یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

«اخلاق مخاصمه» و قاعده طلایی


«اخلاق مخاصمه» و قاعده طلایی

گاهی «اخلاق» به معنای معرفتی است که به بررسی هنجارهای اخلاقی می پردازد و گاهی منظور از آن, هنجارها و اصول اخلاقی است هنگامی که از اخلاق مخاصمه و دشمنی ورزیدن سخن به میان می آید, معنا و مفهوم دوم مورد توجه است

گاهی «اخلاق» به معنای معرفتی است که به بررسی هنجارهای اخلاقی می پردازد و گاهی منظور از آن، هنجارها و اصول اخلاقی است. هنگامی که از اخلاق مخاصمه و دشمنی ورزیدن سخن به میان می آید، معنا و مفهوم دوم مورد توجه است.

نوشتار حاضر، می کوشد اصول و هنجارهایی را که باید در دشمنی کردن مورد توجه قرار گیرند، مورد بررسی قرار دهد.

هر کار و حرفه ای باید هنجارها و اصولی داشته باشد که این هنجارها یا به وسیله حقوق و یا به وسیله اصول و هنجارهای اخلاقی مشخص می شوند. اینکه ما در هنگام کار کردن چه موازین و مقررارتی را رعایت کنیم، بحثی است که معمولاً حقوق کارمندی بدان توجه دارد.

حقوق همچنین در زمینه مسائل خانوادگی، روابط بین فردی و روابط افراد و حکومت نیز بسیار موضوعیت پیدا می کند. اما حقوق ذاتاً و فی نفسه نمی تواند همه روابط انسان با دیگر افراد را تنظیم کند و به همین دلیل، ضرورت تأمل بر هنجارهایی اخلاقی که سامان دهنده ارتباط افراد و اجتماعات باشند، احساس می شود.

اگر در جایی به عنوان یک خریدار و یا فروشنده ایفای نقش می کنیم، در نشریه ای کار مطبوعاتی می کنیم و یا به عنوان شهروندی در یک جامعه حضور داریم، باید نسبت به اخلاق خرید و فروش، اخلاق مطبوعاتی و عاقبت اخلاق شهروندی، حساس باشیم.

در این میان، همانطور که دوستی باید دارای هنجارهایی اخلاقی باشد، دشمنی کردن هم نمی تواند از این امر بی بهره باشد. در دوستی کردن، انسان نباید دوستش را به مثابه وسیله در نظر بگیرد، بلکه وی باید کانت وار هر دوست را به مثابه یک غایت مفروض گیرد.

دوست آماده است بخشی از زندگی خود را با کسی که با وی دوستی می کند به اشتراک گذارد و در مواقع سختی و مرارت، مددرسان باشد.

در این میان، می توان قایل به اخلاقیاتی برای دشمنی کردن هم شد. سعدی در گلستان اشاره ای دارد به اینکه «نه با کسی چنان دوست شو که در مواقع دشمنی برای تو مشکل ایجاد کند و نه با دشمن چنان رفتار کن که هنگامی که وی دوست شد، تو را شرمناک نماید.» به تعبیر دیگر، اخلاق دشمنی ورزی هم مبتنی بر همان قاعده طلایی است؛ قاعده ای که می گوید «با دیگران چنان رفتار کن که می خواهی با تو رفتار کنند».

اخلاق دشمنی ورزی می تواند مبتنی بر این قاعده، تعریف شود. همه ما در زندگی خود شاهد درگیریها و کشمکشهایی با اطرافیانمان هستیم. همه افرادی که در کنار ما زندگی می کنند، نمی توانند به عنوان دوستانمان به شمار آیند.

برخی از آنها نه دوست هستند و نه دشمن. برخی از آنها دوست هستند و برخی دیگر با ما خصومت دارند و ما ناگزیریم وارد رابطه ای جز دوستی با آنها شویم. در این میان، تعدادی از رویکردهای اخلاقی معتقدند در رابطه خصم گونه، اخلاق نمی تواند حضور داشته باشد.

یعنی همان طور که در هنگام جنگ و کشمکش دو کشور، اخلاق جایی ندارد ( به نظر این افراد) در مواجهه خصمانه دو فرد هم نمی توان اخلاقی را تعریف کرد. اما همان طور که بیان گردید، هر کاری و از جمله دشمنی کردن، نیازمند گونه ای اخلاق و هنجارهاست.

رویکردهای هنجاری تصریح می کنند، در هنگام دشمنی کردن انسان نباید با دشمن خود آنگونه رفتار کند که برای خانواده دشمن مشکلی ایجاد شود. مثلاً او نباید کاری کند که دشمن کارش را از دست بدهد، زیرا با این کار، خانواده وی در مخمصه قرار می گیرند.

او همچنین نباید چنان در دشمنی کردن پیش رود که آبروی رقیب خود را بریزد و سعی کند تا آنجا که امکان دارد از دشمن خود دوری گزیند. این موارد و مواردی دیگر، به عنوان کدهایی اخلاقی در نظر گرفته می شوند که انسان باید در رابطه خصمانه با دیگران مورد توجه خود قرار دهد. بیت معروف حافظ که «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا» هم به گونه ای از اخلاق خصم گونه اشاره دارد.

بسیاری از افرادی که درمورد اخلاق دشمنی سخن گفته اند، با تکیه بر مفهوم جنگ عادلانه به این موضوع جالب اخلاقی پرداخته اند. یکی از پرسشهای مهمی که در این زمینه وجود دارد، این است که آیا جنگ اجتناب ناپذیر است؟ آیا می توان از برخی روابط خصمانه پرهیز کرد؟

چنین پرسشی در روابط میان انسانها هم برقرار است. آیا می توان جهانی داشت که در آن تعارضی وجود نداشته باشد؟ نظریه پردازان اخلاق جنگ و دشمنی عموماً تأکید می کنند که نمی توان چنین جامعه ای را در مقام واقع تجسم کرد.

دلیلی که آنها برای مدعای خود ارائه می کنند، بیشتر بر شواهد تاریخی استوار است. بنابراین، از خصومت گریز و گزیری نیست و نمی توان با مکانیسمهایی آن را تحت هدایت خود قرار داد. این یک موضع است که تعدادی از نظریه پردازان آن را قبول ندارند و معتقدند، نمی توان برای جنگ قاعده ای اخلاقی تدوین کرد و جنگ عرصه عرضه جنبه های حیوانی و نیازهای اولیه آدمیان است.

البته در این گستره انتظار عقلانیت، امیدی واهی و پوچ است. هرچند عده ای دیگر با وجود اعتراف به دشوار بودن وضع، قواعدی اخلاقی برای جنگ و مخاصمه، این امید را از بین نمی برند که انسان به جایگاهی برسد که جنگ را نیز مانند بسیاری از موضوعات دیگر از دریچه اخلاق ببیند و برای آن هم منش و هنجارهایی قایل شود.

اگر جهان ما جهان مطرح شدن هویتهای متفاوت است و اگر در این جهان، تفاوت مؤلفه ای مهم به شمار می آید، باید انتظار داشت که رابطه این افراد و حوزه های متفاوت موضوعی مهم و حیاتی باشد و یکی از انواع بی شمار رابطه، البته رابطه خصمانه است که بشر باید بدان بیندیشد و قواعد و ضوابطی را برای آن در نظر بگیرد.

جهان ما، جهانی است که از اندیشمندان و نخبگان خود این گونه انتظار دارد که موضوعی را از قلم نیندازند و شعار تخصص نیز چیزی جز این نیست. برای آنکه چیزی را از قلم نیندازیم، باید متخصص باشیم.

شیدا امینی