شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
آخرین ساخته کوئنتین تارانتینو
با دیدن آخرین ساخته کوئنتین تارانتینو (جنگو زنجیر گسیخته)، نخستین سؤالی که در ذهن بیننده بوجود میآید این است که آیا طرفداران این فیلمساز، آنچه را که از او انتظار دارند در این فیلم خواهند دید یا خیر؟
پاسخ مثبت است، اما این نکته را نیز باید در نظر داشت که انتظارات از سازنده «داستان عامهپسند» بسیار بالاست. تارانتینو به این نکته آگاهی دارد و بدین منظور باز میگردد و اگر او در فیلم وسترن جدید خود جنگو، تجلیل از سرجئو لئونه و وسترنهای اسپاگتی را رها میکرد، موجب تعجب بود. فیلم «جنگو» داستان برده سابقی است که به عنوان شکارچی قصد انتقام گرفتن از سفید پوستانی دارد که مسؤول بردهها بودند. کریستف والترز نقش دندانپزشکی را بر عهده دارد که در طول فیلم به قصد گرفتن جایزه، به شکارچی تبهکاران مبدل میشود و به یک برده سابق به نام جنگو (جیمی فاکس) کمک میکند تا همسرش را از سفید پوست مزرعهداری که او را خریده، باز پس بگیرد.
آنچه در فیلم مشهود است آن است که ویژگیهای یک فیلم تارانتینویی را در خود دارد. در این فیلم، همانند ساخته قبلی تارانتینو (پستفطرتهای لعنتی) حس انتقام، کشتار را توجیه میکند. بهرهکشی و بدرفتاری با انسانها بهانهایست برای اعمال خشونت بر علیه آنها که طبق معمول با طنزی تلخ درمیآمیزد. قصه عشق میان جنگو و همسرش از جذابیتهای دیگر فیلم بشمار میرود.
جنگو در حالیکه نمیخواهد برده باشد، قصد کشتن کسی را هم ندارد. او تنها عاشق همسرش است؛ در حالیکه در آن زمان عشق دو برده ممنوع بود. «جنگو» هم مثل دیگر آثار اخیر تارانتینو فیلمی پر دیالوگ و پر از گفتوگوست. اما از سوی دیگر آنقدر فیلم پر از لحظات غیرهمنتظره و حیرتانگیز است که همواره هیجانانگیز باقی میماند.
نگارنده، به عنوان تماشاگری که آثار تارانتینو را بهصورت حرفهای دنبال میکند، جذابیت کار تارانتینو را در نگارش دیالوگها میداند و تضاد موجود در درام جدی و طنز در این دیالوگها که آنها را به شعر بسیار نزدیک میکند. تارانتینو خود به شخصیت جنگو، به عنوان بردهای بیسواد که از حقوق انسانی و اجتماعی نیز بهرهمند نیست، بخوبی نزدیک شده، این حس همذات پنداری را به مخاطب نیز منتقل میکند. فیلم را میتوان به نوعی ادامه «پستفطرتهای لعنتی» محسوب کرد. در اینجا نیز خشونت افراطی با بازیهای تحسینشده تصویر میشود.
با اشراف بر عشق و علاقه واپسگرایانه تارانتینو به وسترنهای ایتالیایی دهه هفتاد، فیلم جنگو نیز بازسازی یکی از همین وسترنهای ایتالیایی به همین نام است. «سرزمین یاغیها» به کارگردانی «سرجیو کاربوچی» و با بازی «فرانکو نرو» در سال ۱۹۶۶ ساخته شده بود که بسیار مورد علاقه تارانتینو بود. جالب اینکه «نرو» با ۷۱ سال سن، در فیلم «جنگو»ی تارانتینو نقشی کوتاه را بازی میکند تا تاکیدی بر این الهام باشد. اما الهامی دیگر در این فیلم دیده میشود و آن فیلمی است تحت عنوان Mandingo با بازی جیمز میسون که در سال ۱۹۷۵ ساخته شده است. فیلم مذکور راجع به بردهای بود که برای جنگ با بردههای دیگر آموزش دیده است. در واقع فیلمی است که تارانتینو بارها آن را ستایش کرده است. به این ترتیب، جنگو هم مثل فیلمهای بیل را بکش ۱ و ۲ و کارهای دیگر تارانتینو، تجلیلی از وسترنهای ایتالیایی است. البته کنار هم قرار دادن سفید پوست و سیاهپوست تازگی ندارد و نمونههای اینچنینی زیاد است. به عنوان مثال در فیلم Skin Game با بازی جیمز گارنر در دهه ۷۰ یا فیلم «زینهای شعلهور» اثر مل بروکس این موضوع دیده میشود.
در این که «جنگو» به دلیل وفاداریاش به صفات خاص فیلمهای تارانتینویی دیدنی است، شکی نیست، اما قطعا بهترین اثر سازندهاش نیست. در هر حال «جنگو» با بازیهای درخشان بازیگرانش، بویژه کریستف والترز، جیمی فاکس، لئوناردو دی کاپریو (بردهدار قهار) و ساموئل ال. جکسون (بردهای مو خاکستری و سالمند) اثری درخشان بشمار میرود. شخصیت این برده خوشخدمت، بسیار مطیع و در عین حال خشن پرداخته شده است که مقام خودش را به عنوان مدیر، بعدها بسیار جدی میگیرد. او مبتلا به بیماری پارکینسون است که شخصیتش را جذابتر میکند. نکته جالب توجه در فیلم شوقی خالص و تقریبا بیمعنی در آن است که در فیلمهای دیگر تارانتینو وجود ندارد. تارانتینو در «جنگو» همانند «پستفطرتهای لعنتی» یک ظلم خیالی را بهانه میکند تا انتقامی خیالی را بتصویر آورد. اما نکته تفاوت میان این دو فیلم آن است که در «پستفطرتهای لعنتی» دیالوگهای بسیار طولانی وجود دارد که خیلیها به این دلیل آن اثر را نمیپسندند. در «جنگو» هم دیالوگ طولانی زیاد است، اما زیبایی «جنگو» در بیپروایی تارانتینو در نمایش افراطی ظلم و خشونت است تا احساسات تماشاگر را برانگیزد. مطرح نمودن مسائل سیاسی اجتماعی چون کشتار بردگان در زمان بردهداری آمریکا در «جنگو» و کشتار یهودیان در جنگ جهانی به دست آلمانها در «پستفطرتهای لعنتی» بیانگر دو جنبه است: نخست آن که میشود گفت او در حال بررسی وقایع مهم تاریخی است و دیگر آن که در حال بهرهبرداری و سوء استفاده ابزاری از مسائل اجتماعی است، بطوری که گویی تارانتینو تماشاگر را با شگردهایش فریب میدهد تا به تماشای ظلم و انواع شکنجهها بنشینند. تارانتینو در فیلم چنان به ایده آزار و اذیت سیاهان چسبیده که وقتی ایده از نفس میافتد، باز هم آن را رها نمیکند.
سخن آخر آنکه «جنگو» به اندازه بهترین فیلمهای تارانتینو، تیز و برنده و حتی برانگیزاننده نیست.
نویسنده : محمد حمیدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست