دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
وقتی فیدل هم عقلایی عمل می کند
آنچه در اقتصاد به عنوان تعریف عقلانیت میآید و انسان عقلایی تعریف میشود، خصیصه بیشینه سازی منفعت فردی است.
از همان ابتدای تکوین یافتن اقتصاد کلاسیک، منتقدان این تعریف را به چالش میکشیدند و اموری را مثال میآوردند که نمیتوانست بر مبنای این تعریف باشد و همان جا بود که لیبرالهای کلاسیک، در مقام پاسخ، این خصیصه را هسته مرکزی رفتار آدمی میخواندند که بیش از خصلتهای دیگر میتواند رفتارهای انسانی را تحلیل کند. اما امروز منتقدانی که بعضا در جبهه اقتصاد رفتاری قرار دارند با تکیه بر شواهد تجربی معتقدند که در بسیاری از مواقع با وجود آنکه افراد مشتاقند منفعت خویش را ماکزیمم کنند اما در عمل رفتاری غیرعقلایی را از خود بروز میدهند. مثلا در ارتباط با دریافت وام اکثریت مردم قادر به حساب کردن نرخ بهره نیستند و چه بسا وقتی با چند بسته وام مواجه شوند، بستهای را انتخاب کنند که بهره بیشتری دارد. در حقیقت با تغییر حد فاصل هر قسط، زمان سر رسید و ... بانکها میتوانند بدون تغییر مبلغ قسط، نرخ بهره خود را افزایش دهند و از سوی دیگر مشتریانشان که اکثرا افراد عامی هستند، قادر به درک این موضوع نیستند.
مثالهای بسیار دیگری نیز وجود دارد. فلاد از پیشکسوتان تئوری بازی ها، به دومنشی خود چنین پیشنهادی داد: او یا به منشی اول پاداشی (۱۰۰ دلار) میدهد یا به هر دو رقم بزرگتری (۱۵۰ دلار). انتظار آن است که منشی اول و دوم در مورد ۵۰ دلار اضافه به توافق برسند و آن را تقسیم کنند، اما هر دو مبلغ بزرگتر را بر میدارند و آن را بین خود نصف میکنند (هر کدام ۷۵ دلار). وی یکبار دیگر مناقصهای بین سه فرزندش برگزار کرد تا نگهداری کودک کوچکش را برای چند ساعت بپذیرند. بهرغم آنکه وی به آنها گفته بود که اگر با هم همکاری کنند سود بیشتری میبرند، ولی آنها به جنگ قیمتی روی آوردند و قیمت اولیه ۴ دلار برای هر ساعت را به ۹۰ سنت رساندند، که اگر با هم توافق میکردند با همه آنها میتوانستند برای هر ساعت یک دلار و ۳۳ سنت بدست آورند و تازه هر کدام باید ۲۰ دقیقه از کودک نگهداری میکرد.
هر یک از ما مواردی از این اعمال غیرعقلایی را در زندگی پیرامون خود میبینیم، پس آیا میتوان فرض انسان عقلایی را رد کرد؟ توجه به این مساله ضروری است که با رد این فرض نتایج خطرناکی بدست میآید که در عین حال میتواند تمام دستاوردهای علم اقتصاد را به چالش کشد. البته رویکرد جدید بر آن است که سیاست گذار فارغ از این فرض، با جمعآوری دادهها از رفتار افراد برایشان سیاستگذاری کرد. در حقیقت اینان بر آن نیستند که فرض اصلی اقتصاد کلاسیک را به طور کلی رد کنند، اما موضعی بیطرفانه نسبت به آن دارند.
اما به هر صورت این موضع نیز میتواند رویکرد آزادی محور اقتصاد لیبرال را به چالش کشد. اگر مردمی عقلایی عمل نکنند، آیا میتوان با تکیه بر بازار، کارایی را تضمین کرد؟ آیا بهینه پرتو بهدست میآید؟
به نظر میرسد که با بسط بیشتر تعریف عقلانیت، بتوان این موارد را توجیه کرد. در واقع بیشینه سازی منفعت فردی را میتوان به بیشینه سازی تابع مطلوبیت فردی تفسیر کرد. در این صورت تابع مطلوبیت هر فرد دارای متغیرهای وزن داری میشود که خصیصههای ذاتی هر فرد هم در آن وجود دارد. شاید فردی از فلان بازی بسیار لذت میبرد و وزن آن بازی در تابع مطلوبیت وی بالا باشد، بنابراین امکان دارد این فرد هزینه و زمان بسیار زیادی را به آن بازی اختصاص دهد یا حاضر باشد سرکار نرود و توبیخ شود اما به بازی مورد علاقهاش ادامه دهد. شاید برای مایی که تابع مطلوبیت وی را نمی دانیم این کار غیرعقلایی باشد ولی رفتار وی اتفاقا بر اساس همان تعریف از عقلانیت، عقلایی است.
همینطور میتوان گفت در مثال منشیها، منشی اول در تابع مطلوبیتش شادمانی دوست خود (منشی دوم) را هم دارد یا مثلا بر آن است از دوست خود پولی قرض کند و بنابراین درآمد آتی چنان وزنی در تابعش دارد که حاضر است به جای ۱۰۰ دلار ۷۵ دلار بگیرد. میتوان توجیه کرد که افرادی که بستههای وامی با بهره بالا را دریافت میکنند نیز عقلایی عمل میکنند، زیرا شاید برای آنان نه بهره که مثلا زمان سررسید وام مهم باشد.
بنابراین بسیار دشوار مینماید که در هر مورد برای هر فرد تعیین کنیم مصداق عقلانیت چیست، اما میتوان ریشهیابی هر انتخاب را برمبنای بیشینهسازی تابع مطلوبیت هر فرد تفسیر کرد.
البته میتوان بر این تفسیر خرده گرفت که پس هر عملی را که از هر کس برآید میتوان عقلایی خواند. در مقام پاسخ میتوان مثال نقضی آورد، چه بسیار اعمالی که افراد خود انجام میدهند و بعد پشیمان میشوند، همین پشیمانی بدان معنی است که بیشینه سازی انجام نپذیرفته است. اما به هر رو اگر نقطه بهینه جامعه را نقطهای بدانیم که در آن تابع مطلوبیت افراد با توجه به قید و توزیع امکانات حداکثر میشود، راه رسیدن به آن نقطه آزاد گذاشتن افراد برای حداکثر سازی مطلوبیتشان است حتی با وجود آنکه برخی اعمال را یک ناظر خارجی غیرعقلایی بداند.
اجبار فرد به اعمالی که دیگری میانگارد عقلایی است، ابدا تابع هدف فرد را حداکثر نمی کند و بنابراین عقلایی و بهینه نخواهد بود.
در عین حال با این نگاه حتی میتوان پا را از انتخابهای فردی هم فراتر گذارد. در مواقعی رفتارهای حکومتها فارغ از استراتژیهای عقلانی بروز مییابند، هر چند تابع هدف ملی در اکثریت کشورها یکسان و دارای متغیرهای مشابه است، اما حکومتهای ایدئولوژیک دارای متغیرهای دیگری هم هستند که در اکثر مواقع وزن آنها در تابع هدف بالاتر از وزن متغیرهای مشابه با کشورهای دیگر است. بدین شکل شاید سخت باشد که مثلا سیاستهای فیدل کاسترو را غیرعقلایی بدانیم، هر چند مردمی را پرورش داد که عاشق فرار از کشور بودند، حق داشتن رایانه نداشتند و فقر جزء لاینفک زندگی شان بود. اعمال وی در چارچوب تابع هدفی بود که وی معتقد بدان بود. البته نباید فراموش کرد که عمل عقلایی فارغ از بار ارزشی است، چه بسا اعمال بسیاری است که وی انجام داد و خود میانگاشت درست است، اما هسته مرکزی آنها تضییع حقوق و آزادی مردمان بود.
پویا جبلعاملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست