شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مبانی شعر در هنر یونان باستان
درباره ویژگی اصلی و نظام هنری یونان، اطلاعات ما حدسی و با واسطه است. اما مسلما ویژگی و نظام هنری آنان با آنچه بعدا به وجود آمد، متفاوت بود.
در آن دوره هنرها با همدیگر ارتباط نزدیک داشته و از همدیگر جدا نبودند. درحقیقت، یونانیها فقط با دو هنر آغاز کردند: هنر بیانگر (expressive) و هنر ساختاری۱ (constructive) اما هرکدام از آنها مولفههای متعددی داشتند. اولی آمیختهای از شعر، موسیقی و حرکات موزون، در حالی که دومی شامل معماری، مجسمهسازی و نقاشی بود.
اساس هنر ساختاری، معماری بود و مجسمهسازی و نقاشی در ساختن معابد، معماری را تکمیل میکردند. اما حرکات موزون اساس هنر بیانگر را شکل میداد که همواره با کلمات و اصوات موسیقایی همراهی میشد. حرکاتی که با موسیقی و شعر درهم آمیخته بود، چیزی بود که ت، ژیلینسکی (T. zielinski) آن را به عنوان همسرایی سهگانه۲ توصیف کرد.
این هنر احساسات فرد را با کلمات و حرکات، ملودی و ریتم بیان میکرد.
● کاثارسیس (Katharsis)
در همسرایی، افراد احساسات خود را بیان میکردند، در حالی که انتظار حصول آرامش داشتند. آریستیدس کوئینتیلیان (Aristides Quintilian) میگوید که در یک سطح فرهنگی پایینتر تنها آنهایی که عملا در آواز خواندن شرکت میکنند، آرامش و رضایت به دست میآورند، در حالی که بعدها در یک سطح عقلانی بالاتر این آرامش و رضایت توسط تماشاچی و شنونده حاصل میآید.
تجاربی که بعدها برای تماشاچیان و شنوندگان ممکن و قابل حصول گشت، در یک سطح پایینتر از رشد، ابتدا تنها برای شرکتکنندگان و همبازیها و خوانندگان میسر شده بود. ابتدا آنان هنرشان را در چارچوب اعمال و مناسک سنتی و آیینهای باطنی اجرا میکردند، و آریستیدس میافزاید: «اعمال مربوط به قربانی کردن دیونیزوسی و آیینهای مشابه موجه بود، زیرا حرکات و آوازخواندنهای مرسوم در این آیینها تاثیر آرامشبخشی را برای افراد فراهم میآوردند.»
از چند جهت، گفته آریستیدس مهم است. اولا نشان میدهد همسرایی اولیه خصلت بیانگری داشته است و بیش از آنکه اشیاء و اندیشه را به نمایش بگذارد احساسات و اعمال را بیان میکرد. آریستیدس نشان میدهد که این هنر متشکل از حرکات موزون، آواز و موسیقی بوده و به مراسم و اعمال سنتی پیوند خورده، بویژه آنها که مربوط به بزرگداشت و ستایش دیونیزوس است. این هنر تلاش دارد احساسات را فرونشانده و آرامشان کند یا به بیان معاصر، روح را تطهیر کند. چنین پالایشی را یونانیان کاثارسیس (katharsis) مینامیدند، اصطلاحی که آنان خیلی زود در رابطه با هنر بهکار برده و استفاده از آن را در نظریههای هنر تداوم بخشیدند.
● میمسیس
آریستیدس این هنر کهن بیانگر را تقلید یعنی میمسیس (Mimesis) نامید. این دومین اصطلاحی بود که به وجود آمد و به مدت طولانی اعتبار خود را در زیباییشناسی یونانی حفظ کرد، اما بعد به بازنمود واقعیت از طریق هنر (تئاتر، نقاشی، بویژه مجسمهسازی) دلالت می کرد و هنگام ظهور فرهنگ یونانی به حرکات موزون اطلاق میشد و بر چیزی کاملا متفاوت دلالت داشت؛ یعنی بیان احساسات و تجلی تجارب از طریق حرکت، صدا و واژهها.۳
این مفهوم اولیه، بعدها دگرگون شد. در یونان باستان میمسیس بر تقلید دلالت داشت، اما در معنایی که به بازی بازیگر اطلاق میشد نه به کپی کردن. این اصطلاح هنوز در آثار هومر و هزیود ظاهر نشده بود، بلکه احتمالا برای اولین بار در آیین دیونیزوسی ظهور پیدا کرد که از تقلید و حرکات آیینی کاهنان حکایت داشت. در سرودهای دلوسی (Delian) و در آثار پیندار (Pindar) کلمه میمسیس به معنای حرکات موزون است. سپس میمسیس به معنای هنر بازیگر اطلاق شد و بعدها برای موسیقی و حتی شعر و مجسمه به کار میرفت و در این مرحله بود که معنای نخستین آن دگرگون شد. حرکات بیانگر آیینی که میبایست موجب رهایی احساسات و تزکیه میشدند برای فرهنگ یونان غریب و غیرعادی نبودند. بلکه بسیاری از مردمان اولیه آن را میشناختند. با این حال، یونانیان حتی زمانی که به اوج فرهنگ خویش رسیدند، آنها را حفظ کردند.۴
یونانیها شعر مستقلی نیز نداشتند. «هرگز شعر یونان باستانی وجود نداشته است» جملهای است که یک پژوهشگر۵ در این مورد گفته است. شعر و موسیقیِ جداگانه تنها در طول زمان از همسرایی سهگانه هنری که از حرکت، ژست و بیان ترکیب شده است، مستقل شد و تبلور یافت.
نظریه نخستین هنر، مبتنی بر این هنر بیانگر اولیه بود. یونانیان باستان شعر و موسیقی را از لحاظ بیانگری و عاطفی تفسیر میکردند. پیوندی که مفهوم همسرایی با آیین و جادوگری داشت موجب شد همسرایی راه را برای پذیرش این تئوری که شعر یک افسون و جادوست، هموار سازد. افزون بر این، همسرایی به خاطر خصیصه بیانگرانهاش، دگرگونی و تغییر در نظریه نخستین، خاستگاههای هنر را موجه میساخت، نظریهای که معتقد بود بیان طبیعی انسان برایش ضرورت دارد و نشانه ماهیت اوست. همچنین این هنر بیانگر به دگرگونی و تغییر خودآگاهی یونانیان از دوگانگی موجود میان شعر و موسیقی از یک طرف و هنرهای تجسمی از طرف دیگر، یاری رساند. برای مدتهای طولانی یونانیان میان شعر و چنین هنرهایی مانند مجسمهسازی، هیچ ارتباطی نمییافتند، زیرا شعر برای آنان یک بیان بود، در حالی که آنها نمیخواستند و نمیتوانستند آثار مربوط به هنرهای تجسمی را به صورت بیانگرانه تفسیر کنند.
پینوشتها:
۱. فریدریش نیچه، زایش تراژدی از روح موسیقی (۱۸۷۰) ـ نیچه با تیزبینی خود، در هنر یونانی ثنویتی را متوجه شد. اما آن را به مثابه دو جریان هنر یعنی هنر آپولونی و هنر دیونیزوسی دانست، در حالی که برای یونانیان در واقع اینها دو نوع هنر متفاوتند.
۲. T. Zielinski/ S. Srebrny: literatura Starozytenj Grecji epoki niepodleglosci I (۱۹۲۳) (Altgriechische literatur in der zeit der Unabhangigkeit).
۳. H. Koller: Dic Mimesis in der Antike. Dissertationes Bernenses ( Bern،۱۹۵۴).
۴. A. Delatte: Les conceptions de l enthousiasme chez les philosophes presocratiques (۱۹۳۴).
۵. T. Georgiades: Der griechische Rhythmus (۱۹۴۹). Altgriechische Dichtung hat es nie gegeben.
منبع: Wladyslaw Tatarkiewicz, History of Aesthetics, Thoemmes Press, ۲۰۰۵
سیدجواد فندرسکی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست