چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
خانم کامپیوتر
وقتهایی که خیلی خسته، کلافه و ناراحتم، دلم میخواهد بروم جایی که هیچکس نباشد، دلم یک خلسه میخواهد که بشود فارغ از تمام دغدغه و گرفتاریها، دور از همه آدمها و هرچیزی که خبری از این دنیای بزرگانه داشته باشد، چند وقتی را با آرامش بگذرانم.
حالا یک جایی پیدا کردهام توی دل همین آدمها و همین گرفتاری و دغدغهها که خاصیتش آرامشی ذاتی است با وجود شلوغی و پرهیاهو بودن ظاهری اش، جایی که میشود خودت باشی دور از همه ژستهای آدمبزرگانه معمول. یک اتاق کوچک، ته سالن اجتماعات یک دبستان معمولی.
کنار دیوار، به ردیف، ۴ دستگاه کامپیوتر روی میز تحریرهای معمولی چیده شده. ۸ صندلی که هر کدامشان مربوط به یکی از دورههای تاریخیاند؛ یکی دستهدار، یکی بیدسته! یکی با روکش قهوهای مخملی، دیگری با چوب...
پنجره کوچک و همیشه باز نزدیک سقف هم، تنها دکور اتاق است که انگار یک تکه آسمان را قاب کردهاند و زدهاند به دیوار!
و من که معلم این کلاسم...
هر ۴۰ دقیقه ۸ نفر میآیند، روی این صندلیهای تابهتا مینشینند، آنقدر کوچکند که هر دونفرشان روی یک صندلی جا میشوند و من بهشان یاد میدهم که چطور کامپیوتر ـ رایانه ـ یا به قول آنها یایانه را خاموش و روشن کنند، چطور عکس دسکتاپ و اسکرین سیور را عوض کنند... صفحه Paint را باز کنند و نقاشی بکشند...
اصلا فکر نکنید که به همین سادگی است. همه مفاهیم اینجا متفاوت است، همه چیز را باید دوباره برای خودتان تعریف کنید. مثلا معنای نشستن اصلا نشستن ساده روی صندلی نیست که شکل معمول کلاس است. معنای نشستن هر چیزی هست غیر از نشستن، هر چیزی، اعم از دراز کشیدن، لم دادن، وول خوردن، رژه رفتن کف کلاس و...
دعوا معنایش دعوا نیست. یک لحظه نگاه میکنی میبینی دارند سر این که چه کسی اول موس را بگیرد روی هم شمشیر میکشند، ۲ دقیقه بعد دارند توی بغل هم گل میگویند و گل میشنوند و قهقهه میزنند و بازی میکنند...
به من میگویند: خانم کامپیوتر! پیشدبستانیها صدایم میکنند: خاله کامپیوتر!! (از قدیم گفتهاند حرف راست را از بچه بشنو، نکند کمکم دارم تبدیل میشوم به یک دستگاه پردازش اطلاعات!)
همه چیز را میشود توی این کلاسها دید. بین همین بچههای کوچولو که توانایی عوض کردن اسکرین سیور، ساعتها خوشحال و ذوق زدهشان میکند و یک اعتماد به نفس منحصر به فرد توی دلشان میکارد... همینها که میتوانند ساعتها وسط کلاس بزن و برقص راه بیندازند که توانستهاند صفحه پینت را قرمز کنند... بین اینهایی که هر کدام با یک رفتار خاص میتوانند شما را به دنیای شیرین کودکانهشان دعوت میکنند.
دنیای بچهها، دنیای عجیبی است. یک عجیب ساده و لذتبخش... کمی که میگذرد میبینید دارید همرنگشان میشود، مثل خودشان ساده با اشتباهات لفظی کودکانهشان ذوق میکنید، از جکهای نه چندان خندهدارشان ریسه میروید... و وقتی از آن طرف حیات مدرسه فریاد میکشند: خانم کامپیوتر، کلاس کامپیوتر خیلی خوش میگذره، انگار که مدال طلای ربوکاپ را برده باشید! ...
پیشنهاد میکنم روان شناسها یک راه درمان دیگر به درمانهایشان اضافه کنند، راهی برای آدمهای خسته و افسرده و غمزده که این روزها تعداشان به شکل تصاعدی در حال افزایش است، چیزی به اسم کودک درمانی یا یک همچین چیزی...
وبلاگ سکوت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست