شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

پرده پنهان سفر سولانا به تهران


پرده پنهان سفر سولانا به تهران

سرانجام سولانا به نمایندگی از گروه ۱ ۵ جهت ارائه بسته تشویقی این گروه به تهران سفر کرد این سفر که با آب و تاب بسیار زیاد و با فضاسازی دو ماهه همراه بود چه اهمیتی برای طرفین دارد نکته اساسی این است که علی رغم اذعان گروه ۱ ۵ نسبت به دیدگاه جمهوری اسلامی ایران در خصوص بسته تشویقی که تعلیق برنامه غنی سازی ایران را هدف قرار داده, چرا بر این سفر تاکید و اساسا به آن نگاه ویژه و استراتژیک داشتند

سرانجام سولانا به نمایندگی از گروه ۱+۵ جهت ارائه بسته تشویقی این گروه به تهران سفر کرد. این سفر که با آب و تاب بسیار زیاد و با فضاسازی دو ماهه همراه بود چه اهمیتی برای طرفین دارد؟ نکته اساسی این است که علی رغم اذعان گروه ۱+۵ نسبت به دیدگاه جمهوری اسلامی ایران در خصوص بسته تشویقی که تعلیق برنامه غنی سازی ایران را هدف قرار داده، چرا بر این سفر تاکید و اساسا به آن نگاه ویژه و استراتژیک داشتند؟ تردیدی نیست که هر اقدامی پشتوانه تصوری و تحلیلی خاص خودش را دارد، لذا تحلیل و تصور گروه غربی در خصوص شرایط محیطی ایران (چه در سطوح تصمیم گیری و نهادهای سیاسی و چه در سطوح جریانات سیاسی و نخبگان و چه در سطح توده ای و افکار عمومی) برای پذیرش بسته تشویقی چیست؟

اجمالا به نظر می رسد که گروه غربی فکر می کند که شرایط موجود به گونه ای است که با دستکاری در بسته تشویقی و ارائه آن با یکسری تشریفات به ایران می تواند جمهوری اسلامی ایران را وادار به تسلیم خواسته های خود نماید. در توضیح این فرضیه چند نکته شفاف ساز است:

۱) آمریکا و متحدینش به این نتیجه رسیده اند که فشارها به تنهایی قادر به وادار کردن ایران به تسلیم نیست. همچنان که تشویق صرف نیز نمی تواند نظر ایران را در توقف فعالیت غنی سازی اش تغییر دهد.

۲) آنها بر این باور هستند که مولفه های «ایستادگی و مقاومت» ایران ناشی از پیچیدگی روابط همگرایانه ملت، دولت و نظام جمهوری اسلامی است. تا زمانی که چنین همبستگی در قبال موضوع هسته ای وجود دارد، امکان تغییر رفتار ایران محال است. در این شرایط ارزیابی آنها این است که هر قدر فشارها زیاد شد، موضوع هسته ای به عنوان یک اولویت «در اهداف ملی» بیشتر تقویت شد.

۳) نتیجه دو گزاره فوق این شد که باید استراتژی دقیق تری برای «تسلیم سازی» ایران اتخاذ کرد. استراتژی دو مسیری عنوانی بود که برای این هدف انتخاب شده بود. در مسیر اجرای این استراتژی این اندیشه وجود داشت که باید با صبر و حوصله پیش رفت. همان چیزی که بارها از سوی بوش، رایس و سایر دولت های آلمان، فرانسه و انگلیس تحت عنوان سیاست گام به گام یاد می شد. از این رو در طی این مدت آنها فشارهای تدریجی خود را در حوزه های اقتصادی و روانی به همراه بزرگنمایی بسته تشویقی زیاد کردند.

۴) هدف و فلسفه بنیادی این استراتژی دو امر به هم پیوسته بود. در درجه اول شکستن «مولفه های ایستادگی و مقاومت» و متعاقبا کارآمد کردن اهرمهای اجبار به عبارت دیگر آمریکا و متحدینش از طریق مسیر اول استراتژی دو مسیر خود در برخورد با ایران تلاش کرد آنقدر محدودیت ها و فشارها را در ابعاد اقتصادی و دیپلماتیک افزایش دهند که ایران ارزش مسیر دوم استراتژی دو مسیری آنها که بسته تشویقی است را بپذیرد.

۵) این استراتژی در مرحله اول خود که معطوف به دولتمردان بود نتوانست موفقیت آمیز باشد. نحوه واکنش دولت نهم و مجلس اصول گرا که در چارچوب رهنمودهای رهبر معظم انقلاب صورت می گرفت، بیانگر ناکامی استراتژی آنها بود. از این زمان به بعد پرده دوم این استراتژی بیشتر مورد توجه قرار گرفت و آن توجه به «جامعه ایران» بود. در ماههای اخیر رسانه های غربی به شدت به بمباران افکار عمومی ایران پرداختند. خبرها، تفسیرها و تحلیل ها به گونه ای ارائه می شد که افکار عمومی نسبت به روند تداوم سیاست های دولت در قبال موضوع هسته ای دلسرد و مایوس شود. به عبارتی این نکته القا می شد که همه مشکلات ناشی از سیاست هسته ای دولت است.

۶) پس از اجرای بمباران مورد اشاره اکنون کشورهای غربی مخالف هسته ای ایران احساس می کنند شرایط و فضای مثبتی برای حل موضوع به گونه دلخواه فراهم شده است. در این راستا، تغییر اندک در بسته پیشنهادی سابق و بزرگنمایی از آن با سناریوی یکسری تشریفات جهت ارائه به ایران ضرورت یافت.

برخی از ویژگی این مرحله این است که: الف- بسته پیشنهادی توسط نمایندگان ارشد گروه ۱+۵ (البته بجز آمریکا) به تهران تحویل داده خواهد شد. ب- طراحی مذاکره با تعداد زیادی از مقامات ایرانی، ج- فراهم کردن فرصتی برای گفتگوی مستقیم با افکار عمومی ملت ایران.

۷) سوالی که در اینجا مطرح است این است که محور گفتگوی آنها چیست؟ به عبارتی حرف اصلی آنها برای مسئولان، نخبگان و مردم چیست؟ شواهد گفته شده و سایر دلایل نشان می دهد که آنها سعی دارند تا بگویند یک- این راهی که دولت جمهوری اسلامی ایران انتخاب کرده جز هزینه برای نظام ره آورد دیگری نخواهد داشت، دو- محتوایی که در بسته پیشنهادی وجود دارد ایران را از تمامی مشکلات اقتصادی و محدودیت ها رها خواهد ساخت، سه- غرب تنها چیزی که از ایران می خواهد تعلیق در حین مذاکرات است و لاغیر.

۸) همانطور که ملاحظه شد ترفند و فریب پیچیده ای را تروئیکای اروپایی و آمریکا برای وادار کردن ملت ایران به پذیرش خواسته های آنها انتخاب کرده است. اما آنها از پیچیدگی جامعه ایرانی نیز غفلت دارند. تردیدی نیست که ملت ایران اکنون به هیچ یک از پیشنهادهای غرب اعتماد ندارد.

آنها می دانند که غرب هیچگاه در رفتار خود صادق نبوده است. آنها هنوز این پاسخ غیرمنطقی غرب به رفتار صادقانه ایران در خصوص تعلیق داوطلبانه فعالیت های هسته ای را فراموش نکردند. همچنین آنها به آشکارا دیدند که آلمان، انگلیس، فرانسه و آمریکا چگونه با پیشنهادهای ایران در سالهای ۸۳ و ۸۴ و ۸۵ و ۸۶ و همچنین بسته پیشنهادهای جدید برخورد کرده اند. مهمتر از همه آنها می دانند که غرب با این اقدامات در صدد تحقق هدف پنهانی اش مبنی بر تضعیف قدرت ملی ایران و نابودسازی فناوری هسته ای ایران می باشد و نهایتا اینکه ملت ایران می داند که ارزش بسته تشویقی غرب در مقایسه با فناوری غنی سازی از یک آب نبات چوبی هم کم ارزش تر است.

سیامک باقری