چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا

نابودی طلای سفید ۲


پنبه, طلای سفید یكی از محصولات اساسی كشاورزی ایران است و در جهان نیز به عنوان یكی از عمده ترین محصولات كشاورزی پس از غلات بیشترین سطح زیر كشت را به خود اختصاص داده است

• مازاد تولید پنبه یك تهدید

براساس گزارش موسسه برنامه ریزی و اقتصاد كشاورزی ضریب خودكفایی پنبه در ایران میزان تولید داخلی، كفاف مصرف داخلی را نموده و فراهم نمودن شرایط لازم برای صادرات پنبه نیز می تواند منجر به صادرات قابل توجهی از این محصول استراتژیك و ارزآور شود.بررسی كانال های بازار رسانی پنبه نشان می دهد كه وش تولیدی، اغلب از طریق واسطه ها یا تعاونی پنبه كاران و یا خود تولیدكنندگان به تصفیه كنندگان و سپس یا از طریق واسطه ها و یا خود تصفیه كنندگان در اختیار ریسندگان قرار می گیرد (خاطرنشان می گردد كه از مرحله تصفیه كننده تا ریسنده اغلب بیش از ۷۰ درصد توسط واسطه ها انجام می شود.) معاملات وش اغلب به صورت نقدی، مدت دار صورت می گیرد و نحوه انجام معاملات به طور كلی به عرف محل بستگی دارد. كلیه مراحل بازاررسانی از مرحله بارگیری وش تا پارت چینی دارای هزینه های بازاریابی نیز بوده كه این هزینه ها در مناطق مختلف است. به طور كلی هزینه بازاررسانی و تصفیه پنبه آماده حمل به كارخانجات نساجی حدود ۸۵۰-۷۲۰ ریال به ازای هر كیلوگرم برآورد می شود. بنابراین با وجود چنین مبالغی برای هزینه های بازاررسانی وجود حاشیه بازاریابی تقریباً زیاد دور از انتظار نیست و لازم است در تحلیل های اقتصادی بدان توجه شود و انتخاب سیاست ها به نحوی صورت گیرد كه حاشیه بازاریابی را معقول تر كند.مطالعه حاضر در خصوص وضعیت كارخانجات و نساجی نشان می دهد كه از جمله مهمترین مشكلات كارخانجات مذكور فرسودگی ماشین آلات و قدیمی بودن تكنولوژی، ساختار نامناسب مالی و كمبود نقدینگی، وجود نیروی كار قابل توجه شاغل در این كارخانجات با بهره وری پایین و به عنوان مانع گذار از دوران بازسازی و نهایتاً مشكل بازار فروش محصولات تولیدی به دلیل عدم برخورداری از توان رقابتی با محصولات مشابه خارجی كه به شیوه های مختلف و گسترده (اعم از یارانه تولیدی و یارانه صادراتی) حمایت می شوند، است. به زبان ساده تحلیل اقتصادی یعنی اینكه حتی بعد از حل مشكلات نقدینگی و بازسازی كارخانجات به منظور حضور در عرصه های بازار داخلی و خارجی و در جهت مقابله با حمایت های گسترده جهانی لازم است تدابیر ویژه ای اندیشیده شود (در بخش پیشنهادات راهكارهای مربوط به صورت یك مجموعه تشریح خواهد شد).بررسی جایگاه صندوق پنبه در كشور نشان می دهد به رغم اینكه دامنه فعالیت این صندوق براساس اساسنامه مربوطه بسیار گسترده و قابل توجه بوده لیكن در عمل هیچ زمانی نتوانسته است به وظیفه خود كه همانا مهمترین آن تنظیم امور بازرگانی است، جامه عمل بپوشاند و در سال های اخیر به ویژه در سال ۱۳۷۹ به رغم اینكه صندوق در وضعیت بحرانی پنبه وارد عمل شد لیكن عملاً مشكل مربوطه از یك دوره زمانی به دوره دیگری انتقال پیدا كرده است و خود آن نیز نهایتاً به عنوان مشكل جدی برای دولت مطرح شده است كه تاكنون نیز ادامه دارد. چنانچه در شرایط كنونی تمهیدات لازم برای خارج كردن پنبه خریداری شده (توسط صندوق) از گردونه بازار اندیشیده نشود به طور حتم در آینده با مشكل جدی تر مواجه خواهیم بود. به عبارت دیگر اینكه وجود مازاد پنبه در كشور همیشه می تواند به عنوان یك تهدید برای صنعت پنبه در كشور باشد در این راستا مهم ترین سیاستگزاری صدور آن حتی با پرداخت یارانه های صادراتی قابل توجه در بازار های جهانی است، چرا كه اگر چنانچه مازاد پنبه موجود مجاناً نیز در اختیار صنایع داخلی قرار گیرد به دلیل عدم وجود ظرفیت جذب لازم در سنوات بعدی مجدداً پنبه تولیدی كشور با بحران جدی تر مواجه خواهد شد.مطالعه قوانین و مقررات بازرگانی پنبه نشان می دهد كه ورود پنبه به كشور موكول به موافقت وزارت بازرگانی و وزارت جهاد كشاورزی است و حقوق گمركی و سود بازرگانی مترتب بر آن طی سنوات گذشته تغییرات خاصی نداشته و براساس آئین نامه اجرایی قانون مقررات صادرات و واردات در سال ۱۳۸۰ حقوق گمركی آن حدود ۵ درصد و سود بازرگانی موارد مختلف پنبه، الیاف و غیره بین ۵ تا ۲۰ درصد بوده است. با وجود این به دلیل اینكه طی سنوات گذشته قوانین بازرگانی تغییرات قابل توجه نداشته است لیكن تعیین اثرات آن بر نوسانات بازار پنبه در كشور به طور دقیق عملاً ممكن نبوده هر چند كه تاثیر آن به لحاظ تئوریك بر وضعیت بازار غیرقابل انكار است. بنابراین یكی از مسائلی كه در بحث آزادسازی تجاری در آینده می بایست بدان توجه كرد، موانع تعرفه ای و غیرتعرفه ای مترتب بر كالای مورد نظر است.بررسی سیاست قیمت گذاری تضمینی پنبه در ایران نشان می دهد كه هر چند قیمت های مطلق پنبه طی سنوات گذشته روند صعودی داشته است لیكن در واقع به دلیل عدم صعودی بودن قیمت های واقعی پنبه با توجه به شاخص تورم در كشور عملاً این سیاست از كارایی لازم برخوردار نبوده و حمایت های مورد نظر از طریق قیمت تضمینی بر این محصول صورت نپذیرفته است.

در بخش دوم تحقیق حاضر به برخی تحلیل های كمی با استفاده از روش های برآورد توابع عرضه و صادرات تعیین مزیت نسبی و تعیین ارتباط بلندمدت بین متغیر ها پرداخته شده است.اما بررسی حاضر در خصوص مزیت نسبی تولید پنبه در كشور نشان می دهد كه در شرایط رقابتی براساس نرخ ارز آزاد، تولید پنبه در كشور از مزیت نسبی برخوردار است.با توجه به نتایج حاصله در خصوص مزیت نسبی تولید پنبه در كشور می توان گفت كه عملاً عدم حضور در بازار جهانی به دلیل هزینه تولید بالای این محصول نیست (البته عده ای در كشور بدون انجام تحقیق به این امر اعتقاد دارند كه هزینه تولید بالاست) بلكه به جهت وجود حمایت های گسترده جهانی در تولید و در بخش صادرات این محصول است لذا به منظور دستیابی به بازارهای جهانی اتخاذ سیاست های ضد دامپینگ ضروری و اجتناب ناپذیر است.بررسی عوامل موثر بر عرضه پنبه از طریق برآورد تابع موردنظر نشان می دهد كه مهمترین فاكتورهای موثر بر عرضه پنبه قیمت های نسبی پنبه در مقابل محصولات جایگزین (اعم از چغندرقند و ذرت)، میزان صادرات و عرضه پنبه در یك دوره گذشته است و كشش های قیمتی برآورد شده در خصوص قیمت نسبی پنبه به چغندرقند معادل ۵۶/۰ و در مورد قیمت نسبی پنبه به ذرت برابر ۲۵/۰ است. به عبارت ساده تر اینكه چنانچه قیمت نسبی پنبه در مقابل محصولات رقیب آن به اندازه ۱۰ درصد افزایش پیدا كند در مقایسه با چغندرقند ۶/۵ درصد و در مقایسه با ذرت به اندازه ۵/۲ درصد میزان عرضه پنبه در كشور افزایش پیدا خواهد كرد. بنابراین توجه به سیاست قیمت گذاری و مداخله دولت از طریق قیمت می تواند حائز اهمیت باشد. به نحوی كه چنانچه استراتژی دولت گسترش دامنه فعالیت تولیدی پنبه در كشور باشد لازم است در قیمت گذاری به این مهم یعنی رابطه جایگزینی محصولات از طریق واكنش های قیمت توجه لازم را عنایت نماید. به سخن دیگر اینكه مادامی كه قیمت های نسبی به عنوان یكی از مهمترین عامل موثر بر عرضه پنبه در كشور محسوب می شوند عدم توجه به آن، عملاً تبعات عدم تحقق برنامه های مورد نظر و نهایتاً عدم موفقیت در سیاستگزاری را در پی خواهد داشت.یكی دیگر از عوامل موثر بر عرضه پنبه، متغیر صادرات پنبه است. هر چند كه ضریب حاصله در تابع تخمینی كوچك و به اندازه ۰۰۵/۰ است (كوچك بودن این ضریب به دلیل حجم كم صادرات پنبه طی سنوات گذشته و حتی به صفر رسیدن آن در برخی از سال هاست) لیكن همگام با پیگیری استراتژی حمایت از تولید، توجه به سیاست های مبتنی بر تشویق و توسعه صادرات برای حضور در بازارهای جهانی می تواند كمك شایانی را در جهت بالفعل نمودن، پتانسیل های بالقوه تولیدی كشور در زمینه پنبه را فراهم نماید.تحقیق حاضر در زمینه عوامل موثر بر صادرات پنبه در ایران، براساس برآورد توابع مربوطه نشان می دهد كه مهمترین عوامل تاثیرگذار بر صادرات پنبه، قیمت های نسبی پنبه محلوج خارجی به داخلی، میزان تولید پنبه در كشور و صادرات پنبه با یك وقفه زمانی است و كشش قیمتی برآورد شده معادل ۱۶/۱ است. به عبارت دیگر اینكه چنانچه قیمت در بازارهای جهانی نسبت به قیمت محلوج پنبه در داخل یك درصد افزایش پیدا كند میزان صادرات پنبه به اندازه ۱۶/۱ درصد افزایش پیدا خواهد كرد و همچنین با افزایش میزان تولید پنبه میزان صادرات نیز افزایش خواهد داشت؛ به طوری كه با افزایش یك درصد در مقدار تولید پنبه محلوج در كشور میزان صادرات پنبه در صورت عدم وجود ممنوعیت های صادراتی ۵/۲ درصد افزایش پیدا خواهد كرد. در ضمن با افزایش یك درصد در مصرف پنبه در كشور میزان صادرات ۴/۲ درصد كاهش خواهد یافت.

• نبود استراتژی مشخص پنبه

بنابراین ملاحظه می شود كه در سنوات گذشته به رغم وجود یارانه های صادراتی توسط برخی از كشورها، با توجه به قیمت های نسبی توان صادراتی پنبه ایران محرز بوده است و لذا بر اساس وجود رابطه مثبت بین تولید و صادرات پنبه و با عنایت به به كارگیری سیاست تشویق صادرات و سیاست ضددامپینگی به راحتی می توان حضور مستمر در بازارهای جهانی را فراهم كرد.از دیگر نكاتی كه در این تحقیق بدان توجه شده است ارتباط بین قیمت های جهانی و قیمت های داخلی پنبه با استفاده از آزمون هم انباشتگی در كشور است. نتایج تحقیق حاضر نشان داد كه یك رابطه بلندمدت معنی داری بین قیمت های جهانی و قیمت های داخلی وجود دارد. به عبادت ساده تر اینكه قیمت های داخلی پنبه در كشور متاثر از قیمت های جهانی بوده؛ به طوری كه نوسانات قیمت پنبه در بازارهای جهانی به نحوی بر نوسانات قیمت داخلی تاثیرگذار بوده است. علیهذا با عنایت به وجود چنین ارتباط معنی داری لازم است در سیاستگزاری های مرتبط با پنبه به مسائل و سیاست های جهانی پنبه توجه شود، به ویژه اینكه قبلاً نیز گفته شد می بایست به سیاست های حمایتی پنبه علی الخصوص یارانه های صادراتی مترتب بر آن (كه منجر به ایجاد قیمت دامپینگ شده در بازارهای جهانی می شود) عنایت ویژه شود و سیاست های مقابله گرانه بدین منظور و در جهت حضور در بازار خارجی اتخاذ شود.بنابراین در جمع بندی نهایی می توان گفت كه بر اساس نتایج بررسی حاضر چند مسئله و مشكل اساسی در خصوص تولید و بازار پنبه در كشور وجود دارد:

مهمترین مشكل در خصوص پنبه نبود استراتژی مشخص در این صنعت است.به عبادت ساده تر اینكه فقدان استراتژی ملی در حال حاضر سبب گردیده كه سیاستگزاران با اتخاذ سیاست ها و برنامه های زودگذر و فصلی مشكل موجود پنبه را از یك دوره زمانی به دوره دیگر انتقال دهند یعنی اینكه عملاً به جای حل مشكل، با روش هایی ظهور مشكل را به تاخیر انداخته تا اینكه شاید در یك فرصت استثنایی حل گردد.مشكل اساسی دیگر این صنعت به مسائل مالی هر دو گروه تولیدكننده و مصرف كننده نهایی پنبه مربوط می شود. به دیگر سخن اینكه، ضعف بنیه مالی تولیدكنندگان پنبه و به موازات آن عدم دارا بودن نقدینگی كافی كارخانجات عملاً انجام هر گونه اقدامی را برای بهبود و اصلاحات یا غیرممكن ساخته و یا اینكه از سرعت آن می كاهد.از دیگر مشكلات مهم صنعت پنبه در كشور مشكل مربوط به مسائل بازار این محصول اعم از بازار داخلی و خارجی می شود. چنانكه اشاره گردید وجود حمایت های گسترده جهانی عملاً حضور در بازارهای بین المللی را با مشكل مواجه نموده است. به عبارت دیگر، در حقیقت از طریق حمایت های متنوع، توان رقابت در بازارها از صنعت پنبه ایران گرفته شده و فروش مازاد تولید عملاً با مشكل مواجه گردیده است كه تبعات آن همگام با ورود غیررسمی انواع الیاف در تولید پارچه مانع از وجود تقاضای موثر برای پنبه داخلی شده و موجبات اختلال را در بازار داخلی پنبه فراهم نموده است.از جمله مشكلات مهم دیگر صنعت پنبه، موانع ساختاری در سر راه این صنعت است. در واقع پراكندگی و كوچك بودن قطعات كشاورزی از یك طرف و فرسودگی ماشین آلات و قدیمی بودن تكنولوژی از طرف دیگر مانع انجام سیاست های اصلاحی مترتب بر این صنعت از مراحل تولید وش تا محلوج پنبه شده است.همگام با مشكلات موجود وجود نیروی كار با بهره وری پائین و متاثر بودن بازار داخلی از بازارهای خارجی دامنه مشكلات را گسترده تر نموده است.