چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
اسلام منهای احکام, اسلام نیست
استاد، تلقی و درک شما از دین چیست؟ دین را چه میبینید؟ آیا یک احساس؟ یک تجربهٔ شخصی؟! یا بعلاوه، مجموعهای از اعتقادات که صبغهٔ فلسفی و معرفتی نیز دارد؟!
دکتر الگار: بسما... الرحمن الرحیم. "دین"، مجموعهای است از "احکام" و "عقاید" که خدای تعالی بوسیله پیامبران و کتب آسمانی برای هدایت انسان و برای وصول به سعادت دنیوی و اخروی در پیشگاه آدمی قرار داده است. البته در قرآن کریم به حضرت پیغمبر(ص) دستور داده شده که خطاب به مشرکین بفرمایند: "لَکُم دینکُم وَلِیَ دینِ". معلوم است که آنچه مشرکین داشتند، با این تعریفی که بنده عرض کردم، منافات دارد ولی آنچه در این آیه، "دین" نامیده شده، "دین" به معنی "الهی" نیست بلکه روش زندگی مشرکین، همواره مجموعهٔ خرافات و اباطیلی است که در زندگی انسانها، جای دین اصیل را میگیرد و از این نظر میتوان گفت همه کس "دین" دارد. حتی کسانی که ملحد و منکر دین هستند. ولی اینها دین اصیل نیست، حق نیست، و نمیتواند به "سعادت" بیانجامد. مجموعهای است از افکار ناقص و خرافاتی که هیچ تکیهگاه الهی و عقلی ندارند و جا را بر دین اصیل تنگ میکنند.
بنابراین
۱) دین از دنیا جدا نیست و ناظر به زندگی ماست و
۲) باید گفت که بتپرستی هم نوعی خداپرستی منحرف شده است؟
دکتر الگار: در رابطه با نکته اول شما باید بگویم کاملاً همینطور است. دین با دنیا و زندگی، تنیده است و اصلاً برای اصلاح زندگی و برای هدایت ما در بستر دنیا آمده است. بدون وحی و بدون عمل به احکام دین، روش درست زندگی را نمیشود دانست. اما در مورد نکته دوم، نه منظورم این نیست که همهٔ ادیان، یکی است و خداپرستی با بتپرستی مشترک است.
البته بعضی رویکردهای عرفانی، این را مطرح کردهاند که از آنجا که هیچ چیز از احاطهٔ قدرت الهی بیرون نیست، پس بت نیز نوعی از خدا و مظهر حق است و بنابراین هر کسی یا هر چیز دیگری هم که بپرستند، در واقع خدا را میپرستند. ولی من این را قبول ندارم. برای اینکه عبادت و پرستش حق، باید از روی شعور کافی انجام بگیرد. انتخاب، باید آگاهانه باشد و باید مطابق همان "شریعتی" که خدا برای انسانها نازل کرده، باشد. یعنی دین، چیزی نیست که انسان از خودش دربیاورد و قاعده نداشته باشد.
یعنی وحی الهی را نباید با "دین طبیعی" و... مقایسه کرد.
دکترالگار: دین طبیعی، حداکثر میتواند یک انعکاس خام از فطرت الهی باشد. خداجویی، در فطرت و نهاد همهٔ انسانها هست بطوری که اگر نبود، انسانها هم انسان نبودند. در کسانی که از هدایت الهی و تعالی اسلامی جدا ماندهاند، این فطرت خداجویی ممکن است که اشکال غلط گوناگونی بخود بگیرد.
به سؤال قبلی برگردم. آیا دین علاوه بر جنبهٔ باطنی و شخصی، محتوائی شناختاری و معرفتی دارد؟ گرچه در بیان جنابعالی، پاسخ این سؤال، مستتر بود ولی در اینجا بعضی تئوریها و نظریهها ترجمه میشود که تحت تأثیر تفکر رمانتیک "شلایر ماخر" معتقدند که دین، صرفاً یک احساس شخصی است و این گرایش، در کشور ما اخیراً بنحو سازماندهی شدهای تقویت میشود که دین، فقط نوعی احساس است و محتوای معرفتی مشخص و واضحی ندارد.
▪ دکتر الگار: من اصلاً قبول ندارم، هرگز. دین، البته تمام این ابعاد را دارد. گرچه صرفاً مقداری عقاید که "حقانیت" آن را با چند استدلال قبول کنیم، نیست و جنبه تجربی و باطنی هم دارد. اما صرفاً احساس هم نیست. محتوای معرفتی قوی دارد. در قرآن مجید، هم بر تعقل و هم بر تصفیهٔ قلب و کشف باطنی، بر هر دو تأکید شده و ما نباید منکر یکی از این دو به نفع دیگری باشیم. (دین، شامل معارف عقلی، شهود قلبی و عمل شرعی است.)
پس دین، محتوای معرفتی دارد که قابل دفاع عقلانی است. یعنی میشود منطقاً و با استدلال و برهان، دین را تبلیغ و تفهیم کرد و دعوت کرد. تفسیر عقلانی دارد. بله؟
▪ دکتر الگار: همینطور است. منتهی از طرف دیگر هم تصور نشود که فقط با صِرف چند استدلال، میتوان همهٔ حقایق اساسی دین را دریافت. عقل، لازم است ولی کافی نیست. بالاخره عقل، تا نقطهای رهنمون انسان است و بعد از آن و بالاتر از آن، مرحلهٔ ابعاد فراعقلانی در کار است، که انسان بسوی "حق" پیش برود، خودش.
جنابعالی در جهان امروز، از میان رویکردهای عمدهای که به دین و شناخت دین وجود دارد، کدام را ترجیح میدهید؟ یعنی کدام را به حقیقت "دین"، نزدیک مییابید؟! از میان روشهای پوزیتویستی، روشهای هرمنوتیکی، پدیدهشناسی، روشهای فلسفهٔ نوتومیستی، سیستمهای الهیاتی و در خود مسیحیت، پروتستانها، جای عکس الگار
● کاتولیکها...، کدام رهیافت را دقیقتر میدانید؟!
▪ دکترالگار: فکر میکنم که اشتغال به این رهیافتها و این اصطلاحات، برای ما مسلمانان چندان مورد نیاز نیست. گویا اخیراً عدهای در ایران معتقد هستند به وجود مقولهای بنام "دین" که شامل نه تنها اسلام بلکه مسیحیت، یهودیت و ادیان دیگر هم هست و حتی تعبیر "ادیان الهی" بکار برده میشود که شامل مسیحیت و یهودیت هم باشد و یا ادیان آسمانی و یا ادیان ابراهیمی.
بنده معتقد هستم که این هر سه اصطلاح، امروزه فاقد اعتبار است. به مسیحیت نگاه کنیم. به وضع فعلی مسیحیت و به مراحلی که در تاریخ طی کرده است. میبینیم که آن عناصر الهی، عناصری که از وحی سرچشمه گرفته باشد، در آن، فوقالعاده کم است و با مرور زمان هم کمتر شده و باز هم کمتر میشود. یعنی مسیحیت، اکنون، یک ترکیبی از عقاید بشری و تفاسیر غلط بشری دربارهٔ "وحی" است. از آن هستهٔ الهی، از آن هستهٔ تنزیلی، چیزی نمانده است و بنابراین من بشدت مخالفم با اینکه اسلام را همردیف با مسیحیت بدانیم. در حالی که اسلام (خدا را شکر) دستخوش چنین تحریفها و تغییراتی نشده است. یهودیت هم که خب امروز، نوعی نژادپرستی بدوی است که اسم دین روی آن گذاشتهاند، آن هم دین الهی!!
به نظر بنده این تعبیرهای غیردقیق از "دین"، بسیار دشوار مینماید. این است که هر اتفاقی در غرب افتاد و یا تذبذبهایی که در عالم مسیحیت بین متکلمان مسیحی پیش آمد، حداکثر بمثابهٔ یک پدیدهٔ انسانی میتواند برای ما جالب باشد نه الاهی و دینی.
ما میتوانیم دربارهٔ آنها تحقیق کنیم ولی خیال نکنیم که آنها در همان عالمی سیر میکنند که ما سیر میکنیم، آن هم در عالم اسلام. بنده میگویم سر میز گفت و گو نشستن با کشیشها و خاخامها باعث اتلاف وقت است.
قائلین به "بشرجدید"، به نظر شما، جاذبههای "دین" را برای این بشر جدید در چه میبینند؟!
▪ دکترالگار: من سروکاری با "دین" ندارم. من نمیدانم "دین" چیست. من سروکارم با "اسلام" است و بس. اگر شما از من بپرسید که اسلام برای انسان امروز چه جاذبهای دارد؟ من میتوانم به سؤال شما پاسخ بگویم. مسیحیت، کمتر برای انسانها جاذبه دارد. بودیزم هم. یکی از علل پیشرفت اسلام در سراسر دنیا، این است که همهٔ بشریت دارند میفهمند که مسیحیت و بقیهٔ ادیان، دچار افلاس شدهاند.
علل توسعهٔ اسلام و اسلامگرایی در کشورهای غربی متفاوت است و از همه مهمتر، همین عنصر فطری اسلام است. آنان که با اسلام آشنا میشوند چه میبینند؟! میبینند دینی است که کتاب الهی آن دچار کمترین تحریف نشده است. با وسواس کامل و دقیقی از آن نگهداری شده است.
زندگی پیغمبر این دین (صلواتالله علیه و سلم) کاملاً برای ما روشن است. گفتههای ایشان، کردار ایشان، مو به مو برای ما روشن است. جامعه و تمدنی که به برکت این قرآن و این پیغمبر بوجود آمده، از میان نرفته است. زنده است. دلائل جذبهٔ اسلام، بسیار زیاد است و البته در اسلام، مسأله عدالت و برادری، بقدری مهم است که کلیهٔ کسانی که مورد تبعیض قرار گرفتهاند، راه نجات را در اسلام میبینید.
به نظر جنابعالی آیا "پلورالیزم دینی" از منظر "اپیستمولوژیک" (نه از نظر سیاسی و اجتماعی) را با "حقانیت دین خاتم"، میشود جمع کرد؟
▪ دکترالگار: "حقانیت"، قابل دستکاری و تأویل نیست. تنها هر آنچه با قرآن و سنت نبوی، جور درمیآید، حق است. هر آنچه با آن منافات دارد، باطل است، والسلام. باقی آنچه میگویند، فقط حرف است. حضرت پیغمبر(ص) فرمودند "الکفرُ مِلهٌٔ واحدهٌٔ". بنابراین، مسیحیت، بتپرستی، یهودیگری، زرتشتیگری و بهاییگری، همهٔ اینها گرچه با هم متفاوت هستند و شریعتهای متفاوت دارند ولی همه، "کفر" است. همه باطل است. حق با همه نیست.
روشن است که با انحصار "حقانیت در اسلام"، ما دنبال از بین بردن جوامع غیراسلامی نیستیم و در اسلام، البته حقوقی برای "اهل کتاب"، برای اقلیتهایی که در جامعه اسلامی زندگی میکنند، در نظر گرفته شده است و از نظر اسلام، هیچ مشکلی در مورد تحمل حقوق سایرین نیست و اسلام، حقوقی مسلم برای غیرمسلمانها و برای اهل کتاب، قائل است ولی این به این معنا نیست که دین آنها را قبول داریم و یا همه، بر حق هستیم یا اینکه هر یک را به مقداری، مظهری از مظاهر حق بدانیم. من فکر نمیکنم در اینجا مشکلی باشد. این البته برای غرب، مشکل است.
برای اینکه در تاریخشان، کمترین نشانه از تحمل وجود عناصر غیرمسیحی در جوامع غربی نبوده است. آنها تظاهر میکنند که به پلورالیزم اعتقاد دارند. خیر، اعتقاد ندارند. آنان در این مورد هم دروغگو و ریاکارند. اگر واقعاً غرب به "پلورالیزم" معتقد بود، این قتلعامها در بوسنی و در همهٔ دنیا از چیست؟! تنها کشوری در اروپا که واقعاً یک نوع پلورالیزم طبیعی در آنجا بود و در آن، همه در کنار هم بودند، مسلمان، یهودی، کاتولیک، ارتدوکس، همه در "بوسنی" در کنار هم بودند ولی غربیها نه تنها اجازه دادند بلکه تشویق کردند که صربهای ملعون، هزارها مسلمان را قتلعام کنند.
و در کشورهای اروپای غرب؛ در انگستان، در فرانسه و... هم برای مسلمانها، کمترین حقی قایل نیستند ولی باز هم از "پلورالیزم"، از "کثرت گرایی" و حقوق بشر، دم میزنند. من فکر میکنم اشتغال ما به این مفاهیم، کاری عبث باشد. ما در چارچوب اسلام و استفاده از منابع اسلام (قرآن مجید، سنت حضرت پیغمبر(ص» و برای شما شیعیان، "سنت ائمه" و برای ما سنیها تمام میراث خلفای راشدین، با استفاده از این همه منابع اصیل، ما میتوانیم تمام مشکلاتمان راحل کنیم. واقعاً لازم نیست به این منافقین و سفاکها رجوع کنیم که در تاریخ، کاری جز وحشیگری نکردهاند و امروز، معلم "پلورالیزم" شدهاند.
همینطور است. مسألهٔ "تولرانس"، "آزادی" و "تسامح دینی" را هم میشود از همین قبیل دانست. عدهای، بعضی از احکام و مقررات شرعی در اسلام را، محدود کنندهٔ آزادی و تسامح میدانند مثل همین که ما جای عکس الگار
معتقد هستیم که ادیان دیگر، کافر هستند. کافردانستن دیگران، با پلورالیزم، جور نیست. حال بگذریم از اینکه خود غربیها هم به پلورالیزم، ملتزم نیستند. نظر حضرت عالی در این باب چیست؟
▪ دکترالگار: منافاتی من نمیبینم. این که "آزادی عبادت"، برای غیرمسلمانان در کشورهای اسلامی قایل هستیم (البتهباید تابع بعضی شرایط هم باشند)، بهاین معنانیست کهبگوییم: به به، چقدردین خوبی دارید. نه.
شرع مقدس به اینها اجازه داده تا موقعی که وفادار به شرایط ذمه هستند، آزادی "عبادت" و "تربیت دینی" اولادشان را داشته باشند. اما این، به آن معنی نیست که آنها را بر حق میدانیم. کمترین منافاتی در اینجا نمیبینم. البته بعضی از شرایط ذمه را اکنون میبینیم که در ایران، نادیده گرفته میشود. نمیدانم در فقه شیعه هست یا نه؟ ولی در فقه اهل تسنن، "صلیب" نباید در بیرون از کلیسا دیده شود در صورتی که در ایران دیدهام.
برای دانشگاهیان ما چه پیامی دارید؟! حضرتعالی پیشنهاد خودتان، در رابطه با "دفاع از دین" در محافل آکادمیک چیست؟ آیا برای آنکه روشنفکران دین را بپسندند، باید آن را به نحو خاصی تعریف کرد؟
▪ دکترالگار: باز هم تأکید میکنم، کاری به کار "دین" کلی ندارم و فقط با "اسلام" کار دارم. و اما به شما بگویم من معتقد نیستم که اصلاً لازم است از اسلام دفاع کنیم. ما نباید در موضع دفاع قرار بگیریم. این اسلام است که در حال هجوم به فرهنگ جهانی است. ما باید نشان دهیم که تنها دین اصیل، محکم و منطقی و انسانی، اسلام است.
کسانی که اسلام را دربست ببینند، خود بخود به طرف اسلام کشیده میشوند. من خودم در حدود ۳۸ سال پیش به اسلام مشرف شدم و اسلام آوردن بنده، نتیجهٔ تبلیغ از طرف کسی نبود. خودم از روی تحقیق و علاقه و تماس با مسلمانان، بتدریج با اسلام آشنایی پیدا کردم و نور هدایت نصیبم شد، الحمدلله. و فکر میکنم به همان ترتیب، بشریت بطرف اسلام، دارند کشیده میشوند. وظیفهٔ ما این است که به این موج استقبال و به این گونه افراد کمک کنیم.
میدانید که مردم، خصوصاً در آمریکا، گوششان پر است از سر و صداهای مختلف. چه بسا دعوت به اسلام، به سبک تبشیری، در میان این همه سر و صدا، گم بماند و توجه مردم برانگیخته نشود. آنچه مسلم است، این است که "اسلام" خودبخود در کشورهای غربی، دارد پیشرفت میکند و اینکه بنشینیم و در مقابل "باصطلاح روشنفکران"، حالت دفاع از اسلام را بگیریم، فکر نمیکنم امر واجبی باشد. امام خمینی (رض) اسلام را در سراسر جهان احیأ کردهاند. این هجوم است نه دفاع.
استاد، متشکرم ازاینکه وقتتان را در اختیار ما قراردادید.
استاد دانشگاه برکلی - آمریکا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست