شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

پرسه در اطراف خود


پرسه در اطراف خود

نظری بر مجموعه شعر « نیمه ی تو را پرسه می زنم »

در میان مجموعه شعرهای متعددی که در سراسر کشور منتشر می شود، جز اندکی از آنها که از نعمت در مرکزیت قرار داشتن سودمندند باقی مورد توجه قرار نمی گیرند. حتی اگر در میان آنها پتانسیل ها و استعدادهای قابل شکوفایی قرار داشته باشد. این مساله را می توان در نکات مختلفی جست که از جمله آنها را می توان به در گیرودار خود بودن مرکزنشینان یا عدم توزیع مناسب نشر شهرستان ها - خصوصاً در مورد شعر - اشاره کرد. این در حالی است که طی سال های گذشته شاهد بوده ایم بیشتر استعدادهای شعری که شکوفا شدند و در قامت شعر عرض اندام کردند از همین شهرستان های گوشه و کنار کشور سر کشیده اند. اخیراً توسط یکی از دوستان بزرگوار مجموعه شعری از خانم مریم صفایی نائینی که گویا در شهر نهاوند ساکن هستند به دستم رسید با نام « نیمه تو را پرسه می زنم». مجموعه یی از شعرهای آزاد که به رغم بارز بودن ناپختگی شعرها، پر از تجربه های خوب و موفق است که نشان می دهد شاعر آنها دارای بستری مناسب برای پیشرفت و بالا بردن ظرفیت های شعری خود است.

« نیمه تو را... » با مقدمه یی از جمال بیگ آغاز می شود که در آن به بحث شعر فراگفتار و ظرفیت های آن در کتاب صفایی نائینی اشاره شده است. در واقع می بایست این مجموعه را در ادامه و راستای جریان شعر فراگفتار قرار داد. در شعرهای خانم صفایی با ذهنیتی زنانه روبه رو می شویم که دارای دو بخش است؛ ذهنیت زنانه احساسی یا رمانتیک که با پیرامون خود با نگاه حسی برخورد دارد و از دریچه ظریف عاطفه از نوع زنانه اش واژه ها را به قلم می کشاند. و دیگری ذهنیت زنانه اندیشه محور که تفکر را چون عینکی به چشم دنبال خود دارد و به مسائل اطرافش با دید دقت و تامل می نگرد. اما در هر دو گونه ذهنیت آن چیزی که مشترک است و به نوعی از همان طرح روی جلد کتاب نیز به رخ کشیده شده، نگاه اسطوره یی یا ازلی

- ابدی به مرد و زن - آدم و حوا - در اکثر شعرهای مجموعه است. نگاهی که به دلیل آنکه در فضای ادبی امروز کلیشه وار محسوب می شود شاید موجب شده تا کلیت شعرهای خانم صفایی را به لحاظ محتوا و مضمون از جریان جدی شعر دور نگه داشته است.

اما ظرافت ها و کشف های شاعرانه یی که صفایی در سطرهای پراکنده آثارش تجربه کرده نشان دهنده آن است که وجود جوهره در او خودنمایی می کند؛ کشف هایی که گاه در خوداندیشی شاعر رخ داده و گاه در نگرشی که او به پیرامون خود داشته است. آنگاه که با کشف های در خوداندیشی شاعر روبه رو می شویم با شاعرانگی بیشتری مواجه هستیم. برای مثال؛

پاییز، در چند قدمی همین آتش / آبستن می شود یا جاده، پاهایم را نمی رفت / این تردید کفش های من بود / که در التماس پیچ های کم حوصله / مرا ناتمام راه می رفت

در این گونه سطرها خواننده شاهد تجربه های درونی شاعری است که پیدایش خود در زبان در حال شاعرانگی است و جریان شعر را از خود عبور می دهد. هرچند وقتی با کلمه یی چون زن مواجه می شویم با کلیتی چندسویه روبه رو هستیم که کمی ما را به گنگی می کشاند. با این وجود شعریت این گونه سطرها یا بهتر بگویم استعداد شعری این سطور مخاطب را به خود متوجه می کند. اما آنگاه که صفایی نائینی می خواهد از داده های بیرونی یا مفاهیم کلی اسطوره یی که غالباً نیز کلیشه وار شده اند در جهت تولد شعر در خود استفاده کند، نمی تواند ظرافت های شعری خود را برجسته کند و ناخواسته در چاله شعار می افتد. برای نمونه می توان به سطور ذیل نگاه کرد؛

این وسوسه نگاه سیب بود / که دست های حوا را / در بازی لذت چند دندان / آدم کرد یا همسایه ام / زوزه ولگرد سگی است / که ظلمت را پرسه می زند

در مجموع باید گفت اگرچه وجود و بروز استعدادهای بکر شعری ربطی به زمان و مکان ندارد اما همین که با تمام نقصان های موجود در شهرستان ها در زمینه ادبیات کسانی مانند خانم صفایی نائینی فعالیت جدی در عرصه شعر دارند و با انتشار آثاری چون « نیمه تو را پرسه می زنم» سعی در دست داشتن در جریان شعر امروز دارند، خود حائز اهمیت و تشویق است.

علیرضا فراهانی



همچنین مشاهده کنید