دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

زمانه گرگ


زمانه گرگ

نگاهی به«دربند» ساخته تازه پرویز شهبازی

«دربند» ساخته تازه پرویز شهبازی ادامه منطقی «نفس عمیق» است با در نظر گرفتن عنصر زمان.تک تک شخصیت‌های داستان تازه پرویز شهبازی در همان اتمسفری تنفس می‌کنند که پیشتر شخصیت‌های داستان «نفس عمیق» را در خود غرقه کرده بود در مختصاتی متفاوت در زمان .پرویز شهبازی با درایت توانسته با در نظر گرفتن تمام تغییر و تحولات ناشی از گذشت بیش از یک دهه از ساخت«نفس عمیق» از زاویه‌ای تازه به شخصیت‌های رها شده در اتمسفر مشترک میان «دربند» و«نفس عمیق» روبه‌رو شود و حال و روز آنها را به تصویر بکشد.

بزرگترین امتیاز «دربند» تنیدگی انکار ناپذیرش با شرایط و احوالات این روزهای جامعه ایرانی است و همسو و همنوا شدنش با نبض زمان است. همین خصوصیت بود که«نفس عمیق» را به یک فیلم کالت تبدیل کرد.شهبازی این‌بار محوریت داستان فیلمش را به سرنوشت نازنین(نازنین بیاتی) دخترک جوانی که به واسطه قبول شدنش در رشته پزشکی راهی تهران شده بنا نهاده و در این میان با مبنا قرار دادن رفتار ساده دلانه او که بیشتر طعنه به انسانیت می‌زند تا حماقت، عیار نازل مناسبات و ارزش‌های حاکم بر روابط حاکم بر طیف خاصی از اقشار اجتماع ایرانی را مشخص کرده است. پرویز شهبازی با دستمایه قرار دادن رویارویی بی‌رحمانه دخترک جوان داستانش با واقعیت‌های زندگی در دل مناسبات نه چندان قابل اتکای رفتاری و اخلاقی جامعه شهری، عیار بی‌عیار مفهوم رابطه و اعتماد را به نمایش گذاشته است.با این همه اما شهبازی در روایت داستان «دربند» دچار یکسو نگری نشده است و بی‌آنکه به ورطه سیاه نمایی بیفتد توانسته از پس نمایش کنتراست و تضاد و تناقض حاکم بر رفتارو کردار شخصیت‌های نمونه اجتماع اثرش بربیاید.

شهبازی در «دربند» همان تمی را دنبال می‌کند که پیشتر در «نفس عمیق» سراغی از آن گرفته بود.او با تکیه بر مختصات رفتاری شخصیت اصلی داستانش که تلاش می‌کنند همرنگ و همسو با شرایط نه چندان دوست داشتنی غالب نشوند می‌کوشد تا درگیری‌های ذهنی و روحی شخصیت داستانش را رصد کند.نازنین همان دنیایی را تجربه می‌کند که دخترک فیلم «نفس عمیق» (مریم پالیزبان) به نوعی دیگر با آن درگیر بود و یا فرید در فیلم «دربند» که مناسبات درستی را با پدرش تجربه نمی‌کند همان دنیای ذهنی کامران در فیلم «نفس عمیق» را یادآور می‌شود.تمام این شخصیت‌ها با کمی‌پس و پیش کردن زمان این قابلیت را دارند تا با سرنوشتی مشابه روبرو شوند و یا حتی ادامه منطقی مسیری باشند که در این دو اثر طی می‌کرده اند.

نازنین در اثر تازه پرویز شهبازی شاید نماینده امروزی همان حال و روزی است که با تعریفی متفاوت دخترک فیلم «نفس عمیق» با آن سر و کار داشت و فرید در «دربند» شاید دچار همان سرنوشتی که کامران «نفس عمیق» از آن رنج می‌برده است.منصور «نفس عمیق» هم با همان نام و شمایل ولی در نقشی فرعی در اثر تازه شهبازی حاضر است.

ارجاعات پرویز شهبازی به «نفس عمیق» به این چند مورد محدود نمی‌شود.برای اثبات این مدعا کافی است سکانس ابتدایی فیلم «دربند» که در همان لوکیشن نهایی فیلم «نفس عمیق» می‌گذرد را در نظر داشته باشید.سکانس ابتدایی این فیلم از همان نقطه ای شروع می‌شود که «نفس عمیق» به پایان رسیده بود سکانسی که ماشین دخترو پسری که به دریاچه سد سقوط کرده بودند از آب بیرون کشیده می‌شد.حتی رنگ لباس فرید که همان رنگ قرمزی است که در «نفس عمیق» بار دراماتیک پیدا کرده بود و باعث ایجاد تعلیق در شناسایی جسد پیدا شده در فیلم بود و ...

اما فارغ از اشارات شکلی شاید مهمترین خصوصیتی که «دربند» را با «نفس عمیق» گره می‌زند حال و هوایی است که شهبازی هم از حیث فرم و تکنیک کارگردانی و هم از حیث شیوه روایت در پیش گرفته است و جنس ایجاد حس همراهی مخاطب و در نهایت وارد آوردن ضربه نهایی از ناحیه‌ای که در نقطه کور دید مخاطب بوده است.رخدادهای اساسی اثار شهبازی همیشه در لایه ای از داستان رخ می‌دهد که تماشاگر در عین اینکه آن را پیش رو می‌بیند از آن غافل می‌شود غفلتی که جنس پرداخت درام در آثار شهبازی به آن دامن می‌زند.

ضربه ناگهانی و غافلگیر کننده نهایی شهبازی به مخاطبش به عنوان خصوصیت مشترک کارهای او که در«نفس عمیق» در قالب غرق شدن تراژیک دو شخصیت اصلی داستانش به مخاطب وارد می‌شود در«دربند» با همان قوت و شدت وجود دارد و جالب اینکه در عین مشابه بودن جنس غافلگیری مخاطب در این دو اثر به هیچ عنوان امکان پیش‌بینی کردن این غافلگیری برای مخاطب فراهم نیست.موتیف شنا کردن کامران در استخر و نمای زیر آب که در سکوت محض زیر آب رخ می‌دهد تعلیق وحشتناکی راباعث می‌شود که معنا و کارکرد آن زمانی معنا می‌یابد که در انتها از سقوط ماشین دو شخصیت اصلی فیلم(منصور و دخترک و نه کامران) در دریاچه با خبر می‌شویم.دراثر متاخر شهبازی هم سکانس ابتدایی اثر که همزمان ارتباط «دربند» و «نفس عمیق» را برقرار می‌کند و ورودیه معناداری به داستان«دربند» است، در ادامه به سکانس نهایی فیلم که مهمترین سکانس فیلم هم هست پیوند می‌خورد.به هر تقدیر «دربند» به مثابه حیاتی دوباره برای پرویز شهبازی است و بازگشتش به دورانی که با ساخت «نفس عمیق» از او سراغ داشتیم.«دربند» را به راحتی می‌توان بهترین فیلم جشنواره سی و یکم فجر نامید.کنکاش بیشتر در زوایای پیدا و پنهان اثر تازه شهبازی بماند برای موعد اکران این اثر.

نویسنده : محمدرضا مقدسیان