سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

سایه های لورن باکال


سایه های لورن باکال

به بهانه مرگ لورن باکال, بازیگر بزرگ سینمای جهان

کارنامه لورن باکال بهترین گواه این جمله است که وقتی با یک بازیگر بزرگ روی پرده مواجه می‌شوید بدانید که در واقع حاصل کار یک کارگردان بزرگ پیش رویتان است. وقتی هاوارد هاکس باکال را کشف کرد، او حتی بازیگر هم نبود. مدل لباسی بود که همسر هاکس، اسلیم هاکس، عکسش را روی جلد یک مجله دیده بود. به روایت خود هاکس، باکال در اثر یک اشتباه به دفتر او آمد و وقتی هاکس او را دید، از لحن صدایش بسیار بدش آمد و از او خواست با صدای گرفته و خش‌دار حرف بزند.

باکال۱۹ سال بیشتر نداشت و هاکس به او یاد داد که با مردها گستاخانه برخورد کند و وقتی با کلارک گیبل همین طور رفتار کرد، هاکس به فیلمنامه‌نویسش، جولز فرتمن گفت: «فکر می‌کنی میشه شخصیت یه دختری رو بسازیم که گستاخ باشه، مثلا به اندازه بوگارت، بددهن باشه و پوزخند بزنه ولی مردم دوستش داشته باشن؟» آنها شروع به نوشتن کردند و هاکس گفت «صحنه‌هایی که می‌نویسیم را با باکال تمرین می‌کنم» و به گفته خود هاکس «باکال همیشه آماده کار کردن بود.» هاکس مدتی روی لهجه و طرز حرف زدنش کار کرد اما ظاهر طبیعی چهره‌ گربه‌وارش را حفظ کرد. باکال در اتوبیوگرافی‌اش می‌نویسد: «هاکس مرا به خاطر ابروهای پهن و دندان‌های کجم انتخاب کرد و برای همین بود که هیچ‌وقت آنها را تغییر نداد.» هاکس در اقتباسی از «داشتن و نداشتن» نوشته ارنست همینگوی، برای نقش مقابل باکال، بوگارت را انتخاب کرد؛ فیلمی که از باکال یک ستاره ساخت و بازیگری حرفه‌یی او از همانجا آغاز شد و همین طور رابطه‌اش با بوگارت در همین زمان شکل گرفت و بعدها در ۱۹۴۵ به ازدواج‌شان ختم شد.

در «داشتن و نداشتن » باکال هر چه در چنته داشت در مقابل بوگارت رو کرد. در ۱۹سالگی بسیار تیز و هوشیار بود. در دیالوگ‌هایش با بوگارت همیشه یک قدم جلوتر بود و به نظر نمی‌رسید کسی این را برایش نوشته باشد. هاکس تا پیش از این زنی قدرتمند را روی صحنه خلق نکرده بود. اما زمانی رسید که هاکس زنان سرسختی را روی پرده سینما خلق کرد چرا که مردان قدرتمندی ساخته بود که شخصیت‌های مونثی را در مقابل می‌طلبید که بتوانند از پس آنها بربیایند. بعضی از چهره‌های سمبلی حیله‌گرانه‌ از همین‌جا پا به سینمای هاکس گذاشته‌اند اما درست همین امر سبب شد که زنان سرسخت هاکس همیشه در همین حد باقی بمانند: سمبلیک، افسانه‌یی و اسرارآمیز.

هاکس می‌خواست از باکال همان چیزی را بسازد که خودش دوست داشت اما وقتی به باکال فکر می‌کنم، نخستین فیلمی که به خاطرم می‌آید، «زنان طراح» وینسنت مینلی است. نقشی که قرار بود به گریس کلی برسد اما نتوانست آن را بپذیرد. نقش طراح زن نیویورکی که همسرش، گریگوری پک، یک نویسنده ورزشی شلخته و بی‌نظم است. درام این کمدی آنجاست که هر دو سعی دارند، سبک زندگی کاملا متفاوت‌شان را به خاطر علاقه عمیقی که به هم دارند، به هم نزدیک کنند. از آن داستان‌های عاشقانه کلیشه‌یی با صداهای خارج از قاب دو نفره است و باکال هرگز به این اندازه درخشان و باوقار ظاهر نشده است. صحنه‌یی در این فیلم هست که برای من، نمایانگر تمامی ابعاد باکال است: نخستین دقایقی که در آپارتمان به هم ریخته همسرش در حال جمع و جور کردن است و زیر لب آوازی زمزمه می‌کند، لحظه‌یی به ظاهر بی‌اهمیت که باکال در حال انجام کارهای عادی روزمره است اما با قاطعیتی تاثیرگذار و حالتی مسلط این‌ طرف و آن طرف می‌رود، نامحسوس، سرخوش، با اعتماد به نفس و امیدوار به آینده.

این دومین فیلم باکال با مینلی بود؛ نخستین همکاری آنها در «کابوب» در سال ۱۹۵۵ است که در آنجا هم باز باکال بسیار درخشان و به یادماندنی ظاهر می‌شود. برای مینلی، باکال فقط یک زن سرسخت و قدرتمند نبود. در واقع برای او باکال زنی مستقل بود که راه خود را در جهان با قدرت ذهنی‌اش، نیروی شخصیتش و افکار مصمم و قاطعش باز می‌کرد و به پیش می‌رفت. در کابوب او یک هنرمند است، در زنان طراح، شخصیتی مطرح در دنیای مد نیویورک. در عین حال فیلم، سرخوشی رمانتیکی دارد که سایه مرگ بر آن افتاده است، باکال آن را در اواخر سال ۱۹۵۶ بازی کرد زمانی که بوگارت از سرطان رنج می‌برد. باکال می‌نویسد: «این فیلم یکی از شادترین تجربیات زندگی من بود.» او در ادامه این فیلم را یک معجزه می‌داند. «یک فیلم عاشقانه بود و من مدام در کشمکش و رفت و برگشت عاطفی با گرگ بودم و این باعث می‌شد انرژی احساسی و فیزیکی‌ام تخلیه شود و می‌توانستم اوضاع روحی‌ام را در خانه بهتر کنترل کنم.» باکال در آن زمان ۳۲سال بیشتر نداشت و عجیب آنجاست که باید بگوییم، زندگی حرفه‌یی‌اش در همین زمان به اوج خود رسیده بود. اما مشکل کجا بود؟ جواب خیلی ساده است: همان قدرت و استقلال. تا به امروز هالیوود با شخصیت‌های زن قدرتمند و مستقل مشکل داشته است تا جایی که این مفهوم به یک استریوتایپ و خط قرمز تبدیل شده است. باکال در کنار بوگارت در یک مجادله مداوم بود چرا که از میان تمامی چهره‌های بزرگی که استودیوهای هالیوود را تسخیر کرده بودند، هیچ کس نمی‌توانست از پس او بربیاد. او برای نقش رییس‌جمهور، مدیرعامل، سردبیر و رهبران خیال‌پرداز ساخته شده بود اما مگر چند نقش اینچنینی برای بازیگر زنی که در اوج حرفه‌یی‌اش قرار دارد نوشته می‌شود؟ باگال بزرگ‌تر از دنیای حرفه‌اش بود. در جوانی کارش را آغاز کرد و همیشه جلوتر از زمان خودش بود و عظمتش، شخصیت تاثیرگذار، قدرتمندش و مجموعه آثار متنوعش، سایه‌یی از ناکامی و حتی تراژیک را بر خود حمل می‌کند.

ریچارد برودی – نیویورکر



همچنین مشاهده کنید