جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا

شاعرانه ای میان رویا و واقعیت


شاعرانه ای میان رویا و واقعیت

● نگاهی به فیلم "اینجا بدون من"
اینجا بدون من داستان خانواده ای ۳ نفره از تهی دستان شهری است که با ظاهری ساده، جزئیات بسیاری از زندگی اجتماعی امروز ایران دارد و مفاهیم را با …

نگاهی به فیلم "اینجا بدون من"

اینجا بدون من داستان خانواده ای ۳ نفره از تهی دستان شهری است که با ظاهری ساده، جزئیات بسیاری از زندگی اجتماعی امروز ایران دارد و مفاهیم را با نگاهی بومی بیان و نمایش نامه باغ وحش شیشه ای نوشته تنسی ویلیامز را که بر بنیان بحرانی اقتصادی و در پی آن روانی و اجتماعی قرار گرفته، با شرایط امروز ایران منطبق می کند. در فیلم اینجا بدون من، شخصیت های فیلم هویتی تازه گرفته اند و بیان گر رفتار قشرهای ضعیف جامعه ایران هستند.

فیلم بدون هیچ مقدمه ای آغاز می شود. احسان «صابر ابر» در اتوبوس نشسته و می گوید: « زمانی که این داستان را می شنوید، ممکن است من در اتوبوس نباشم». احسان که دغدغه نویسندگی دارد، با دوست و همکارش رضا «پارسا پیروزفر» در انبار با حقوق کم، کار و در خانواده ای کارگری که مادر سرپرست آن است، زندگی می کند. مادر «فاطمه معتمد آریا» به عنوان کارگر، در خطر از دست دادن شغل و نگران دختر معلول اش یلدا «نگار جواهریان» است. پدر خانواده نیز معتاد بوده و گویا خانواده را رها کرده است و اثری از او در فیلم دیده نمی شود. تم اصلی داستان با این رویداد آغاز می شود که رضا به عنوان دوست احسان با داشتن شخصیتی واقع گرا، پا به دنیای خیالی خانواده احسان می گذارد و در همین گیر و دار، یلدا صدای او را از داخل اتاق هنگام آواز خواندن شنیده و ضبط کرده و مدام به صدایش گوش می دهد و بدون آن که او را ببیند، به او علاقه مند می شود.

اینجا بدون من نمونه ای از فیلم هایی است که شخصیت زن در مقام مادر در کنار دیگر افراد خانواده معنا پیدا می کند. معتمد آریا در این موقعیت، نشانه هایی عمیق و تأثیر گذار در ذهن بیننده جا می گذارد. مادری که به خاطر فرزندانش از همه چیز، حتی واقعیت زندگی اطرافش گذشته و دچار امیدی پوچ شده است، معلول بودن دخترش را با امیدواری به آینده می آمیزد. وی در تلاش است که همه چیز را عادی نشان دهد و مدام حقیقت معلول بودن فرزند را نادیده می گیرد تا جایی که خطاب به دخترش می گوید: «تو مگه چته؟ فقط یک کم پاتو زمین می کشی». او نمی خواهد وضع موجود را بپذیرد و همراه با پسر و دخترش با فرار از واقعیت، می خواهد زندگی را به گونه ای دیگر جلوه دهد.

از طرفی دیگر زندگی سیاه و یکنواخت احسان با بازی صابر ابر که اجرایی خلاقانه و در خدمت لحن جامعه شناختی فیلم دارد، با وجود پدر معتاد و ترک خانواده گفته، نمونه ای از جوانان مستعدی است که استعدادشان در عرصه روزمره گی تباه می شود. هم چنین نگار جواهریان در نقش یلدا، شخصیتی تاثیر گذار و مستقل از بازی اش در فیلم طلا و مس خلق می کند و پارسا پیروزفر در نقش رضا، در جایگاه یک برقرار کننده آرامش در زندگی، موفق عمل کرده است و به طور کلی، بازیگران با نقش هایشان تناسب دارند.

پایان غم بار نمایش نامه باغ وحش شیشه ای با امیدواری در انتهای فیلم اینجا بدون من همراه می شود و در جدال بین رویا و واقعیت، رویا که یک نوع بازگشت به زندگی است، انتخاب می شود گرچه واقعیت، نگاه تلخ تر و نیستی انگارانه تری دارد. اینجا بدون من با برخورداری از ارزش های تکنیکی و حرفه ای همراه با تصویربرداری خلاق و حرکت دوربین عالی حمید خضوعی ابیانه و تدوین مناسب بهرام دهقانی در کنار بازی بازیگران نام آشنا و کارگردانی با دانش، فیلمی است که می توان به آن فکر کرد، با شخصیت پردازی هایش ارتباط برقرار کرد و از تکنیک سینمایی اش لذت برد. بهرام توکلی به عنوان کارگردان، در دکوپاژ فیلم، به خوبی در فرایندی دیالکتیکی میان نمای دور و نزدیک، هارمونی برقرار و با نگرشی مدرن همراه با ساختار خطی و روان و کم پرسوناژ فیلم اینجا بدون من، جایگاهش را در سینمای اجتماعی ایران تثبیت کرده است.

سیدمحمد صدرالغروی