چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

مرگ برای آدم سوت می زند


مرگ برای آدم سوت می زند

در سرزمین گوجه های سبز

۱) شاید بعد از خواندن کتاب «سرزمین گوجه های سبز»، تابستان با دل راحت سراغ گوجه سبز نروید. شاید تا مدت ها از بستن کمربند حالتان به هم بخورد. شاید از دست زدن به ناخن گیر چندش تان بشود. شاید...

۲) همه این شاید ها زیر سر آن پسربچه یی است که پایین صفحه عکس اش را می بینید. ۱۵ساله است. عکس مربوط است به زمانی که او ضدجریان خشونت بار و فاشیستی وقت (دوره دیکتاتوری یان آنتونسکو) جنگیده و به زندان رفته؛ زندانی شماره ۳۲۱۷۸. چه کسی باور می کند روزی روزگاری عده یی علیه صاحب این عکس دست به انقلاب بزنند؟ چه کسی باور می کند این نوجوان روزی حتی درباره تعداد فرزندان و مسائل مربوط به اتاق خواب هموطنانش هم تصمیم بگیرد و قاعده و قانون وضع کند؟ این پسر نوجوان ضدفاشیست روزی به کابوس هموطنانش بدل می شود و از گوجه سبز و کمربند و ناخن گیر مفاهیمی خوف انگیز و چندش آور می سازد. صفت «گورساز» به این چهره نمی آید، اما بین سال های دهه ۷۰ تا ۹۰ تنها لقب گورساز برازنده اش است. موهایش که بلند تر بشود و رو به بالا شانه شان بزند و گرد و غبار میانسالی بر چهره اش بنشیند به دیکتاتور نامی رومانی شبیه می شود؛ نیکلا چائوشسکو. درباره اش بیشتر شنیده ایم و کمتر خوانده ایم.

۳) چائوشسکو و جنایت هایش و اصلاً رومانی سال های ۶۰ تا ۹۰ می رفت که فراموش شود. اما نوبل سال ۲۰۰۹ نگذاشت. نوبل به کمک خانم هرتا مولر آمد تا بر شنیده هایمان از رومانی و چائوشسکو مهر تایید بزنیم و دلشوره هایمان بابت آن شنیده ها رفع شود. نوبل باعث شد آن رومانی را ببینیم که مولر از نزدیک دیده و تجربه کرده و در رمان «سرزمین گوجه های سبز» نوشته است. رومانی که سربازان رسمی و غیررسمی (ماموران مخفی) حکومتش در کوچه و خیابان پرسه می زنند و گوجه سبز می خورند، خبر می برند و چوب و چماق می کشند بر سر آن دسته از شهروندانی که جلال و جبروت «گورساز» را دست انداخته اند و... رومانی که مردمش در دوره چائوشسکو حق نداشته اند شعری فولکلوریک و ملی را که در پس اش مضمون بورژوازی نهفته و به دوره حاکمیت فئودال ها اشاره می کند، از حفظ باشند. دوره، دوره حاکمیت «خلق» است و بورژوازی مایه خشم و نفرت حکومت. فقر و فلاکت به هوای عدالت و از سر و کول رومانی دهه ۷۰ تا ۹۰ بالا می رود و گرسنگی خصوصیت این جامعه است. بخشی از این رومانی را در سال ۲۰۰۷ زمانی که نخل طلای کن به فیلم کریستین مونگیو رسید، دیدیم. فیلم «چهار ماه و سه هفته و دو روز» بخشی از رومانی دوران چائوشسکو و بعد از دستورالعمل سال ۱۹۶۶ او را نشان مان داد. دستورالعمل سال ۱۹۶۶ می گوید «سقط جنین ممنوع» و حکم می کند «باید بر حقوق دختران و پسرانی که سنی بالای ۲۵ سال دارند، اما هنوز مجرد هستند یا ازدواج کرده اند و صاحب فرزند نشده اند ۱۰ تا ۲۰ درصد مالیات بست». حالا یک بار دیگر به چهره زندانی ضدفاشیست شماره ۳۲۱۷۸ نگاه کنید؛ هیچ شباهتی به این هیولای بی شاخ و دم که از شعری فولکلوریک و شوخی دم دستی و پیش پاافتاده می هراسد و برای تلافی دستور قتل می دهد، ندارد. بازی روزگار را ببینید که چائوشسکوی ضدفاشیست مخالف سقط جنین و موافق افزایش جمعیت روز ۲۶ دسامبر ۱۹۸۹ به اتهام نسل کشی محاکمه و اعدام شد.

۴) رمان «سرزمین گوجه های سبز» تلخ و نفسگیر است. بوی مرگ می دهد. داستان دانشجویانی است که با هزار امید و آرزو راهی شهر شده اند تا بخوانند و یاد بگیرند، اما چیزی جز گرسنگی، فقر، تن فروشی و دست آخر مرگ نصیب شان نمی شود. هرتا مولر تجربیات شخصی اش از دوران دانشجویی و زندگی در رومانی چائوشسکو را در رمان «سرزمین گوجه های سبز» روایت می کند؛ از دورانی که با سروان پجله ها و ماموران امنیتی دست به یقه بوده است... از دورانی که دانشجو دست به خودکشی می زند یا تصمیم به مهاجرت و فرار می گیرد که باز هم چیزی جز مرگ نصیبش نمی شود.

«سرزمین گوجه های سبز» سیاه است و روح و روان خواننده اش را مچاله می کند. رمان روایتگر جامعه یی است که خون می خورد، خیانت می کند و جز شایعه پراکنی درباره بیماری دیکتاتور، سرگرمی دیگری ندارد. جامعه یی که روزی مشغول بررسی سرطان خون چائوشسکو است، روزی دیگر معتقد است او سرطان حنجره دارد و فردا به این نتیجه می رسد او به سرطان روده مبتلا است. مهم نیست که چائوشسکو سرطان حنجره داشته یا نه، مبتلا به سرطان روده یا خون بوده یا نه، مهم این است که جامعه رومانی در دهه ۷۰ تا ۹۰ تنها به یک پرسش فکر می کند؛ دیکتاتور کی می میرد؟ البته آنها برای سرنگونی دیکتاتور طرح و نقشه یی ندارند. در سرزمین گوجه های سبز مردم گرفتار پر کردن شکم شان هستند و با فقر و نکبت کلنجار می روند. کورت، ادگار، گئورگ و راوی داستان (نماینده قشر دانشجو) هم بیشتر درگیر نقشه کشیدن برای فرار از سرزمین گوجه های سبز هستند تا اینکه بمانند و مبارزه کنند.

مجالی هم برای مبارزه نیست. واقعیت این است که ترس و خفقان و فلاکت بر جامعه همه ذهن ها را آچمز کرده است. اگر می خواهید درباره اوضاع و احوال رومانی دهه ۷۰ تا ۹۰ بدانید، رمان «سرزمین گوجه های سبز» انتخاب خوبی است.

۵) رمان سرزمین گوجه های سبز را آقای غلامحسین میرزاصالح برای انتشارات مازیار ترجمه کرده است. انتشارات مازیار این کتاب را در سال ۱۳۷۹ برای اولین بار منتشر کرده است و حالا بعد از آنکه نویسنده صاحب نوبل ادبیات سال ۲۰۰۹ شده کتاب به چاپ سوم هم رسیده و روی پیشخوان کتابفروشی ها موجود است. نثر ترجمه کتاب راحت و پاکیزه است و همین باعث می شود خواندن این کتاب ۲۵۵ صفحه یی آسان و بی دغدغه باشد. به هرحال یادتان باشد کتاب تلخ و گزنده است و تا مدت ها دهان هایی که با گوجه سبز یا خون پر شده و آرایشگرانی که مو و چهره مرده ها را می آرایند، ذهن خواننده را به خود مشغول می کند.

▪ پیشنهاد

جز سرزمین گوجه های سبز کتاب دیگری از خانم هرتا مولر به فارسی ترجمه نشده است. البته مترجم ها مشغول ترجمه کتاب های دیگر این نویسنده هستند که تا چند وقت دیگر به بازار می آید. اما در کنار آن می توانید «میرا» اثر کریستوفر فرانک را با ترجمه لیلی گلستان بخوانید. چاپ دوم کتاب را نشر بازتاب نگار در سال ۸۰ منتشر کرده است. شاید هنوز در قفسه کتابفروشی ها موجود باشد. ۱۹۸۴ جرج اورول هم که گفتن ندارد. هر دو کتاب به آن فضاهایی که مولر در سرزمین گوجه های سبز روایت می کند شبیه است. فیلم «۱۹۸۴» مایکل رادفورد و «چهار ماه و سه هفته و دو روز» کریستین مونگیو هم در بازار دی وی دی فروش های خیابانی موجود است.

سحر طلوعی