چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
فرهنگ سازی و نیروپروری
● انگیزههای برتر
نیروی محرک انسان برای تلاش، «انگیزه » و «اراده» است. هر چه انگیزه قویتر و اراده استوارتر باشد، حجم کار و دقت عمل و استمرار در فعالیت نیز بیشتر و خستگی و یأس، کمتر خواهد بود. از این قاعده، یک «برنامه» پدید میآید و آن اینکه برای تقویت انگیزهها و نیز تکیه بر انگیزههای قویتر باید تلاش کرد، تا شاهد تلاش بیشتر و خستگی ناپذیرتری بود. عشق و ایمان، به عنوان دو عامل مهم انگیزه آفرین و انگیزه پرور، میتواند مورد توجه قرار گیرد. شور و عشق، آدمی را پر توان و سرشار از نیرو و انگیزه میکند و «عاشق، ز رنج، گریه و زاری نمیکند...».
ایمان به یک مبدأ بالاتر و خدای دانا که حساب و کتاب و پاداش و عقاب در دست اوست، نیز تلاش خالصانه و بیادعا و بدون چشمداشت حتی تشویق از سوی مردم را در پی دارد. آن که خدا را همیشه حاضر و ناظر میبیند، چه کارگر روزمزد باشد، چه کارمند استخدامی، چه شاغل آزاد، جدیتر و درست تر کار میکند؛ اما فاقد این گونه انگیزه برتر، یا از کار خسته میشود، یا از کار میدزدد، یا کارش را ریایی انجام میدهد.
چرا پیامبران الهی، آن همه نستوهی و جدیت و تلاش خستگی ناپذیر از خود نشان میدادند؟ چون هم «عشق» به کار خویش داشتند، که هدایت و سعادت مردم بود، هم «ایمان»به خداوند داشتند، که تقویت کننده انگیزه عمل است، هم چشمداشت آنان به خدا و اجر الهی و ثواب اخروی و رضای حق بود، نه پسند مردم یا «احسنت» و «بارک الله» این و آن.
در قرآن کریم، بارها از پیامبران الهی، با این ویژگی که «از مردم اجر و مزدی نمیخواستند» یاد شده است. کسی هم که بنا را بگذارد بر انجام دادن «کارهای پیامبرانه»، یا شیوههای پیامبرانه در کارها»، از همین پشتوانه پایان ناپذیر برخوردار خواهد بود. سوختن برای روشنگری دیگران، بیرون از دایره حسابگریهای مادی و مردمی است و کار عاشقانه، انگیزهای قویتر از مادیات و مزایا و حقوق میطلبد.
یاران که اسیر دکه داری شدهان از جبهه خشم و خون فراری شدهاند
یک روز قرارداد جان میبستند افسوس که امروز اداری شدهاند
● فراتر از شکل و ظاهر
ارزیابی هر عمل، با چشم سطحی بین و با نگاه به شکل و ظاهر آن انجام میگیرد، و گاهی به محتوا و دورنمایه توجه میشود. در فعالیتهای فرهنگی و فرهنگ سازی، باید به نگاه و چشم دوم مجهز بود و کار فرهنگی را با مقیاسهای سودآوری یا بازدهی مادی و فوری، یا نمود خارجی و شکلی نباید محاسبه کرد.
«تربیت یک انسان»خود بزرگترین پاداش و دستمزد یک «مربی » است و انسان سازان با توجه به ارزش کار خویش، نباد چشمداشت مادی داشته باشند. شیرینی و لذت و بهره روحی که یک عنصر فرهنگی از تلاش خود میبرد، خلا روحی او را پر میکند و برترین معشوق اوست. همان گونه که خوب درس خواندن دانش آموزان، رنجها و خستگیهای معلمان را از تنشان به در میبرد و به آنان لذت روحی میبخشد، هادیان جامعه و فرهنگسازان نیز، اجر خود را در هدایت یافتن افرا میبرند و همین برایشان کافی است. در توصیههای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم- به امیر مؤمنان، آن گاه که وی را در پی مأموریتی به یمن فرستاد، این کلام نورانی دیده میشود:
«یا علی !... لان یهدی الله علی یدیک رجلا خیر لک مما طلعت علیه الشمس و غربت.»
«ای عی! اگر خداوند به دست تو کسی را هدایت کند، برای تو بهتر از هر چیزی است که خورشید بر آنها تابیده و غروب کرده است.»
با این دید، آنکه برای خدا و در مسیر هدایت و تعالی انسانها گام برمیدارد، با متراژهای مادی و معیارهای ریالی ارزش کار خود را ارزیابی نمیکند و بعد مثبت و سازنده عمل، مهمترین دلخوشی و شیرین لذت او از کار خویش است.
در فعالیتهای فرهنگی و فرهنگ سازی، باید به نگاه و چشم دوم مجهز بود و کار فرهنگی را با مقیاسهای سودآوری یا بازدهی مادی و فوری یا نمود خارجی و شکلی نباید محاسبه کرد.
● ساختن، نه ویران کردن
کارهای افراد، گاهی سازنده است و گاه ویرانگر، گاهی شفابخش است و گاه بیماریزا، گاهی درمان است و گاه درد، گاهی نورافشانی است گاه ظلمت پراکنی، گاهی هدایت است وگاه گمراهگری کسی که موقعیت خود و ارزش کار خویش را میشناسد و میداند که در جایگاهی قرار گرفته که اگر دشمن در آن حضور داشت، چه اندازه تخریب میکرد و آتش میزد ، به حساسیت کار خود آگاهتر میشود و خویش را پیوسته در یک «سنگر» حس می کند که اگر سستی کند یا غافل شود، سنگر به دست رقیب میافتد و همه زحماتش بر باد میرود.
احساس «سنگربانی»، هم امید آفرین است، هم انگیزه آفرین، هم افزاینده تحمل و شکیف در برابر ناملایمات و کاستیها و حتی بیمهریها!
ما خط شکنان جبهه ایثاریم ترکش خور غم، از آتش دیداریم
تا پاتک باطل نزند ضربه به ما در برج نگهبانی حق، بیداریم
البته کار ساختن، دشوارتر از تخریب و ویرانگری است و به راه آوردن، سختتر از گمراه کردن است؛ لیکن اجر الهی هم به تناسب همین دشواری کار، مضاعف است. آنچه طبیب دلسوز را بر سر بالین بیمارش، بیدار نگه می دارد و آنچه به پرستار، قوت قلب و امید و انگیزه میدهد، محتوای مثبت کار است که در طی آن بیمار، جان خود را باز مییابد، یا دردمند به آرامش و راحتی میرسد. این نتیجه، هرگز قابل ارزشگذاری با معیارهای مادی نیست.
● الگو سازی
قویترین عاملی که بر اندیشه، رفتار و عمل انسانها تاثیر میگذارد، شخصیتهای الگویی و الگوهای رفتاری است. اگر بتوانیم خودمان با اندیشه و سخن و متانت و ایمان و پاکی و تعهد، یک «الگو» شویم، دیگران نیز از ما سرمشق میگیرند؛ چون به گفته بزرگان: تأثیر عمل یک فرد بر هزار نفر، بیش از تاثیر حرف هزار نفر بر یک فرد است. این همان کلام سعدی است که:«دو صد گفته، چون نیم کردار نیست.»
اگر بتوانیم الگوهای شایسته و انسانهای زبده و کامل و خودساخته را که شایستهاند برای دیگران در پیمودن درست راه زندگی «سرمشق» باشند، معرفی کنیم، باز هم به آنان خدمت کردهایم؛ چون این نیز نوعی انگیزه آفرینی و فرد سازی است.
آنان که کار فرهنگی میکنند، میتوانند از طریق تشویق خوبان، قدردانی از پاکان متعهد و ایثارگران فداکار، مطرح کردن کار خوب انسانها، معرفی شخصیتهای اثر گذار، به دیدار رفتن و به دیدار بردن نسبت به آنان که حتی نگاه به چهرهشان اثر گذار است، تا چه رسد به بودن با آنان و زیستن در فضای معنوی حیاتشان، نشر سرگذشتهای خوب و حکایات سازنده، نگارش داستانها و رمانهای خوب، ساختن فیلمهای مؤثر و دهها از این قبیل کارها، بذر ایمان و طهارت و عمل صالح را در دلها بکارند.
در جامعه، هر کس به لحاظی مورد قدردانی و تشویق قرار گیرد، موجی از گرایش به همان کار را در میان افراد پدید میآورد. از اینجاست که تشویق کنندگان و جایزه دهندگان باید نسبت به بازتاب کار خود حساس و دقیق باشند که چه کسی را به سبب چه کاری مورد تشویق قرار میدهند و او را چهره و قهرمان میسازند، و این کار، در چه کسانی چه نوع تأثیرهایی بر جا میگذارد.
● جوان گرایی
وادی شعار یک وادی است و میدان عمل، میدانی دیگر. نیروهای جوان جامعه را باید مورد توجه قرار داد، میدان تلاش و هنر آفرینی را برایشان باز کرد و فراهم ساخت، از خلاقیت و نیرو و تحرک آنان بهره گرفت، حس «ابراز شخصیت» آنان را ارج نهاد و ارضا کرد، به آنان شخصیت و میدان انتخاب داد، اما همه اینها با نظارت و هدایت، تا شتاب بیش از حد آنان را از جاده به بیرون پرت نکند و روحیه پر شتاب آنان، فعالیتهای و تصمیمهایشان را خام و نسنجیده بروز ندهد.
میدان عملی که برای جوانان بازتر است و قدرت جسمی و نوآوریهای فکریای که دارند، میتواند پشتوانه بسیاری از برنامههای اجتماعی و فرهنگی باشد. آنان هنوز به بیحالی و سستی دوران پیری نرسیدهاند و بیماری و زمینگیری سراغشان نیامده و آفتاب عمرشان در اوج درخشش است، نه لب بام. پس می توانند خلاقیت داشته باشند.
«عباد الله! الان فاعملوا، و الالسن مطلقه و الابدان صحیحه و الاعضاء لدنه و المنقلب فسیح و المجال عریض.»
«ای مردم! هم اکنون کار کنید، که زبانها باز است و بدنها سالم و اعضاء نرم، و میدان و مجال هم گشوده و باز و عریض است.»
این ویژگیها در جوانان بیشتر از میانسالان و سالخوردگان است. ساختن نیروهای لازم و مفید و تربیت عناصر مورد نیاز، از میان این قشر آینده ساز، بهتر و پر ثمر تر است.
● کادر سازی
در فرهنگ سازی، توجه به تربیت «کادرهای لازم» جایگاه مهمی دارد. بر اساس «نیاز» باید به تربیت «نیرو» پرداخت. در جامعه ما، سربازگیری برای جبهه «اسلام»، «انقلاب» و «میهن اسلامی» چگونه و چه مقدار است؟
جایگزین برای نیروهایی که در طول سالهای پس از انقلاب، از دست رفتهاند، کجا تربیت میشود؟ نیروهایی که به دلایلی ترکش خورده و آسیب دیده و از رده خارج شدهاند، چه برنامهها و تلاشهایی برای بازسازی آنان و برگرداندنشان به جبهه ارزشی اسلام و انقلاب صورت میگیرد؟
به برخی از بزرگان وقتی گفته میشود:
«اگر اکنون، اول انقلاب بود و شما با تجارب ۲۵ ساله انقلاب، در شرایط اول پیروزی قرار میگرفتید، چه کارهایی میکردید که هم اکنون گمان میکنید جای آن خالی است؟»
«به کادر سازی برای انقلاب و تربیت نیروهای زبده و کارآمد برای عرصههای گوناگون و مورد نیاز میپرداختیم...»
و این، بسی آموزنده و راهگشاست و شاید از مهمترین کارها باشد. وقتی انسان به همه کارها نمی رسد و به همه ایدهآلهایش دست نمییابد، باید «به گزینی » کند و لازمترین و مفید ترین کارها را برگزیند، درباره آنها فکر و برنامه ریزی و عمل کند.
کلام حضرت علی علیه السلام در این باره چنین است:
«ان رایک لایتسع لکل شی ففرغه للاهم.»
«اندیشه تو ظرفیت و گنجایش هر چیزی را ندارد، پس آن را برای آنچه مهمتر است فارغ و خالی کن.»
این همان اولویت بندی در کارها و برنامهها و به کارگیری نیروها و فرصتهاست. آیا «کادر سازی» برای اسلام و انقلاب، از این اولویتهای درجه یک به شمار نمیآید؟ و آیا «آینده نگری» در اقدامات فرهنگی و بهره وری درست و حکیمانه از نیروها و استعدادها و زمینهها، نشان عقل و خردمندی در استفاده از مواهب و نوعی «شکر عملی» نسبت به نعمتها نیست؟
● سنت تدریج
بسیاری از کارهای فرهنگی- شاید همه آنها- در دراز مدت و با گذر زمان به بار مینشیند و ثمر می دهد. چشم اندازی وسیع و دوردستتر با باید در نظر گرفت و در کنار کارهای فوری و فوتی و مقطعی و اورژانسی، حتما به برنامههای دراز مدت اندیشید و برای «آینده » کار کرد.
کار ساختن، دشوارتر از تخریب و ویرانگری است و به راه آوردن، سختتر از گمراه کردن است؛ لیکن اجر الهی هم به تناسب همین دشواری کار، مضاعف است.
بعضی میخواهند نتیجه کارشان را خیلی زود ببینند و رویش بذری را که میکارند، شاهد باشند. این در زراعت، پذیرفتنی است، ولی در کاری که با روح و جان و اندیشه انسانها سروکار دارد و در «فرهنگ سازی» چه طور؟
کار فرهنگی، کار ساختمان سازی یا تولیدی نیست که «نمود» و «اثر» آن دفعی و سهل المشاهده باشد. از این رو حوصله و برنامه ریزی و حسابگری و کاشتن بذر و به انتظار محصول نشستن، از شرایط نخستین این گونه کارهاست و «برداشت پیش از موعد» و «چیدن میوه قبل از رسیدن» هم آن را خراب و بیثمر میکند. هم شروع کار و اقدام، باید سنجیده باشد، هم میوه چینی و درو، در فصل معین. در هر دو زمینه به دو حدیث کوتاه اشاره میکنیم.
امام صادق علیه السلام- میفرماید:
«من ابتدا بعمل فی غیر وقته، کان بلوغه فی غیر حینه.»
«کسی که کاری را در غیر وقتش آغاز کند، آن کار، بلوغ نابهنگام خواهد داشت.»
حضرت امیر- علیه السلام- در کلامی درباره برداشت محصول پیش از موعد، میفرماید:
«... و مجتنی الثمره لغیر وقت ایناعها، کالزارع بغیر ارضه.»
«آنکه ثمره و میوه را در غیر وقت رسیدنش میچیند، همچون کسی است که در زمین دیگری زراعت کاشته است (یعنی دستاوردی از این تلاش نخواهد داشت).»
از این رو آنان که رهاورد تلاش فرهنگی خود را با «آثار» یک موج مهاجم ضد فرهنگی و ضد اخلاقی مقایسه میکنند، گرفتار یاس شده، روحیه خود را میبازند و کار فرهنگی را بیاثر میپندارند، یا دست کم، «کم تاثیر» میبینند.
چنین نیست! درست است که تخریب آسانتر از «بنا»ست و ویران کردن زودتر از «ساختن» به ثمر میرسد، ولی انسان خودساخته می تواند بر جامعه اثر تدریجی بگذارد؛ مثل پیامبران و مصلحان و رهبران انقلابی. تازه، اگر سیل مهاجم همه جا را فراگرفته باشد، در برابر آن تلاش محدود و ضعیفی هم صورت گیرد، ستودنی است و دست روی دست نهادن و تسلیم «موج» شدن را هیچ منطق و خردی نمیپذیرد.
● حس همگانی
هر چند انسانهای زبده و خلاق و مبتکر، بر جامعه اثر گذارند و موج آفرین، تلاش جمعی و مشارکت و حضور همگانی، اثر گذارتر است. هر کس باید میدان نفوذ و شجاع تاثیر گذاری و حیطه خود را بشناسد و دست کم در همان محدوده به «وظیفه» عمل کند،
- چه آنکه قلمی در دست دارد و مینویسد؛
- چه آنکه دوربینی بر دوش گرفته و خط ایمان را بر «نوار فیلم» مینگارد؛
- چه آنکه سلاحش زبان است و میدان دفاعش کلاس و مدرسه و دانشگاه و مسجد.
البته برای مقابله با موج فراگیر، «سد دفاعی فراگیر» لازم است، تا آنچه جمعی میبافند، جمع دیگر پنبه نکنند و آنچه در یک مجموعه ساخته میشود، از سوی مجموعه دیگر تخریب نشود؛ اما ... تکلیفهای فردی هم سر جای خود پابرجاست و اگر هر کس در حد خود کار کرد، آرامش وجدان هم خواهد داشت، هر چند نتواند جلوی سیل را بگیرد.
گرچه از داغ لاله میسوزیم ما همان سربلند دیروزیم
چون به تکلیف خود عمل کردیم روز فتح و شکست، پیروزیم
صورت مطلوب تر آن است که در شرایط حاکمیت اسلام و تصدی پستها و مشاغل اجرایی کلیدی از سوی متعهدان و مؤمنان به «مبدأ» و «معاد»، اصلاح امور از همان بالاها انجام گیرد، تا در بدنه نظام هم اثر بگذارد. برنامه های کلان فرهنگی سنجیدهتر باشد، برنامه ریزان و عهدهداران مسئوولیتهای کلیدی از دلسوزترینها انتخاب شوند، از موضع مقتدرانه قانون، با متجاوزان به مرزهای عفاف و ارزش و حق، برخورد شود.
ولی... وقتی در جایی رخنهای است که فساد از آنجا به سطح جامعه درز می کند، یا بعضی دگر اندیشان از فضای کریمانه نظام، برای سمپاشی، زهرافشانی و تخریب، سوء استفاده میکنند و سلامت روحی و فکری جوانان برایشان مطرح و مهم نیست، این وضعیت موجب سلب مسئولیت و سقوط تکلیف از دردمندان و آگاهان خطرشناس نمیشود.
باید کار جمعی و هماهنگ شود، تا هر چه دیرتر، بادهای مسموم و خزان آفرین، به مزرعههای نجابت و شکوفههای نورس ایمان دست پیدا کنند.
اگر وضع بدتر از این شود و ما در جلوگیری از آن گامی برنداشته باشیم، آیا پاسخی خواهیم داشت؟ وقتی دشمن «کار فرهنگی» را بر مبارزه سیاسی و حمله نظامی ترجیح میدهد، دوستان چرا از کار فرهنگی مأیوس شوند و این سنگر را خالی کنند؟
در جامعه، هر کس به لحاظی مورد قدردانی و تشویق قرار گیرد، موجی از گرایش به همان کار را در میان افراد پدید میآورد.
آنچه روشن و بدیهی است، ضرورت کار فرهنگی و فرهنگ سازی است؛ اما مصداق آن و نمونههای موثر و کارساز، در شرایط مختلف فرق میکند. آنچه ضروری است، «نیرو پروری » است، ولی کجا و با چه شیوهای و برای کدام هدفی؟ جای فکر و دقت است.
کسی که نداند چه زمانی باید چه کاری کند، قافیه را باخته است و از کاروان بازمانده است.«زمان شناسی» در هر کاری عامل کامیابی است، در کار فرهنگی بیشتر. این توصیه نبوی از یادمان نرود که: «الامور مرهونه باوقاتها»؛ «هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد.»
راستی ... هم اکنون زمان چیست؟ چه کاری بهتر می تواند «فرهنگ ساز» و «نیروپرور» باشد؟ برای این سئوال و یافت جواب درست، فکر کنیم!
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست