دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
آئین و اندیشه ی فردوسی
● مقدمه:
حیکم ابوالقاسم فردوسی همانطور که از عنوان نامش پیداست حکیم، خردمند فرزانهای است بینظیر در تاریخ پُرآوازهی ایران و مشرق زمین. این مرد فرزانهی دوراندیش هر گاه فرصتی مییافت به سپاس و ستایش از یزدان پاک آفرینندهی تیر و ناهید میپرداخت در تمامی افکارش و اشعارش ایمان باورش به پروردگار یکتا موج میزند:
بـه نـام خداوند جـان و خرد کز این برتر اندیشه بر نگذرد
سرودن و ستایش او بر پروردگار یگانه همچنان که آکنده از سادگی و پالودگی است چنان گیرا و نافذ است که خواننده راهی جز تحسین فردوسی برایش نمیماند.
با او انسان ژرفاندیشتر میشود، جهاندار را دادگری بیهمتا میبیند و جهان هستی را بنیاندار مییابد.
در عین حال آدمی در شگفت میماند که فردوسی چگونه توانست عزت و اعتبار و اعتماد به نفس ایرانیان را با ستایش کردن از آنها زنده گرداند بیآنکه کوچکترین توهینی یا بیحرمتی به شخصی یا قومی یا ملتی روا داشته باشد. سرلوحهی کلامش پرهیز از کژی، پلیدی و پُستی است و تنها ره رستگاری را در راستی، درستی، خرد، پندار نیک و کمکگیری از پروردگار خویش میداند. باشد که اندیشه و کلام دلنشینش که جز پاکی و پاکداشت نیکی و نیاکانمان نیست سرلوحهی کاری و زندگی خود قرار دهیم.
● فردوسی:
استاد ابوالقاسم فردوسی بزرگترین شاعر ملی ایران و یکی از بزرگترین حماسهسرایان جهان در قریهی باژ از ناحیهی طابران طوس در سال ۲۳۹ هـ. ق دیده به جهان گشود. پدر وی از دهقانان و دارای ثروت و رفاه بوده است. به تربیت فرزند علاقه داشته او را به مکتب فرستاد و این مهم باشد که فردوسی علاوه بر تاریخ و ادب فارسی، از ادبیات عرب و علوم دینی نیز آگاهیهایی کسب کند. وی از همان اوان جوانی به شعرسرایی علاقه داشته و گاهی برخی از داستانهای کهن ایران را از روی تفنن به نظم میکشیده است. همسر وی که زنی باسواد و هنرمند بود و زبان پهلوی را میدانسته در سرودن شاهنامه کمک شایانی به او کرده و و شاید محرک اصلی فردوسی در به نظم در آوردن داستانهای ایرانی وی باشد.۱
از بزرگترین امتیازات فردوسی ایمان به اصول اخلاقی است به گونهای که جز هجو نامهی محمود غزنوی هرگز سخن رکیک و ناپسند در کتاب خود نیاورده است. وی در اثر خود در بسیاری از موارد به مفاهیم آیات قرآن مجید و احادیث شریف و روایات اشاره کرده و چنان مینماید که این بزرگ مرد ادب فارسی میخواسته مانند حکیمی زبردست توحید و خداشناسی و مسائل اخلاقی و اجتماعی و آنچه که نشانهی زندگی درست و صحیح است با زبانی ساده به مردم بازگو کند. سپس شاهنامهی فردوسی صرف نظر از جنبهی حماسی از جهت معنوی نیز در خور اهمیت است.۲
● شاهنامه:
شاهنامهی فردوسی داستان سرگذشت ملتی است در طول قرون و نمودار فرهنگ و اندیشه و آرمانهای آنان است. شاهنامه در خلال داستانهایش حامل پیامی است عمیق، گویی حاصل همهی تجربهها و تفکرات ملت ایران است که صمیمانه با ما در میان مینهند و همگان را به نیکاندیشی، آزادمردی، دادپیشگی و دانایی رهنمون میکنند.۳
شاهنامه تجلی روح ملی ایران است. شاهنامه، نه تاریخ خشک حوادیث و فرمانروایان و نه افسانه و قصهی محض است، بلکه سراسر آن بیان جهانبینی انسانی و خردمندانهی فردوسی است. هر داستان شاهنامه حکمت ژرفی را در خود نهان دارد و در سرآغاز و سرانجام داستان هم والاترین و ژرفترین اندیشههای حکیمانه به لحن مؤثری بیان شده است. شاهنامه داستان پیکار نیکی و بدی، داد و ستم، آزادی و بندگی و نبرد ایران و دلیران است. سراسر شاهنامه ستایش فضیلت و خرد و دانش و راستی و جوانمردی و دلیرذی و داد و دهش و عشق به ایران و انسان است و بیزاری از بداندیشی و نابخردی شاهنامهی گنج بیکرانی از آداب و رسوم و فرهنگ ایرانی است.۴
● دین و عقیده:
فردوسی مسلمان شیعه، معتزلی و دوستدار خاندان پیامبر(ص) و علی(ع) بوده، راه رهایی و رستگاری را در دین و دانش میجسته.۵
از نظر مذهبی برخی او را شعوبی دانستهاند که در آن باید تأمل کرد، آنچه مسلم است وی فردی مسلمان، مؤمن و حقیقتجو بوده است که همین حقیقتجویی یکی از موجبات بیاعتنایی درباریان محمود غزنوی را نسبت به او فراهم آورده است. وی احترام به رسول اکرم(ص) و وصیاش علی(ع) قائل بوده است:۶
اگر خُلد خواهی، به دیگر سرای به نزد نبی و وصی گیر جای
● اندیشه و خِرَد فردوسی:
امروزه همه میدانند که فردوسی بزرگترین شاعر ایران و شاهنامه شاهکار جاودانی زبان و اندیشهی فرهنگ ایرانزمین است. فردوسی یک شاعر معمولی مانند هزاران شاعری که به زبان فارسی دیوانها ترتیب دادهاند نیست بلکه او حکیم، متفکر، رهبر فکری و از همه مهمتر دردمند ملت خویش است. این آزادمرد خراسانی وقتی به فکر سرودن حماسهی ملت خویش افتاد که ایران از یک سو در برابر تاخت و تاز نظامی و سیاسی و فرهنگی تُرکان بود و از سوی دیگر خلافت متعصب عباسی در بغداد بود که با تعصب قومی عربی خود بر آن بود که فرهنگ و آداب و رسوم اقوام تابعه را به نابودی بکشاند و از دگر سو، اقوام تازه نفسی از آن سوی سیحون سر برآورده بودند و خاندانهای ایرانی را که حامی فرهنگ ملی ایران بودند یک به یک از میان بر میداشتند. در آن روزهای سخت که دوران خواری و سرافکندگی ملت ایران بود این بیداردل ژرفاندیش تصمیم گرفت که طبع توانای خویش را در خدمت احیای مفاخر ایران و ایرانی بگذارد وی تا با سرودن داستانهای ملی و تاریخ باستانی عظمت و غرور افتخارات فراموش شدهی روزگار سرافرازی ایرانیان را زنده گرداند و سعی کرد که روح آزادگی و عشق به ایران و خشم و بیزاری از دشمنان را در دلهای مردم آزاده ایران زنده کند والحق که در این کار بزرگ موفق و سربلند بیرون آمد.
درست است که فردوسی نام و یاد قهرمانان ایرانی را جاودانه کرده اما بزرگترین قهرمان خود اوست. فردوسی با توجه به وضع جامعهی آن دوران و تیرهروزی و پراکندهاندیشی مردم زمانش تصویر جامعی از آن روزگار را در شخصیتهای داستانهایش به تصویر کشاند و همهی آنها نمود بارزی از آئینهی احوال عصر فردوسی و همچنین اندیشه و دید و نگرش خود فردوسی است. مثلاً تصویری که فردوسی از روزگار اهریمنی ضحاک تازی میکشد نشاندهندهی همان سالهای چیرگی عمال خلافت است. زیرا سلطهی خلافت عربی عباسی و ظلم و ستمهای آنان، مردم را به ستوه آورده بود. هر چند فردوسی هیچوقت به صراحت از خلفای عباسی نام نبرده بود. یا داستانهای جنگهای پیدرپی ایران و توران به قصد ایجاد روح مقاومت در برابر تاخت و تازهای قبایل تازه از راه رسیدهای بود که خاندانهای ایرانی را یکی پس از دیگری از میان بر میداشتند. فردوسی با تمام وجود این نابسامانی و از میان رفتن تدریجی فرهنگ ایرانی را درک کرده بود. البته در آن زمان کسان دیگری هم بودند که سعی در حفظ فرهنگ ایرانزمین داشتند. مثلاً کسانی با فلسفه و کلام سعی در سست جلوه دادن خلافت عباسی برآمدند یا شاعرانی مثل کسائیمروزی که شیعهی دوازدهامامی بود با قصاید خود به نکوهش بیدادگری آتش خشم ایرانیان را دامن میزد و یا ناصرخسرو که شعر خود را وقت پیکار با بیعدالتی کرد و همهی عمر را به آوارگی به سر رساند. با این حال وقتی به جستجوی وضع فکری جامعهی ایران در آن سالها در متون باقیمانده میگردیم کمتر نشانی از فرهنگ ایرانی پیدا میکنیم و میبینیم که خشونت و اختناق آن دوران تمای آثار آزادی و آزادمنشی را از صفحهی روزگار محو کرد و البته آنهایی که بر جای ماندند از نظر سیاسی برای عمال عباسی بیضرر بود هر چند آثار بر جای مانده از نظر زبان و ادب فارسی دارای ارزش هستند. ولی برتری حکیم فردوسی با گویندگان و اندیشهوران دیگر این بود که وی مؤثرترین و ماندگارترین سلاح را برگزید او غمخوار و نمایندهی همهی ایرانیان بود. او رنجها و آرزوهای مشترک همهی ایران را بازگو میکرد. بر خلاف شعر دیگران که هر یک پیرو مذهب خاص بود. شاهکار او در دل همه به طور یکسان نفوذ پیدا کرد او با زنده کردن سرافرازی ایرانیان و ستایش آنها به عنوان داناترین و آزاداندیشترین اقوام کهن جهان آتش ستیز با بیدادگری را شعلهور کرد این بود که شاهنامه با وجود محیط نامساعد به صورت سلاح فرهنگی مؤثری در دست ایرانیان باقی ماند البته این نکته را هم نباشد فراموش کرد که مردم آن دوران به دلیل آن همه ظلم و ستم تشنهی خاطرات دوران آزادی خودشان بودند.۷
● نظر فردوسی در پیرامون خِرَد:
فردوسی سرودهی خود را با ذکر خِرَد که آن را حد اعلای آفرینش دانسته، شروع کرده:
به نام خداوند جان و خِرَد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
فردوسی خود خِرَدگراست و عاشق خِرَد و فلسفهی خِرَد است. او خِرَد را سرچشمه و سرمایهی تمام خوبیها میداند. به نظر وی را حتی زندگی یا ناراحتی آن، غمها و شادیها، همه بر اثر بود و نبود خِرَد است و شخص خردمند چون برنامهی زندگی بسیار مرتب و منظم دارد همیشه در حال تکامل است و به تدریج به اوج انسانیت که هدف نهایی آدمی است میرسد:
ازو شادمانی و زویت غمی است وزویت فزونی و زویت کمی است
کسی کو خرد را نـدارد ز پیش دلش گردد از کردهی خـویش بیش
فردوسی قهرمانان واقعی شاهنامه را کسانی میداند که خود را معیار اندیشیدن قرار میدهند و هیچگاه آلت دست این و آن نمیشوند و بهبه عکس بیخردست عنصر و کجرو است و به هدف نمیرسد. در نبرد زندگی و میدان جنگ آن پیروز است که خرد دارد و همانطور که نابینا از دیدن خوبیها و زیباییهای طبیعت بیبهره است بیخرد نیز از مشاهدهی زیبایی معنوی بیبهره است.
خِرَد، چشم جان است چون بنگری تـو بـیچشم شـادان جهان سپری
فردوسی برای تعریف خِرَد و اینکه خِرَد چیست و با چه وسیلهای میتوان آن را دریافت و از آن سود جست و چه تغییراتی ممکن است خِرَد در وضع روحی و روانی انسان ایجاد کند، صفاتی چند برای خِرَد و خِرَدمند بر میشمارد:
نخستین نشان خِـرَد آن بـود که از بد همه ساله ترسان بود
بـدانـد تـن خویش را در نهان به چشم خِرَد جست راز جهان
خـود افـسـر شـهـریـان بـــود هـمـان زیـور نـامـداران بـود
بـدانـد بـد و نیک مـرد خِـرَد بکوشـد بـه داد و بپیچد ز بـد
خداوند هوش و زمان و مکان خـود پـروراند همی بـا روان
فردوسی مظاهر اخلاقی زیر را سرچشمههای خِرَد میداند و اساس آن به حساب میآورد:
دوری جستن از اعمال ناشایست، پرهیز از شتاب، بردباری، ملاطفت، پرهیز از کبر و غرور، شناخت قدر و منزلت دیگران، بیتوجهی به زرق و برق زندگی، سخن به هنگام گفتن، با دوستان دانا معاشرت کردن و نادانان را به خٍرًد رهنمون کردن، اطاعت و فرمانبرداری از خداوند منان و دهها موضوع دیگر.
انسان خردمند اندیشهی سازندهای دارد که به کمک آن سیر زندگی را انتخاب و راه تعالی را در پیش میگیرد وی خردمندان را افرادی خداشناس معرفی میکند که با بصیرت و شناسایی کامل خدا را میپرستند نه برای ترس از جهنم یا طمع بهشت. لذا فرد از نظر فردوسی با هوش و استعداد که در روانشناسی از آن نام برده میشود فرق دارد یک نیروی ذاتی و معنوی است و قدرت خدایی است که میتواند دارندهاش را به عالیترین درجات و مرتبههای انسانیت برساند و علاوه بر اینکه وجه تمایز انسان و حیوان است با ارزشترین چیزی است که بود و نبود واقعی انسان به آن وابسته است.۸
و کلام آخر اینکه عظمت تفکر فردوسی، همیشه دوست و دشمن را به تحسین واداشته. در آن قرنهای تعصب و اختناق پیش از مغول، که اندیشه و حکمت به شدت زیر فشار بود و مخصوصاً صوفیان، با خِرَد و حکمت بر سر ستیز و عناد بودند و فلاسفه را تکفیر میکردند، افسون سخن فردوسی و قدرتاندیشی او سبب شده بود که صوفیان خرد ستیز هم، با تحت تأثیر قرار گرفتن اندیشهی او، ستایشش کنند.۹
زهراخیری زاده کارشناس زبان وادبیات فارسی
فهرست منابع و مآخذ:
- سرچشمههای فردوسیشناسی- دکتر محمدامین ریاحی- پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- جاذبههای فکری فردوسی- دکتر احمد رنجبر- انتشارات امیرکبیر.
- مجموعهی اولین و دومین هفتهنامه ی فردوسی- غلامحسین یوسفی.
- در شناخت فردوسی- پروفسور احمد شیرانی.
- رزمنامهی رستم و اسفندیار- دکتر جعفر شعار- حسن انوری- نشر قطره و شاهنامهی فردوسی.
پی نوشت:
۱- شعار، نجعفر- انوری، حسن- رزمنامهی رستم و اسفندیار- نشر قطره، ص ۷ و ۸.
۲- رنجر، احمد- جاذبههای فکری فردوسی- امیرکبیر- صص ۹ تا ۱۲.
۳- یوسفی، غلامحسین- مجموعهی اولین و دومین هفتهی فردوسی- صص ۳ تا ۵.
۴- ریاحی، محمدامین- سرچشمههای فردوسیشناسی- پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی- صص ۵۹ تا ۶۲.
۵- شعار، جعفری- حسن، انوری- رزمنامهی رستم و اسفندیار- نشر قطره- ص ۱۰.
۶-- رنجبر، احمد- جاذبههای فکری فردوسی- امیرکبیر- ص ۹.
۷- ریاحی، محمدامین- سرچشمههای فردوسیشناسی- پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی- صص ۱۱ تا ۱۸.
۸- رنجبر، احمد- جاذبههای فکری فردوسی- امیرکبیر- صس ۷۱ تا ۹۰.
۹ ریاحی، محمدامین- سرچشمههای فردوسیشناسی- ص ۶۴.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست