شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

مرگ در دایره ذهنیت


مرگ در دایره ذهنیت

نگاهی به نمایش کادانس به کارگردانی نیما دهقان

در ادامه نخستین اجراهای سال جدید تئاتر شهر، کارگاه نمایش ایــن مـجـمـوعـه مـیـزبـان ‌نـمـایـش "کـادانـس"نـوشـتـه طـلا مـعـتـضـدی و کــارگــردانــی نـیـمــا دهـقـان اسـت. در ایـن نمـایـش ‌کـه تـا آخـریـن روز اردیبهشت ساعت ۱۹ به صحنه می رود، فرزین ‌صابونی، سینا رازانی، علیرضا محمدی و لیلی رشیدی به عنوان بازیگر حضور ‌دارند.

به بهانه اجرای "کادانس" سایت ایران تئاتر نقدی بر این نمایش ارائه داده‌ اسـت کـه در زیـر مـی خوانید: نمایش "کادانس" به همراه اجراهای دیـگــری مـثــل"پــرومـتــه ‌در زنـجـیــر"، "لــولــه" و"دومـتــر در دومـتــر جـنـگ" تجـربـه‌هـای مـوفقـی هستنـد کـه نیمـا دهقـان ‌طـی چنـد سـال اخیـر با وسواس و دقت آنها را پشت سر گذاشته است.

نکته مهم در مورد ‌این نمایشها توجه کارگردان آنها به جلب رضایت مخاطب از یک سو و قرار دادن ‌شیوه‌های پرداخت و اجرای کار در قالبهای حرفه‌ای و هنری تئاتر، از سوی دیگر ‌بوده است. نمونه چنین توجهی را در تفاوت میان اجرای جشنواره‌ای و اجرای ‌عمومی"دومتر در دومتر جنگ" شاهد بودیم، در مورد این نمایش اجرای عموم به ‌مراتب نزدیک‌تر به سلیقه مخاطب بود و به طور مشخص سعی در جلب رضایت ‌تماشاگر داشت، ضمن اینکه تفاوت هر اجرا با اجرای قبلی و تکمیل و پرورش آن در ‌طول شبهای مختلف نمایش را نیز می‌شد به عنوان یک حسن مهم دیگر این کار مورد ‌توجه قرار داد.

"کادانس" نمایشی از "نیما دهقان" است که در بیست و ششمین ‌جشنواره تئاتر فجر به روی صحنه رفت و پس از انجام برخی اصلاحات در حال ‌حـاضـر بـه طـور کـامـل‌تـر و کـم‌نقـص‌تـری در کـارگـاه نمـایـش اجـرا می‌شود. ‌اصطلاح کادانس هم به معنای نقطه سکون در پایان یک عبارت ملودیک ‌است و هم به گونه‌ای به توالی آکوردها که حس پایانی ناقص یا کامل را ایجاد ‌می‌کند اشاره دارد.

انتخاب عنوان نمایش با توجه به این تعریف موسیقایی خیلی ‌هوشمندانه صورت گرفته است، چرا که کلیت نمایش نیز پیش از آنکه در پی به فکر ‌واداشتن تماشاگرانش باشد قصد دارد آنها را تحت شرایطی کاملاً حسی قرار دهد.

در ‌واقع نمایش با تحریک احساسات و تحت فشار قـــــرار دادن مــخــــاطــــب تــــوســــط عــنــــاصــــری ‌چــــون تــــرس، تــــوهــــم و ذهنی‌سازی، بیش از هر چیزی در پی به اشتراک گذاشتن یک ‌تجربه کاملاً ذهنی است. این تجربه در مورد دنیای پس از مرگ است.

‌در مقدمه بروشور کادانس چند آیه از سوره واقعه به عنوان راهنمای داســتــان و ‌مـحـتــوای مــوضــوعــی آن نــوشـتــه شــده اســت. "کــادانــس" تجربه‌ای ذهنی درباره این واقعه ‌بزرگ است؛ سه مرد با جهان‌بینی و ایدئولوژی‌های مختلف، پس از مرگ در برزخی ‌قرار می‌گیرند که هر یک قبلاً دیدگاه متفاوتی نسبت به آن داشته‌اند.

این موقعیت بکر ‌تنها بستر وقوع رویدادهاست؛ برزخی که درست مثل نقطه سکون پــایــان مـلــودی اســت! ‌آنـچــه نـمـایـش قـصـد دارد در ایـن مـحـدوده بـا مخـاطبـانـش در میان بگذارد، به اشتراک ‌رسیدن در مورد ذهنیت هراسناک حادثه‌ای است که در تعارض با پیش‌بینی‌های قبلی ‌قرار می‌گیرد. فضایی که در پی دستیابی به این برداشت مورد پرداخت قرار گـرفـتـه و ‌در اجـرا ایـجـاد مـی‌شـود نـیـز مـی‌خـواهـد بـا غافلگیر کردن تماشاگر، شوکی حسی را به او ‌وارد کند و واکنش او را در مواجهه با این فضای غریب و وهم‌انگیز به تحریک وا ‌دارد.

انتخاب مدت زمان، نـوع اجـرا و تاکید بر حس با ذهنی‌سازی و توهم‌زایی ‌تصویری، مهمترین چیزهایی هستند که "کادانس" را در اجرا به نمایش خاص تبدیل ‌می‌کنند. صحنه آغازین نمایش، آنجا که ‌شخصیتها پشت ۹ ستون نورانی تو در توی صحنه سردرگم، وحشت‌زده خودشان را ‌پـنـهـان مـی‌کـنـنـدو تـرکـیـب ایـن تـصـویـر، بـا مـوسـیـقـی و افـکـت شـایـد ماندگارترین چیزی باشد ‌که پس از پایان نمایش در ذهن مخاطب ثبت می‌شود.

این پلان تأثیرگذار مهمترین ‌هدفی است که نمایش در پی ارائه و انتقال آن به مخاطبش است. در واقع این بخش ‌همان سکون و خلاء ذهنی و حسی پس از پایان ملودی است. سکون و خلائی که پس از ‌به فعالیت واداشتن و تحریک هدفمند ذهن و تفکر مخاطب ایجاد می‌شود و اجازه ‌می‌دهد تا آنچه ارائه شده در یک گوشه از ناخودآگاه ذهن به ثبت برسد و بایگانی شود.

‌"نیما دهقان" در کادانس نهایت تلاشش را انجام داده ‌تا به جای ارائه اطلاعات و بحث درباره موضوع، رویدادی کاملاً ذهنی را در قالب ‌انگاره‌های عینی و فیزیکی به تصویر بکشد. در این راه هم کمتر می‌توان گرایش ‌نمایش به مکتب یا سبک مشخصی را مورد بررسی قرار داد، چرا که هر عنصر ‌اجرایی و هر ابزار نمایشی در کادانس به تناسب کارکرد و کاربردش تنها در خدمت ‌ذهنیت مورد نظر کارگردان قرار گرفته است.

هر چند که ویــژگــی‌هــای مـختلفـی از ‌سبکهـای مختلـف و تلفیقـی از ژانـرهـای نمایشی را می‌توان در فصل‌بندی آن مورد ‌اشاره قرار داد. انگاره‌های اکسپرسیونیستی، (تمایل به تفسیر موضوع از دریچه ‌ذهنیت فردی)، گـرایش به فانتزی، عناصری از کمدی ماکابر(کمدی‌ای که بستر ‌رویــدادهــایــش را در انـطـبــاق مــوضــوع مـرگ قـرار مـی‌دهـد)، حـتـی نمـادگـرایـی کمـرنـگ در ‌آرایـش عنـاصـر اجـرایی و... نمونه‌هایی از ترکیب سبک و ژانر در ابزارها و عناصر اجرایی و شیوه پرداخت نمایش هستند.

"کادانس" در یک منظر کلی همه این ویژگی‌ها ‌و عناصر را به خدمت گرفته تا ذهنیتی را در مورد یک موضوع، به اشتراک با ‌ذهنیـات مخـاطبـانـش بگـذارد. نتیجـه کـار نیز به احتمال زیاد همان تعـارضـی اسـت کـه ‌تماشاگر به واسطه قرار گرفتن در جریان این ذهنیـت بـه آن دچـار می‌شود. تعارضی که ‌احتمالاً پیش‌بینی‌های قطعی مخاطب را در معرض یک موقعیت ذهنی غافلگیر کننده ‌قرار می‌دهد. این فرآیند، تماشاگر را شوکه می‌کند و نسبت به ذهنیت ارائه شده به فکر ‌وا می‌دارد. موسیقی ‌یکی از مهمترین ابزارهای رسیدن به منظور در نمایش است.

همانگونه که عنوان اثر از ‌یک اصطلاح در موسیقی انتخاب شده و منظور از آن سکون یا خلاء پس از یک تأثیر ‌ذهنی شنیداری است، نمایش نیز با استفاده از تأثیرات موسیقی به چنین فضا و ‌منظوری بیشتر دامن می‌زند.

اسـتـفــاده از مــوسـیـقـی، امکـانـات صـوتـی حنجـره، لبهـا و دهـان ‌و همچنین همراهی‌ سازهای الکتریکی درواقع حس مهم دیگری را در وجود مخاطب ‌فعال می‌کند.

موسیقی، صوت و افکت، حـس شـنـیداری تماشاگر را در جهت آنچه که ‌نمایش به اجرا در می‌آورد و در جلوی چشمان او قرار می‌دهد، تقویت می‌کند و به همین ‌نسبت ذهنیت و توهم مورد نظر را هم قوت و قدرت می‌بخشد. موسیقی در همین راستا ‌حتی در بخشهایی از اجرا تبدیل به زبان نمایشی می‌شود و بر جای گفتار و کلام ‌می‌نشیند یا آن را ادامه می‌دهد و تکمیل می‌کند.