جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

اصلاح نفس؛ واجب فوری


اصلاح نفس؛ واجب فوری

در فن اخلاق، غفلت به عنوان مانع و بیداری به عنوان شرط لازم تهذیب نفس و سیر و سلوک شمرده شده است. مقدمه واجب سیر و سلوک آن است که انسان توجه کند که ناقص است و باید کامل شود و مسافر …

در فن اخلاق، غفلت به عنوان مانع و بیداری به عنوان شرط لازم تهذیب نفس و سیر و سلوک شمرده شده است. مقدمه واجب سیر و سلوک آن است که انسان توجه کند که ناقص است و باید کامل شود و مسافر است و به زاد و راحله و راهنما نیاز دارد و بدیهی است که اگر کسی غافل باشد و نداند مسافر است، در جای خود می‌ماند.یکی از موانع مهم تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله آن است که ما همواره به بیرون از خود می‌نگریم و از خود غافلیم و در حقیقت فضول هستیم نه عقول؛ فرق فضول و عقول این است که انسان عقول، ابتدا به درون و آن گاه به بیرون، ولی انسان فضول، همواره به بیرون از خود می‌نگرد و این، مشکل ماست که شرحش در یکی از خطبه‌های مبسوط علی (ع) که هنگام قرائت آیه مبارکه: "یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم"(انفطار:۶) ایراد فرمودند، آمده است.

آن حضرت می‌فرمایند: ای انسان چه چیز تو را بر گناه جرات داده و چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته و کدامین عامل تو را بر هلاکت خویشتن علاقه‌مند کرده است؟ مگر این بیماری تو بهبود نمی‌یابد و یا این خوابت بیداری ندارد؟ چرا همان گونه که به دیگران رحم می‌کنی، به خود رحم نمی‌کنی؟ تو که هر گاه کسی را در آفتاب سوزان بیابی، بر او سایه می‌افکنی و هر گاه بیماری را ببینی که سخت ناتوان گشته، از سر رحم بر او می‌گریی، پس چه چیز تو را بر این بیماریت شکیبایی بخشیده و بر این مصائبت صبور ساخته و چه چیز تو را از گریه بر خویشتن تسلی داده؟ در حالی که هیچ چیز برای تو عزیزتر از خودت نیست... این خواب غفلتی که چشمت را فرا گرفته، با بیداری برطرف ساز... . کسی که با داشتن چندین لباس، برهنه باشد و آن گاه برهنه‌ای را در رهگذر ببیند و به حال او اشک بریزد عاقل نیست. امیرالمؤمنین در این خطبه پس از تبیین مثل به ممثل پرداخته، می‌فرماید: اگر نقصی را در دیگران یا غفلتی را از دیگران مشاهده کنیم، متاثر شده رنج می‌بریم، اما هرگز به درون خود سر نمی‌زنیم که آیا ما هم گرفتار این غفلت و گناه هستیم یا نه: "یا ایها الانسان ما جراک علی ذنبک و ما غرک بربک و ما انسک بهلکهٔ نفسک؟ اما من دائک بلول، ام لیس من نومتک یقظهٔ؟ اما ترحم من نفسک ما ترحم من غیرک...؟

(نهج البلاغه، خطبه ۲۲۳) فضول کسی است که کار زاید می‌کند؛ ولی اگر عقل حاکم باشد و انسان خود را اصلاح کند، اصلاح دیگران، جزء حسن خلق می‌شود.

ما وقتی موظفیم دیگران را اصلاح کنیم که خود را اصلاح کرده باشیم؛ اما این، مقدمه‌ای تحصیلی است نه حصولی و بهانه به دست تارکان امر به معروف و نهی از منکر نمی‌دهد؛ هیچ کس حق ندارد بگوید: چون خود را اصلاح نکرده‌ام نباید جامعه را اصلاح کنم؛ زیرا انسان، موظف است هر چه سریعتر خود را اصلاح کند. گاهی می‌گوییم: ما که پزشک نیستیم، حق طبابت نداریم، این سخن، حق است و کسی هم نباید تحصیل پزشکی را بر ما تحمیل کند؛ چون تحصیل آن، سن، امکانات و استعداد خاصی می‌خواهد و مقدور هر کسی نیست. پس اگر نتوانستیم بیماری را درمان کنیم، عذر ما موجه است، چون مقدور ما نیست؛ اما اگر کسی مشکل اخلاقی داشته باشد، ما نمی‌توانیم بگوییم چون خود را اصلاح نکرده‌ایم نمی‌توانیم به اصلاح او اقدام کنیم؛ چون انسان همواره موظف است خود را اصلاح کند. اصلاح نفس، مقدور همه ماست وگرنه خداوند آن را بر ما واجب نمی‌کرد. البته در آغاز، دشوار است، ولی سختی آن کاذب است و در درون هر کاذبی، صادقی نهفته است. چیزی که سختی آن دروغ است، آسانی آن راست است.

بنابراین، اصلاح نفس، آسان است و انسان می‌پندارد دشوار است. از این رو وجود مبارک امیرالمؤمنین می‌فرماید: آیا دیده‌اید هیچ عاقلی به حال دیگران گریه کند و به حال خود ننالد؟ عقل آن است که انسان از طعامی که در سفره دارد هم خود سیر شود و هم گرسنه را سیر کند. درباره تغذیه روح و تهذیب اخلاق نیز چنین است. انسان موظف است جان گرسنه و تشنه خود را با فضایل و کرایم اخلاقی، سیر و سیراب کند و آن گاه مقداری هم به غیر خود بچشاند؛ یعنی پس از تهذیب خود به فکر تهذیب دیگران باشد. اگر خود را اصلاح نکرده‌ایم در حقیقت معروف را دوست نداشته و از منکر منزجر نبوده‌ایم وگرنه به معروف عمل می‌کردیم و از منکر باز می‌ماندیم. بنابراین، با این تحلیل علوی (صلوات الله و سلامه علیه) معلوم می‌شود که فضول و عقول کیست.

امام امیرالمؤمنین (ع) خود نیز می فرماید: پروردگارم به من قلبی عَقول و لسانی سَئول بخشیده است: "انَّ ربی و هب لی قلبا عَقولا و لسانا سَؤولا"(بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۱۵۷)؛ قلب عقول قلبی است که عاقلانه بیندیشد و لسان سئول لسان پر سئوال است که هر چه را نداند، می‌پرسد.

رضا جاودان

منبع: کتاب مراحل اخلاق در قرآن، آیت الله جوادی آملی