یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
در این گیر و دار پر از اشتباه
"بوبوک" نمایشی متافیزیکی است. این نمایش درباره دنیای مردگان است. از دنیای مردگان هم هیچ زندهای به یقین خبردار نیست برای همین هر کس که به دنیای پس از مرگ اعتقاد دارد، تفسیر و تحلیل یا تجسم و تصور خود را دربارهاش اعلام میکند. بوبوک یک نمایش از منظر بنفشه اعرابی است که شاید هیچ ارتباطی با نظرات دینی ادیان مختلف هم پیدا نکند ،چون در مقایسه با آن ها هم خوانی و تطبیق خاصی ندارد.
مثلا هیچ جا مرده را با لباس خود به خاک نمیسپارند مگر در زمان جنگ که برخی از مسلمانان شهیدان جنگ را با همان لباس رزم وبدون مراسم کفن و دفن خاکسپاری میکردند.
بنابراین برداشت شخصی ملاک و معیاری بوده تا یک فضای خیالی و فانتزی درباره چند مرده زیر خاک تبدیل به اثری نمایشی شود. این مردهها لباس روزمره شان را به تن دارند و منتظرند که مرحله تجزیه و تحلیل بدنشان آغاز شود. آنها باید در این فرصت ۳ یا ۴ ماهه متنبه شوند و از بدکرداری های خود اظهار ندامت کنند، اما در آنجا همه به دنبال لذت بردن و شهوترانی هستند و وقعی به مسائل اخلاقی هم نمیگذارند.
این نکته هم چندان باورپذیر نیست. اما ما به لحاظ دیدگاه شخصی و فانتزی با چشم پوشی از حقایق و باورهای دینی، کنار می آییم. با این تعابیر در" بوبوک "محتوا رکن می شود و ساختار نمایشنامه از اهمیت ثانوی برخوردار می شود. بنابراین متن موضوعی و محتواگرا قلمداد خواهد شد. ما باید با دیدن این نمایش بیشتر به موضوع پی ببریم و راجع به آن دقیق شویم. اخلاق هم به شکلی کلی و فلسفی در دایره قرار می گیرد تا ذهن به نتیجه دلخواه نزدیک شود. با آن که بنفشه اعرابی به طور ایدئولوژیک مسائل را کنکاش نمیکند. او با دیدگاه اشتراکی و با بیانی کاملا فلسفی قدرت نمایی میکند، اما در مجموع با نپرداختن به عناصر متن که قابلیتهای دراماتیک و اجرایی را بالاتر ببرد، ذهن مخاطب را با این نکته ظریف کلنجار میدهد که آیا با یک درام مواجه شده یا شبه درام؟
باید به خود بقبولانیم که "بوبوک" هیچ سنخیتی با یک ضد درام معمول و غیر معمول ندارد و بیشتر پیرو همان اصول شناخته شده بوده که البته در پردازش آن هم با مشکلات عدیدهای روبرو شده است. قهرمان و ضد قهرمان بستر دقیق چالش را مشخص میکند که بعد از یک معرفی مشخص و با القای نقطه عطف ابتدایی تمام اتفاقات در مسیر فراز و نشیب های احتمالی قرار خواهد گرفت. در نهایت هم با طی کردن نقاط عطف بعدی، اوجگاهی پیش خواهد آمد که در پایان فرودی دراماتیک و تاثیرگذارانه به همراه خواهد داشت.
اما در" بوبوک" هیچ یک از این نکات در مسیر خطی متن مشخص نیست. نه شخصیت پردازی دیده میشود و نه قهرمان از ضد قهرمان تمیز پیدا میکند و نه نقطه عطفی در آن وجود دارد. همه آدمهای متن دور خود میچرخند و به عبارتی علاف و سرگردان هستند و تا پایان هم تحولی روی نمیدهد و همه با آن که باید تنبیه شوند بدون کمترین تغییر و تبدیلی به راه خود ادامه میدهند.
حتا مرد فیلسوف هم تغیر نمیکند چون او هم با دیدگاهی مشخص به اینجا آمده است که هرازگاهی حرف ها و اندیشه های خود را نشخوار میکند که کوچکترین تاثیری بر دیگران ندارد. حالا دیگران میخواهند او را بپذیرند یا رد کنند.
چنانچه ژنرال در تایید حرفهای فیلسوف میکوشد و شازده کاملا مخالفت میکند. همین نکات چالشهای محوری و انگیزههای مثبت و منفی را پیش روی مخاطب قرار میدهد که با یک نگاه لحظهای از کنار آنها گذر شده است. فیلسوف میتوانست به تمام تیپها و اتفاقات سمتوسوی دراماتیک بدهد و در عین حال در القای حسی محتوا نیز نقش تعیینکنندهای بازی کند که متاسفانه اعرابی از این موضوع غفلت کرده است.
اگر میپذیرفتیم که در ساختار، اتفاق نویی به وقوع پیوسته که زبان و دیگر عناصر درام را به ضد درام سوق دادهاند، آن وقت طور دیگری به متن نگاه میکردیم اما کمترین نشانهای از این رویکرد در متن فعلی "بوبوک" نیست. بنابراین طبق همان رویه ارسطویی بوبوک نمیتواند درام تصور شود. فقط یک موقعیت است با پراکندگی رفتار و گفتار شخصیتها که از سرآغاز و سرانجامی هم تبعیت نمیکند.
متن پایه و رکن و بستر اولیه یک نمایش است. کار کارگردان هم این است که متنی را انتخاب کند که ضمن برخورداری از یک محتوای به روز و قابل تامل از ساختار و فرم درامایتک چشمگیری هم برخوردار باشد و مشکل بنفشه اعرابی این است که خودش بدون توانمندی موقعیت و ایدهای را نوشته که نمی تواند بیانگر یک درام خطی و ارسطویی باشد و حتا از مشخصهها و مختصات یک ضد درام هم برخوردار نیست. بدتر این که خودش همین متن را کار کرده است که در آن فقط موضوع جذاب مینماید.
بنابراین خانه از پای بست ویران است و نمایش نمی تواند مابقی عناصر دیداری و شنیداری را با فرآیند هنری و زیبایی شناسی ِخلاقه مواجه کند.
بازیها کاملا اشتباه است و همه بر آن هستند که تپیکال عمل کنند و مثل دوبلورهای فیلم های کمدی کلاسیک حرف بزنند و رفتارهای غیر معمول داشته باشند. هیچ کدام از بازیگران به باور درستی از تیپ خود نرسیده اند که اگر رسیده بودند ما شاهد یک بازی خلاقه و کاملا کمدی بودیم. شاید این تقلیدهای سطحی در برخی موارد کار راه انداز باشد، اما در مجموع نه برای بازیگر خوشایند است و نه برای مخاطب دلچسب به نظر خواهد رسید چون تماشاگر میآید تا با شگفتی در اجرا روبرو شود. بازی اغلب بیشترین شگفتی را میتواند در جریان یک نمایش ایجاد کند. مجهول بودن فضا و نپرداختن به تیپ ها و بیان غیر معمول رفتارها دست به دست هم داده تا بازیگر را در مسیری کاملا منحرف بغلتاند و او هم بیخبر از داشتن تحلیلی درست و آرمانی، بر پایه دست یافتن به مسائل متافیزیکی، بازی اشتباه خود را به زور در صحنه القا میکند.
شاید در این گیر و دار پر از اشتباه، چهرهپردازیها، طراحی لباس و صحنهآرایی جلوه بیشتری داشته باشد و یا موسیقی و صدا در بسیاری از مواقع لحظات در خوری را در صحنه ارائه کرده باشد.
اما این موارد میتوانست در بستر دراماتیک متن و تجلیگاه روان بازیگر در بده و بستانهای هنرمندانه به عینیتی قابل ملاحظهتر تبدیل شود.
رضا آشفته
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست