دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

عصر پوتین پایان نیافته است


عصر پوتین پایان نیافته است

همه آنهایی که در مراسم خداحافظی رئیس کرملین به پوتین ادای احترام کردند, از بستگان سیاسی او نبودند بسیاری از این افراد که در احزابی غیر از حزب روسیه واحد پوتین عضویت دارند دوران رهبری او را می ستایند

همه آنهایی که در مراسم خداحافظی رئیس کرملین به پوتین ادای احترام کردند، از بستگان سیاسی او نبودند بسیاری از این افراد که در احزابی غیر از حزب روسیه واحد پوتین عضویت دارند دوران رهبری او را می ستایند.

در مجلس دومای امروز یا رسانه های روسیه کم نیستند کسانی که نمره موفق به یک دهه زمامداری پوتین دادند. در نگاه این محافل پوتین سیاستمداری است که توانست روسیه آشفته و غرق در بحران را به سامان برساند. این افراد خاطره روزهای روسیه بیمار عصر یلتسین را به یاد می آورند که از دیدگاه بین المللی مسکو در حد یک قدرت درجه دو تنزل کرد و در مرحله بعد از جهت داخلی روسیه علاوه بر موج تجزیه طلبی با رکود اقتصادی، تاخت وتاز مافیا و ده ها بحران دیگر روبه رو شد.

البته حکومت پوتین ناراضیانی هم داشت. جبهه ناراضیان او در دو طیف جناح راست و چپ فعالیت می کنند. گروه های راست که به طورمستقیم از سوی سازمانهای بین المللی و کشورهای غربی، حمایت می شوند البته فعالیت اپوزیسیونی این گروه ها از سوی حکومت مرکزی تا حدی تحمل می شود این طیف از ناراضیان روسیه بیشتر با پرچم همان شعارهای لیبرالیسم یعنی، حقوق بشر، انتخابات آزاد و مخالف با حاکمیت فردی بر کشور عمل می کنند.

و طیف چپ مخالفان او نیز معتقدند، حکومت پوتین باعث حاکمیت نظام سرمایه داری می شود. این طیف همان احزاب و گروههای کمونیستی هستند که در دوما و شورای فدراسیون نمایندگانی دارند.

با این همه چنان که یک تحلیلگر روس می گوید، اختلاف این جناح ها بر سر نحوه حکومترانی اختلافی در سطح نخبگان است و آنچه برای عامه مردم در این سرزمین پهناور مهم است برآیند سیاست های کرملین است و این که آیا حاکمان این کشور قادر به بهبود چرخ زندگی اقتصادی و تأمین امنیت آنها هستند یا نه

درست به واسطه همین نیاز عمومی است که پوتین حمایت اغلب قشرهای اجتماعی روسیه امروز را به خود جلب کرد. به این مسأله حتی سیاستمدار سرشناس آمریکا، هنری کسینجر نیز اذعان دارد که ساعاتی پیش از انتقال قدرت در کرملین با نشریه راشا تودی روسیه به گفت وگو می نشیند واز این طریق مهر تأیید بر کارنامه پوتین می نهد. محور مشترک سخن این کارشناسان این است که روسیه پس از پشت سرگذاشتن تجربه دولتهای ضعیف و نسل سیاستمداران ناکام در سیمای امروز کرملین تحقق این خواسته تاریخی خویش را می جوید.

● میراث پوتین برای مدودف

آنچه به عنوان میراث سیاسی پوتین برای جانشین او تعبیر می شود به جز شاخص های رشد اقتصادی و دفاعی این کشور مجموعه ای از راهبرد ها است که او برای تنظیم دو بخش حساس و به شدت مناقشه انگیز روسیه تعبیه کرد.

۱) بخش اول اقداماتی است که او برای تنظیم روابط قوای سیاسی داخل حکومت اندیشید. در این راستا جدی ترین کار او گردآوری نخبگان همفکر خویش در حزبی بنام روسیه واحد بود. حزب روسیه واحد که اکنون در نقش ستون فقرات قدرت سیاسی روسیه عمل می کند. اکنون اکثریت کرسی های پارلمان را در اختیار دارد و به عنوان کانون نخبگان این کشور همچون بازوی مشورتی رئیس جمهور آینده عمل خواهد کرد.

تصمیم دیگر او توزیع نقش های کلیدی میان آن دسته از دستیارانش بود که احتمال می رفت در دور جدید بر سر قدرت با هم دچار چالش شوند. دراین راستا او تکلیف دو چهره همنام و کلیدی کرملین یعنی ایوانف ها را روشن کرد. ایگور ایوانف که منصب شورای امنیت روسیه را داشت به حاشیه رانده شد و در مقابل سرگئی ایوانف همچنان عهده دار امور امنیتی و دفاعی روسیه گردید و در تکمیل این پروسه او به شایعه با معرفی نقش خود به عنوان نخست وزیر آینده روسیه سرنوشت نفر دوم کرملین را هم روشن کرد و از نزاع سیاسی که ممکن بود میان چهره هایی مانند الکساندر زبکوف یا میخائیل فرادکف، برسر کسب رتبه دوم قدرت در حاکمیت آینده بروز کند پیشگیری کرد.

گو این که پوتین از نقشه هایی که حریفان غربی اش برای دوران خطیر انتقال قدرت اندیشیده بودند خبر داشت. تا آخرین ساعات حضور پوتین در کرملین محافل سیاسی غرب همچنان در گیر و دار این بحث بودند که مدودف در کرملین سایه ای از پوتین خواهد بود یا نه در همین راستا رسانه های پرآوازه اروپا و آمریکا ده ها میزگرد برگزار کردند. محور این میزگرد ها این بود که پوتین طرح انتقال قدرت را خیلی موشکافانه تهیه کرده است و با فرمولی خاص امر نظارت بر مقامات ارشد را از اختیار کرملین خارج کرده و بر دوش کابینه وزرا گذاشته است. در میزگردی «الکسی ملاشینکو» تحلیلگر سرشناس مرکز کرنیگی مسکو مدعی شد که همه گونه اختلاف نظر میان این دو ابرمرد سیاسی به نفع پوتین خاتمه خواهد یافت. پوتین تلاش دارد تا دوباره به رأس قدرت در روسیه برگردد. و مدودف شاید طی چهار سال در کرسی رئیس جمهوری باقی نماند و قدرت را درنیمه راه به پوتین باز گرداند. اما روشن بود که این فرضیه سازی ها و گمانه زنی ها آخرین تلاش محافل لیبرال برای تأثیر گذاری بر جریان انتقال قدرت در کرملین است.

۲) اما پوتین گام های اطمینان بخش خویش در باره آینده روسیه را در سیاست خارجی برداشت یعنی همان نقطه ای که مدت ها پاشنه آشیل روسیه به حساب می آمد. پوتین اصول جدیدی را برای روسیه در روابط باغرب تعریف کرد که اکنون به عنوان یک دکترین امنیتی گام به گام اجرا می شود بعید است که در دوره مدودف تغییری در این اصول صورت گیرد.

در این راستا او با تفکر نظام تک قطبی در جهان از سوی برخی از کشورهای غربی مخالفت ورزید.

پوتین با آنکه در دور اول زمامداری خویش سیاست مسالمت و نرمش در برابر آمریکا و اروپا پیشه کرده بود اما در دور جدید و پس از آنکه ناتو و آمریکا عزم رخنه در جمهوری های شوروی سابق را نشان داده و رسماً اپوزیسیون لیبرال روسیه را برای براندازی تحریک کردند سیاست خویش را تغییر داد.

مهم ترین اقدام او این بود که پروژه بزرگ بوش برای امنیت اروپا را به چالش کشید و رسماً به آمریکا هشدار داد:استقرار سپر دفاع موشکی در کشورهای اروپایی، این قاره را به انبار باروت آمریکا تبدیل می کند.

در مرحله بعدی دستور داد، اجرای «قرارداد کاهش سلاحهای متعارف در اروپا» از سوی این کشور، مادامی که کشورهای عضو ناتو نیز آن را تصویب و اجرا نکنند، به حالت تعلیق درآید.

همزمان با این اقدامات او وارد یک جنگ اقتصادی و دیپلماتیک با دولت هایی شد که علیه رهبری روسیه در صحنه بین المللی فعالیت تبلیغی یا پنهان می کنند. از جمله اقدامات او دراین راستا تنبیه دولت های بلوک شرق اروپا و شماری از جمهوریهای شوروی سابق بود که با محافل لیبرال ها دست اتحاد علیه مسکو داده بودند. پوتین با قطع انرژی ارسالی روسیه به این کشورها و افزایش تعرفه های تجاری آنها را در بحران شدید قرار داد. این اقدامات او تا آنجا پیش رفت که روابط خویش با انگلیس را در اعتراض به داد وستد لندن با مخالفان روسیه به حالت تعلیق درآورد.

از آخرین اقدامات پوتین کمک به ایجاد نهادهای موازی ناتو است که در این زمینه قدرت هایی مانند چین و ایران را نیز همراه دارد. از آنجایی که ناتو تلاش می کند به عنوان بازوی نظامی غرب و بخصوص آمریکا نفوذ خود را در کشورهای تازه استقلال یافته از شوروی سابق بویژه آسیای مرکزی و اوراسیا گسترش دهد پوتین به سمت تبدیل سازمان اقتصادی شانگهای به یک نهاد امنیتی حرکت کرد. در این راستا او هشدار داد که حوزه اوراسیا و کشورهای منطقه با حضور نیروهای ناتو که به بهانه مبارزه با تروریسم بیشتر منافع آمریکا را تأمین می کنند به یک تهدید تبدیل شده است این موضوع اکنون به حدی برای منطقه بویژه جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع نگران کننده شده که سازمان امنیت دسته جمعی این جامعه و سازمان همکاری شانگهای به سمت امضای یک معاهده نظامی گام برداشته اند. به هر حال از دید اغلب کارشناسان امضای این سند و اتحاد بین شانگهای و سازمان امنیت دسته جمعی، هر سه نوعی تقابل با غرب و پاسخ به ناتو است.

نویسنده: مهین السادات صمدی