیت علت و معلول، تبیین جامعه شناختی را در سطح واقعیتهای اجتماعی قابل قبول می داند؛ بدین معنا که نمی توان برای تبیین واقعیت های اجتماعی، صرفا از پدیده های روانشناختی استفاده کرد و این مساله ای است که وی در کتاب «خودکشی» به تفصیل بدان می پردازد.

● جمع بندی و نتیجه گیری

دورکیم بر خلاف استدلال مشروحی که به منظور اثبات واقعیت تصورات اجتماعی می آورد، برای وجود عینی جامعه اقامه برهان نمی کند، اما از فحوای مطالب او چنین بر می آید که نتیجه پذیرش واقعیت های اجتماعی از قبیل تصورات جمعی، اخلاق، ارزشها و وجدان جمعی قبول وجود واقعی جامعه است؛ هرچند حتی در اثبات تصورات جمعی نیز عمده استدلال او معطوف به اثبات وجود واقعی تصورات فردی است و گویی با پذیرفته شدن این امر هستی تصورات جمعی اثبات شده خواهد بود. اثبات واقعیت تصورات جمعی عمدتاً جبری بودن و اعمال فشار این پدیده ها به عنوان نشانه هستی واقعی آنها گرفته می شود، هر چند وی خود اذعان دارد که جبری بودن این پدیده ها تبیین کننده وجود عینی این پدیده ها نیست بلکه صرفا نشانه حضور آنهاست. از این رو نحوه وجود این امور و اینکه آیا آنها از مقوله اعتبارات هستند یا وجودات واقعی نیاز به استدلال فلسفی دارد که دورکیم بدان نمی پردازد. آنچه دغدغه دورکیم در این زمینه است اثبات خارجی بودن آنها به معنای وجودات مستقلی است که ورای افراد وجود دارند و به شیوه ای متفاوت بر آنها اثر می گذارند.

http://ertebatat۸۲.blogfa.com

محمد حسین فیروزی

منابع

۱) آرون، ریمون، ۱۳۷۷، مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام، تهران، علمی و فرهنگی

۲) دورکیم، امیل، ۱۳۶۰، فلسفه و جامعه شناسی، ترجمه فرحناز خمسه ای، تهران، مرکز ایرانی مطالعه فرهنگها

۳) دورکیم، امیل، ۱۳۶۸، قواعد روش جامعه شناسی، ترجمه علی محمد کاردان، تهران، دانشگاه تهران

۴) دورکیم، امیل، ۱۳۷۸، خودکشی، ترجمه نادر سالارزاده امیری، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی

۵) دورکیم، امیل، ۱۳۸۱، درباره تقسیم کار اجتماعی، ترجمه باقر پرهام، تهران، مرکز