چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

صداقتی که در جبهه تمرین کردیم


صداقتی که در جبهه تمرین کردیم

نقد و نظری بر مجموعه تلویزیونی «راستش را بگو» کار محمدرضا آهنج

«راستش را بگو» از آثاری است که بنا را بر گسترش فرهنگ جبهه و جنگ و انقلاب اسلامی گذارده است. کاری از محمدرضا آهنج که شرایط امروز جامعه را در تطبیق با ۳۰ سال پیش قرارداده و البته با تم راستگویی و صداقت! اینکه راستگویی چه جایگاهی در حیات بشری داشته و دارد و متقابلا دروغگویی چه جایگاهی! انتخاب همین مساله به عنوان پی رنگ اصلی قصه می تواند جذابیت خاصی را ایجاد کند و فلسفه راست گفتن را به چالش بکشد.

راستگویی فاصله ای کوتاه اما عمیق میان ادعا تا عمل است و این فاصله ای است که در این مجموعه دنبال می کنیم. راستگویی، مرحله عملی آزمون انسان در اجتماع است و این سریال شانی اجتماعی به راستگویی بخشیده و از مرحله فردیت دور کرده است. دور کردنی که انسانیت انسان ها را در مرحله عملی یک آزمون قرارمی دهد. یعنی رها شدن از شعار و رسیدن به مرحله عمل.

این روایت دارای چند وجه منشوری است؛ یعنی طیف های مختلف اجتماعی را به چالش می کشد. حتما فیلم «آژانس شیشه ای» را به یاد داریم که حاج کاظم در آنجا به ناچار خود را در چالشی اجتماعی قرار می دهد تا اسم و رسم ( خصوصا رسم رزمندگی) زنده بماند.در اینجا هم وحید مشتاق می خواهد نه رسم رزمندگی که رسم زیست انسانی زنده بماند. و او این زندگی را با تمسک به شهدا زنده نگه می دارد. وحید مشتاق با انتخاب راستگویی و تعیین تمرین آن برای یکی از بازماندگان شهدا سعی دارد که اصلی ترین عنصر فراموش شده در بین تاریخ حیات درخشان تاریخ دفاع مقدس را مدنظر قرار دهد. در یک دید تطبیقی بین عکس العمل های حاج کاظم و علیرضا مولایی که از بازماندگان جنگ است دقیقا می بینیم یک نگاه تمثیلی نه تنها به دفاع مقدس بلکه به حیات طیبه انسان موجب تداوم این روایت شده است.

برای دریافت بهتر این موضوع، رویدادگاه این مجموعه را با کمی دقت، هدف تجزیه و تحلیل قرار می دهیم؛ نخستین سؤال این است که چرا مترو برای بروز حوادث داستان انتخاب شده است؟ در ظاهر، مترو یک وسیله نقلیه عمومی است که در زیر زمین و داخل تونل ها حرکت می کند و سبب تسریع در رفت و آمد شهری برای رسیدن سریع تر به مقاصد مسافران می شود. یا به تعریف صحیح تر، یک وسیله درون زمینی است که با سرعت مقصد سفر انسان را تسهیل می کند. پس مترو یک وسیله سفر درونی است. وجه تمثیلی و بار معنایی و معمایی آن در همین جاست؛ وسیله ای درون کاو که انسان را در نیل به مطلوب یاری می کند. نقطه ثقل حرکت کارگردان در نیل به سوی گره گشایی از معمای داستان در همین جا نهفته است. یعنی کارگردان با یک سفر تمثیلی ما را با مترو به یک سیر درونی رهنمون می شود.

در ادبیات ما به این گونه داستان پردازی می گویند نمادین که آن عبارت است از رمز آلود بودن سخن که منجر به رمزگشایی می شود. حالا یک بار دیگر مرور می کنیم؛ سمبل و نماد ما در اینجا سیر درونی انسان است سفری که انسان اگر به آن دست می زند تنها مشعل فرا راهش راستگویی است که می تواند او را موفق بدارد. در واقع آنچه این سفر را لذتبخش می کند وسایل سفر و اهداف آن است. اهداف این سفر چیست؟ این هم نمادین است، ولی نهایت آن عبارت از نیل به حقیقت و راستی است. و وسایل آن چیست؟ نفس انسان که باید خود را در معرض حقیقت قرار دهد. گفتیم این سیر یک سفر درونی است و اعمال انسان مراقبت هایی و هدایت هایی لازم دارد. آدمی مثل مولایی که در ماجرا معروف می شود به علی مولا! تحت مراقبت دوربین های متعدد مترو قراردارد. بنابراین او باید اعمال خود را با دقت و فراست هر چه تمام تر انجام دهد. نگاه ظریف کارگردان در اینجا نیز تمثیلی است؛ از دید او و در سیر زمان فعلی این مراقبت های از بالا به مراقبت از نفس تفسیر می شود و نفوسی که البته آمادگی اش را دارند باید پای در راه بنهند که این امر کم کم محقق می شود؛ نفوس دیگری از انسان ها بر مبنای فطرتشان چون صداقت را برمی گزینند جذب این راه صادقانه می شوند.

کمتر شده در مجموعه های تلویزیونی سراغ این دیدگاه که نوعی تحقیق و تتبع پیرامون معارف عمیق اسلامی را می طلبد بروند؛ دیدگاهی که حاکی از بررسی فطرت پاک و دست نخورده و بکر در وجود آدمی است.

● تمثیلی دیگر از حیات طیبه

برای حصول نتیجه بهتر از تمثیل شناسی در این مجموعه تلویزیونی بهتر است کارهای محمدرضا آهنج را به طور مختصر بررسی کنیم. تم اصلی این آثار، رعایت جوانمردی و فتوت به عنوان یک سنت اصیل فراموش شده است. پهلوانی هایی که کنار گذاشته شده و جوانمردی هایی که دیگر اثری از آنها نمانده است. ولی هنرمندانی هستند که می خواهند آن خصلت ها زنده شود. آهنج درسریال اخیرش نیز همین موضوع را هدف قرار داده، منتهی این بار بر محور راستگویی. به گونه ای که تمامی مسائل را ناشی از راستی و دروغ گویی می داند و راستگویی را حلال همه مشکلات معرفی می کند به طور غیرمستقیم نیز به این نتیجه می رسد که دروغگویی آفریننده تمامی مشکلات است! اگر کارگردان این سریال در آثار قبلی اش هویت گمشده آدم ها را کندوکاو می کرد، در اینجا هم همان مسئله را با شکل ظریف تر و جزئی تری هدف چند و چون قرار می دهد. اینکه فطرت انسان ها پاک است و شکوفایی آن به سیر زندگی آدم برمی گردد.

در قرآن کریم یک معیار راستین وجود دارد که تمامی مقدرات بشر را تابع سنت های پاک تاریخ قلمداد می کند؛ یعنی خیر و صلاح راستین دارای یک منشأ است که آنها را سنت های تاریخی می نامند و قواعد خاص خود را دارد. جنگ تحمیلی هم که در انقلاب اسلامی غنچه زد و شکوفا شد از جمله سنت های تاریخی است که نمودار حیات طیبه ملت ما بوده و هست و خواهدبود! این سنت حسنه تاریخی نمودار انسان های کامل تاریخی در دورانی از حیات تاریخ انقلاب اسلامی قلمداد می شود؛ انسان هایی که صداقت، شجاعت، یکرنگی عصمت و حیا و شهادت طلبی را یکجا داشتند و صحنه هایی ماندگار از این منش انسانی و اخلاقی را در دل تاریخ به جای گذاشتند و رفتند. در مجموعه «راستش را بگو» نیز راستی و صداقت به عنوان میراث شهدا معرفی می شود تا ما یادمان بیاید که چگونه باید آن را پاس داریم.

علیرضا مولایی در این مجموعه کسی است که هویت خود را از سنت های تاریخی و از دل قرآن به دست آورده و بر مدار فطرت خویش زندگی را ادامه می دهد و جالب این است که این روش را با همان صداقت برای دوستان خود نیز تبلیغ می کند.

● ساختار تمثیل گرایی

شاید این «مثل و مانندگرایی» ما را به یاد افلاطون و عالم مثالی او بیندازد. از همان ابتدا که سریال آغاز می شود با دیدن تیتراژ آن و نوشتن خطوط براساس خط سیاه و قرمز بیشتر تداعی کننده خط عزت بر مبنای شهادت طلبی و خط ذلت و تاریکی است. اسامی شخصیت ها هرکدام تداعی کننده مفهومی دیگرند؛ مامان خورشید، علیرضا مولایی که معروف به علی مولاست، خانم آرامی، مشتاق، وفایی و الخ! خلاصه باید گفت تمام اجزایی که در این مجموعه می تواند در خدمت اهداف سریال آن باشد نمادی زیبا از همان تمثیل گرایی شده است.

● ... و اما نکته آخر

از آنجا که تمثیل گرایی در اینجا نقش محوری یافته، ساختار روایتی کار هم می توانست بیشتر تحت تاثیر آن قرار گیرد. مثلا در بحث فتوت و جوانمردی، عملکرد علی مولا در مجموعه در این رابطه جا می افتد ولی این امر می توانست مثال های بیشتر و تاریخی تری را هم دربرگیرد؛ از پهلوان پوریای ولی تا دوران دفاع مقدس و... بنابراین حتی می شد به این تمثیل گرایی جنبه فانتزی نیز بخشید.

علی اکبر باقری ارومی