شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا

کج فهمی های غربی


کج فهمی های غربی

اسلام, تروریسم

هرگاه فرد یا گروهی از کشورهای اسلامی یا عربی در مورد یک رفتار خشونت‌آمیز مورد سوء‌ظن قرار گیرند، به خصوص زمانی که نام این گروه با هر مقصود ریشه‌شناسانه و معنا‌شناسانه با جهاد مرتبط باشد، پروپاگاندای وحشیانه جنگ در وسایل ارتباط جمعی غربی علیه اسلام به کار گرفته می‌شود. انسان منطقی و با وجدان تروریسم را نمی‌پذیرد و تمامی مردم باید با هم برای دفاع از خودشان در برابر اشکال گوناگون ترور همکاری کنند. تحمل وحشتی که برای انسان یا فرد مورد علاقه انسان بر اثر هواپیما‌ربایی یا بمب‌گذاری رخ می‌دهد، غیرممکن است. اما باید توجه داشت همان‌طور که در مبارزه با یک بیماری یا یک مرض واگیردار تشخیص درست لازمه درمان بیماری است؛ در نتیجه باید به درستی علایم بیماری را پیدا کنیم و علل ممکن را مورد تحلیل قرار دهیم. چند سال قبل در یکی از دانشگاه‌های یک کشور خاصم نسبت به اعراب کنفرانسی در مورد «اسلام و تروریسم» تشکیل شد.

منتخبی از مقالات ارایه شده به چاپ رسید. همان‌طور که عنوان کنفرانس اشاره داشت، یکی از دانشمندان در مقاله‌اش این پرسش را مطرح ساخته بود که چرا تنها اسلام، نه ادیان دیگر در تروریسم دست دارد؟ پاسخ او این بود که چون اسلام هم یک دین به شمار می‌آید و هم یک حکومت و در ضمن در تعالیم خود مفهومی چون جهاد را جای داده است. در نتیجه سخن راندن از ارتباط اسلام با تروریسم غیرمنطقی نیست. این نویسنده واقعیت‌های زیادی را نادیده گرفته که ذکر آنها خالی از لطف نیست:

۱) رابطه تاریخی میان مسیحیت و جنگ‌های صلیبی.

۲) جنگ‌های میان پادشاهان اروپایی و پاپ‌ها.

۳) خونریزی کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها در گذشته و امروز در بوسنی.

۴) تهاجم استعماری که هدف اصلی خود را گسترش مسیحیت عنوان کرد و از سوی سازمان‌های مسیونری حمایت و تقدیس می‌شد و... . از این گذشته در ایرلند شمالی زمینه‌های اجتماعی و بومی اختلافات میان کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها بسیار روشن است و نمی‌توان عامل دینی را در این میان نادیده گرفت. در ضمن برخی از رهبران طرفدار اتحاد ایرلند شمالی با بریتانیا کشیشان پروتستان هستند. اما حتی مخالفان خشونت در ایالت اولیستر ایرلند این واقعیت اجتماعی- سیاسی را به عنوان «تروریسم مسیحی» برنمی‌شمارند. در اینجا می‌توان به الاهیات رهایی‌بخش در آمریکای لاتین نیز اشاره کرد. الاهیات رهایی‌بخش در آمریکای لاتین به‌واسطه درگیری‌های سیاسی و اجتماعی گسترش پیدا کرد. خیلی از روحانیون کاتولیک با سخن و رفتار خود از آشوب‌طلبان حمایت می‌کردند و از جمله این حمایت‌ها، استفاده اسلحه توسط ایشان بود.

هنگامی که یکی از شخصیت‌های برجسته واتیکان مدعی می‌شود که نمی‌تواند حضرت عیسی مسیح (ع) را با تفنگ تصور کند، دیگران در پاسخ به او می‌گویند که نمی‌توانند حضرت مسیح (ع) را در قبال استبداد سیاسی و اجتماعی بی‌تفاوت و منفعل ببینند. این شخصیت روحانی در واتیکان نمی‌تواند به سخن خویش وفادار باقی بماند در حالی که در کتاب مقدس، انجیل متی باب بیست و یکم، آیه ۱۱ الی ۱۳ می‌خوانیم: «و چون وارد اورشلیم شد تمام شهر به آشوب آمده می‌گفتند این کیست؟ گفتند این است عیسی نبی از ناصره جلیل. پس عیسی وارد هیکل خدا گشت و کرسی‌های کبوتر فروشان را واژگون ساخت و ایشان را گفت مکتوب است که خانه من خانه دعا نامیده شود. لیکن شما مغاره دزدانش ساخته‌اید».

اما در مورد یهودیت، کتاب مقدس و تاریخ یهودی جنگ‌های پی‌در‌پی نظامی را ثبت کرده است. آن‌طور که اکثر صهیونیست‌ها قایل هستند، اگر صهیونیسم در خود یهودیت ریشه داشته باشد، در سابقه یهودیت یک رابطه جدید با نزاع‌طلبی و خشونت اضافه خواهد شد. من هیچ اشکالی در این موضوع نمی‌بینم که دینی برای عدالت و حقوق بشر جنگ را مشروعیت بخشد. ازجمله مواردی که در دایره حقوق بشر قرار می‌گیرد، آزادی اجباری عقیده و بیان در جایی است که تمام راه‌های مسالمت‌آمیز مسدود شده باشد و کسی نمی‌تواند نادیده بگیرد که اسلام یک چنین جایگاهی دارد. به‌هر ترتیب می‌توان خط فاصلی کشید میان استفاده مشروع و نامشروع از هر مبنایی. یک چنین سوء‌استفاده‌هایی جهانی و بشری است. اگر شما رد‌پای تجربیات انسان را در گذشته و امروز جست‌وجو کنید به این نتیجه خواهید رسید که چنین رفتارهای غلطی به اعراب و مسلمانان محدود نمی‌شود و تروریسم می‌تواند با طبیعت بشر ربط و نسبت پیدا کند نه با یک گروه یا یک باور خاص.

«تروریسم دولتی» که توسط کارمندان دولتی جامه عمل می‌پوشد با هر بهانه‌ای که ممکن است برای چنین عملی دست و پا شود، باید به عنوان تروریسم معرفی شود. یک حکومت نمی‌تواند از قدرت، عایدات و درآمد عمومی که توسط مردم برای دفاع از حقوق‌شان و بر پا داشتن عدالت به دست آمده است، برای تجاوز کردن به حقوق ایشان و از بین بردن عدالت استفاده کند. به ویژه در مورد تروریسم دولتی که احتمالا نظام‌مندتر و پایدارتر از تروریسم شخصی است. آن‌طور که در دایره‌المعارف بریتانیکا آمده است: «تروریسم در دولت‌های توتالیتری همچون نازی‌های آلمان و اتحاد جماهیر شوروری در زمان استالین، هر چند به عنوان یک رفتار ناشناخته، اما در عمل به مثابه یک سیاست دولتی پذیرفته شده بود. در این دولت‌ها بازداشت‌کردن، زندانی‌کردن، شکنجه و اعدام بدون راهنمایی و ممنوعیت‌های قانونی به کار گرفته می‌شد. این اعمال از آن‌رو صورت می‌گرفت که در جامعه فضای رعب و وحشت به وجود آید و طرفداری از ایدئولوژی ملی‌گرایانه و اهداف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دولت مورد تشویق قرار گیرد.»

سیاست گسترش ترس و وحشت در جامعه از سوی خیلی از رژیم‌های سیاسی ظالمانه در آمریکای لاتین، جهان عرب، جنوب و جنوب شرقی آسیا و دیگر سرزمین‌های جهان به کار گرفته می‌شود. در قانون آمریکا رفتار تروریستی به معنای هر فعالیتی است که نسبت به زندگی انسان خشونت‌آمیز و خطرناک قلمداد شود که این رفتار در واقع تجاوز به حقوق جزایی است. به نظر می‌آید معنای این قانون آن‌طور که از آن قصد می‌شود ترساندن و مجبور ساختن مردم غیرنظامی [برای اهداف سیاسی] باشد. به تعبیر دیگر، تاثیر نهادن در سیاست یک حکومت با ارعاب و اجبار یا متاثر‌ساختن رفتار آن از طریق ترور یا آدم ربایی. امکان دارد قدرت فیزیکی که خداوند آن را برای دفاع به ما بخشیده است، مورد سوء‌استفاده قرار گیرد و در نتیجه به تعرض و خشونت ختم شود. انسان باید سعی کند در سراسر زندگی‌اش از مواهب الهی همچون قدرت فیزیکی مطابق با هدایت الهی استفاده کند. اولین خشونت، زمانی رخ داد که خودپسندی و غرور حکمفرما شد و هدایت الهی برای عدالت و هدیه عقل بشری نادیده گرفته شد، در اثر این چشم‌پوشی‌ها قابیل، برادرش هابیل را به قتل رساند. (ر. ک به قرآن کریم / سوره مائده آیات ۲۷ الی ۳۱)

بریتانیکا در ادامه می‌نویسد: «تروریسم در سراسر تاریخ و در سراسر جهان وجود داشته است. مطابق با گزارش گزنفون (۳۴۹-۴۳۰ ق. م) مورخ یونانی عهد باستان، در یونان قدیم نیز ترور علیه مردم [غیر‌نظامی] دشمن وجود داشته است... . در زمان تفتیش عقاید مذهبی در اسپانیا دستگیری استبدادی و دلبخواهی، شکنجه و اعدام برای مجازات، به کار گرفته می‌شد. روبسپیر در طول انقلاب فرانسه آشکارا از ترور به عنوان حامی و دلگرمی‌ دهنده به ارزش‌های انقلابی دفاع می‌کرد. در نتیجه دوران حکومت سیاسی او را (۴-۱۷۹۳) سیطره ترور می‌نامند. بعد از جنگ داخلی آمریکا (۵-۱۸۶۱) جنوبی‌های متمرد و سرکش اقدام به تشکیل یک گروه تروریستی به نام سازمان سری ضد‌سیاه‌پوستان آمریکا (kukluxklan) کردند. این سازمان درصدد ترساندن حامیان نوسازی بود. در اواخر نیمه قرن نوزدهم، تروریسم توسط هواداران آنارشیسم در اروپای غربی، روسیه و آمریکا نیز مورد قبول قرار گرفت. آنان باور داشتند که بهترین راه برای تغییرات سیاسی و اجتماعی به صورت انقلابی به قتل رساندن صاحبان قدرت است. قرن بیستم شاهد تغییرات گسترده‌ای در استفاده از تروریسم بوده است. تروریسم تبدیل به مشخصه بارز بخشی از جریان‌های سیاسی، از راست‌های افراطی گرفته تا چپ‌های افراطی، شده است. به هر ترتیب هویت تروریسم به طور عمومی در ارتباط با افراد یا گروه‌هایی شناخته می‌شود که درصدد بی‌ثبات کردن و سرنگون ساختن نهادهای سیاسی موجودند. این رفتار یا از یک سو یا از هر دو سوی درگیر در برخی اتفاقات سیاسی مورد استفاده قرار گرفته است. در این مورد می‌توان اشاره داشت به:

۱) کشمکش‌های ضد استعماری مثل: ایرلند و انگلستان، الجزیره و فرانسه، ویتنام و فرانسه_آمریکا.

۲) جدال و جنگ بین گروه‌های گوناگون ملی بر سر مالکیت یک سرزمین مادری پر مناقشه مثل فلسطین و اسراییل.

۳) چالش برای حکمرانی دینی [از سوی پیروان ادیان و مذاهب] گوناگون مثل جنجال میان کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها در ایرلند شمالی.

۴) جنجال‌های داخلی میان نیروهای انقلابی و دولت‌های تثبیت یافته همچون مالزی، اندونزی، فیلیپین، نیکاراگوئه، السالوادورو آرژانتین و غیره.»

این یک تصویر جهانی صحیح از تروریسم و تروریست‌ها به شمار می‌آید. برخی مولفه‌های دیگر هم در سراسر جهان در ایجاد تروریسم دخیل هستند که در رأس آنها یحتمل می‌توان به استبداد سیاسی و اجتماعی اشاره داشت که در خیلی از موارد با تروریسم دولتی آغاز شده. مسلمانان و اعراب در این باب مستثنی نیستند ولی اسلام با این قبیل رفتارها مخالف است و... . تروریسم دولتی نوعی وحشتناک از تروریسم را به نمایش می‌گذارد که باید به‌صورت کاملا جدی ملاحظه شود، خواه علیه دشمنان داخلی به اجرا درآید و خواه علیه دشمنان خارجی. در سال ۱۹۵۷، هواپیمای حامل رهبران پیشتاز آزادی الجزایر در حالی که هواپیما در حال پرواز از مراکش به سمت تونس بود به فرانسه یعنی کشوری که این رهبران در آن بازداشت بودند به زور برگردانده شد. آمریکا در سال ۱۹۸۶ از همین روش پیروی کرد و یک هواپیمای مصری که به سمت تونس حرکت می‌کرد و حامل چند فلسطینی بود را در راه متوقف ساخت و به زور آن را به سیسیل بازگرداند. آمریکا در نیمه دهه ۱۹۸۰، آشکارا مبلغ هنگفتی را برای حمایت از کنتراس اختصاص داد. کنتراس قصد داشت حکومت نیکاراگوئه را سرنگون سازد. اسراییل به واسطه بمب‌گذاری در اردوگاه‌های آوارگان فلسطینی در لبنان و بنابر آنچه ادعا شده است گه‌گاه با آدم‌ربایی شهروندان کشورهای دیگر که به اسراییلی‌هایی آسیب رسانده‌اند از آن‌رو که آنها را به دادگاه اسراییلی برده و ایشان را محاکمه و تنبیه کنند، به تروریسم دولتی دست می‌زند.

محمد فتحی عثمان

ترجمه: حامد‌فرجی