جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اگر دستها باز باشند


اگر دستها باز باشند

نگاهی به نمایشنامه نویسی درباره جنگ تحمیلی

نوشتن درباره جنگ تحمیلی ۸ ساله رژیم بعث صدام علیه ایران، حقیقتی است غیرقابل کتمان. این حقیقت زمانی در نوشتار متجلی خواهد شد که از خودسانسوری و سانسور پرهیز شود. در این مدت اتفاقاتی به‌وقوع پیوست که مراجعه به هریک از این اسناد معتبر مقاومت ملی ایرانیان، بدون چشم‌پوشی از فراز و نشیب‌های آن برای آیندگان قابل لمس خواهد بود. به هر تقدیر مردم زبان گویای حقیقت هستند و اگر قرار باشد که در آثار ادبی مانند نمایشنامه، از این مهم چشم پوشانده شود باور این حقایق دچار شک و تردید خواهد شد.

امسال فرصتی دست داد تا در جشنواره یازدهم تئاتر مقاومت - فتح خرمشهر تعداد زیادی نمایش ببینم که هر یک به نوعی در پی افشای حقایق موجود در جنگ تحمیلی بودند. به‌ویژه دو نمایش <خرمشهر ۱۱> به نویسندگی و کارگردانی اصغر خلیلی و ۱۴۱۷۷> به نویسندگی و کارگردانی سعید آلبوعبادی از ماهشهر که بر پایه حقایقی تلخ و شیرین نگارش و اجرا شدند. منظور از بیان این دو نمونه پرداختن به حقایق پیرامون جنگ تحمیلی است، اگر از این حقایق دور شویم و از‌آن فاصله بگیریم، خواه‌ناخواه از اصل موضوع فاصله می‌گیریم. زمانی گسست اثر هنری به‌عنوان ابزاری برای افشای یک حقیقت و خود حقیقت برداشته می‌شود که اثر هنری با اتکای به حقیقت در پی بیان آن و ایجاد ارتباط با مخاطب خود است. اینکه چقدر تحقیقات و مردم‌شناسی و آگاهی نسبت به مسائل تاریخی - ولو تاریخ معاصر - در زمان نگارش و اجرا می‌تواند موثر و مفید باشد، در خرمشهر ۱۱ نمود عینی و ملموس می‌یابد. او همچنین در این بازنگری به مساله جنگ تحمیلی، یا آغاز آن در خرمشهر درصدد نیست که به دور از واقعیت‌های موجود عمل کند. به عبارت بهتر درصدد شعار دادن نیست. حتی نمی‌تواند به صورت کاملا‌ مستند نمایش خود را جلوه‌گر سازد.

اما در ۱۴۱۷ متن زمان آینده را مدنظر قرار داده است. اینکه در سال ۱۴۱۷ مردم ایران درباره جنگ تحمیلی که ۵۰ سال از زمان آن گذشته است، چه می‌گویند. نمایشنامه با نگاه بلندنظرانه‌ای درصدد است یک مساله و پدیده امروزی را با به درازا کشیدن زمان مورد نقد و بررسی قرار دهد. ضمن نوآوری، دردهایی در نمایش ۱۴۱۷ مطرح می‌شود که هر یک بدون شعارگرایی قابلیت اجرا را بالا‌تر می‌برد.

اگر به هنرمند آزادی عمل داده شود تا درباره خود و هویت خویشتن بنویسد، دیگر هیچ چیزی مانع از ارتقای کیفی اثر نخواهد شد. نگفتن‌ها و چشم‌پوشیدن‌ها و ملا‌حظه کردن‌ها مانع از بیان حقایق می‌شود. وقتی همه چیز در لفافه پیچیده می‌شود و دیگر چیزی عیان نباشد، مخاطب نیز در درک حقیقت دچار مشکل می‌شود. حقیقت از دل برمی‌آید و بر دل هم می‌نشیند. حالا‌ در این وسط معامله‌گری‌ها، اگر وجود داشته باشد مانع از تحقق یک امر حقیقی خواهد شد. بالا‌خره روزی روزگاری تمام این حقایق بر همگان آشکار خواهد شد و آنان که در تحقق این امر تلا‌ش کرده‌اند در میان مردم ماندگار خواهند شد.

درباره دفاع مقدس و جنگ تحمیلی نیز تا سال‌های سال به سختی می‌شد دست به قلم برد. علیرضا نادری با <پچپچه‌های پشت خط نبرد>، یکی از پیش‌قراولا‌ن متون نمایشی مربوط به جنگ است؛ کسی که درصدد برآمده تا حقیقی‌ترین مطالب را در اختیار مخاطبش قرار دهد. جمشید خانیان یکی دیگر از این درام‌نویسان است که حقایق جنگ را آنطور که باید آشکار ساخته است. محمد چرمشیر دغدغه تکنیک را به درام جنگ تزریق کرده است. حمیدرضا آذرنگ با <روزی روزگاری آبادان> و <این کدام پنجشنبه است>، درباره جنگ آنطور که آن را زندگی کرده، می‌نویسد.

محمد یعقوبی از پشت جبهه و زمان موشکباران تهران در زمستان ۶۶ نوشته است. محمد رضایی‌راد در <رقصی چنین> جنگ را طور دیگری دیده است. او با نگاه فراجهانی سعی در رد کردن هرگونه جنگی دارد. علیرضا حنیفی سال‌ها با موضوع جنگ می‌نویسد. <پاییز> یکی از متون نادر برهانی‌مرند درباره آسیب‌های جنگ تحمیلی است. از این دست نمونه‌های قابل اعتنا در سال‌های گذشته داشته‌ایم اما همه اینها آنقدر نیست که تمام تلخی‌ها و شیرینی‌های جنگ ۸ ساله را عیان سازد. بنابراین هنوز هم می‌توان درباره جنگ نوشت، اما با این امید که دست و بال نویسنده بیشتر باز باشد تا بهتر مانور دهد. باید به آینده بهتر امیدوار بود و از نمایشنامه‌نویسان ایرانی خواست با فراغ بال درباره این ۸ سال بنویسند، آن‌وقت همه راضی خواهند شد!

رضا آشفته