جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کمر بازیگری شکسته


کمر بازیگری شکسته

نگاهی به جنس بازی هایی که این روزها در فیلم های سینمای ایران می بینیم

اکران این روزها تنها در دستان چند نفر از بازیگران محدود می‌چرخد که طبیعتا از فروش فیلم‌ها می‌توان تشخیص داد که آیا این بازیگران توانسته‌اند در جذب مخاطب موفق عمل کنند یا خیر. ما هیچ بازی شاخص آن‌چنانی را بر پرده نداریم. این ضعف بزرگی است که باید برطرف شود. بسیاری از تهیه‌کنندگان برای پرفروش شدن فیلم‌شان، به سراغ بازیگران ضعیفی می‌روند که شاید سرمایه اولیه فیلم‌شان را به آنها بازگردانند...

خسرو شکیبایی که رفت پیکره بازیگری در سینمای ایران لرزید. از آن زمان به بعد مجبور شدیم بازی‌های خوب را عالی فرض کنیم و بازی‌های ضعیف را خوب. اگر نگاهی به اکران‌های سینماها بیندازید درخواهید یافت که اکثر فیلم‌ها در گونه طنز روایت شده و از قضا بازیگران مشترک بسیاری را نیز در اختیار دارند.از حامد کمیلی گرفته تا رضا عطاران و حتی بهاره رهنما، هر کدام دو فیلم را بر پرده نقره‌ای دارند. اما آنچه مسلم است اینکه متاسفانه مفهوم ژانر طنز در سینمای ایران، فقط در خنداندن سطحی مخاطب خلاصه شده و عموما بازیگران این ژانر، سختی فراوانی را ازبابت آنالیز نقش‌هایشان متحمل نمی‌شوند. این یک مسئله ریشه‌ای است چرا که نویسندگان این آثار، کمتر به خلاقیت کاراکترهای داستان‌شان بها می‌دهند و منظورشان فقط جفت و جور در آمدن قصه است حال یا از مسیر منطقی‌اش(که ما خیلی کم دیده‌ایم) یا از مسیر لودگی و غیر منطقی.

اکران این روزها تنها در دستان چند نفر از بازیگران محدود می‌چرخد که طبیعتا از فروش فیلم‌ها می‌توان تشخیص داد که آیا این بازیگران توانسته‌اند در جذب مخاطب موفق عمل کنند یا خیر. ما در این یادداشت قصد داریم نگاهی مختصر بر بازی چند تن از بازیگران اصلی این فیلم‌ها داشته باشیم.

● سکانس اول: بازی‌های متوسط رو به جلو

البته اگر بخواهیم چشم در چشم برخی بازیگران از نقش آفرینی آنها خرده گرفته یا نقدی کنیم باید منتظر واکنشی سخت از سوی آنها باشیم.اتفاقا مشکلات سینمای ملی در حوزه بازی دقیقا به همین جریان مربوط می‌شود که هر بازیگر در ایفای یک نقش، فقط بر اساس معیارهای ذهنی خود عمل می‌کند و در راه رئالیزه شدن نقشش نه تحقیق آن‌چنانی انجام می‌دهد و نه به الگو برداری از ما به ازاهای خارجی روی می‌آورد.از طرفی دیگر یک بازیگر، حال به هر دلیلی مورد اقبال سطحی عموم مواجه می‌شود و از آن زمان به بعد است که هیچ‌گونه نقد و اشکالی را در مورد بازی‌اش نمی‌پذیرد و تنها به کاری که خودش فکر می‌کند صحیح است اصرار می‌ورزد. قصد آسیب شناسی این جریان را نداریم اما باید معترف باشیم که هم اکنون هیچ بازی درخشانی از بازیگران وجود ندارد و از این حیث بهترین بازی‌ها را در رگال متوسط رو به جلو گنجانده‌ایم.

باران کوثری اسم و رسم‌دارترین بازیگران اکران امروز ماست که با نقش آفرینی در اپیزود اول «لطفا مزاحم نشوید» پس از یک‌سال، دوباره به روی پرده بازگشته است. کوثری حداقل در سن خود بازیگر بزرگی است اما آنچه ما از او در این فیلم می‌بینیم یک بازی ابتر است که البته اشکالش هم متوجه فیلمنامه است نه بازی او. نقشی که برای کوثری در این فیلم نوشته شده اولا فاقد هرگونه خلاقیت و ابتکاری است و همچنین بی‌سر و ته است. شاید نیاز به توضیح نباشد که کوثری ممکن است به دلیل رودربایستی با محسن عبدالوهاب بازی در این نقش را قبول کرده است چون با توجه به شناختی که از او داریم، تقریبا غیر ممکن بود که وی در شرایط عادی، بازی در چنین نقشی را بپذیرد.

هدایت هاشمی هم که این روزها نسبت به حذف تصویرش از بیلبوردهای تبلیغاتی شهرها، به شدت عصبانی است، توانسته خیلی خوب نقش یک روحانی شهرستانی را ایفا کند. مخصوصا در لحظاتی که چند حالت روانی بر او عارض می‌شد، به سادگی می‌توانستیم زیبایی این کلافگی را در بازی او ببینیم. اگرچه به لحاظ فیزیکی نقش او جای کار نداشت اما به لحاظ روانشناختی رفتاری، می‌توانیم نمره خوبی را به بازی او در فیلم «لطفا مزاحم نشوید» بدهیم.

مجید صالحی با بازی در «بعد از ظهر سگی سگی» همه را غافلگیر کرد. نقش رئال-کمدی وی در این فیلم به همراه گریم خاصش خیلی خوب جواب داد و حوزه جدیدی از بازی این بازیگر را به نمایش گذاشت. بازی صالحی در این فیلم با توجه به اینکه یک بازی صرفا کمدی نبوده، خیلی بیشتر از نقش‌های قبلی‌اش به چشم آمده است.

یکی از بزرگ‌ترین دلایل موفقیت «سن پطرزبورگ» بازی منعطف «پیمان قاسم خانی» در این فیلم است. بی‌شک تلفیق فضاسازی‌های ذهنی قاسم‌خانی نویسنده، بر رفلکس‌های قاسم‌خانی بازیگر، موجب این بازی درخور توجه از سوی او شده است. بازی قاسم‌خانی وقتی بیشتر به چشم می‌آید که با توجه به لوکیشن‌های متعدد این فیلم و همچنین تقابل او با کاراکترهای متکثر، بازی‌های ارتجاعی متفاوتی را از او شاهد هستیم. بازی‌هایی که در هر صحنه، لحن او عوض شده و بدین ترتیب شوخی‌ها رنگ دیگری به خود می‌گیرند.

اما تمام موفقیت بازیگری «سن پطرزبورگ» را نباید به پای قاسم خانی نوشت چرا که بازیگر مقابل او در این فیلم خیلی به در آمدن نقش‌اش کمک کرد. محسن طنابنده که سال گذشته برای یک نقش کاملا جدی در «هفت دقیقه تا پاییز» مفتخر به کسب سیمرغ شده بود، این بار در نقشی کاملا کمیک بسیار خوش درخشید و توانست لحن بازی خود را تا حدود بسیاری به زبان طنز فیلم نزدیک کند. ضمن اینکه او در این فیلم می‌بایست در لباس چند تیپ شخصیت ظاهر می‌شد که از قضا توانست در کلیت کار نمره قابل قبولی را از آن خود کند.

مطمئنا بسیاری از تماشاگرانی که به دیدن «ملک سلیمان» نشسته اند، با تمام شدن فیلم نیز هرگز متوجه نشدند که بازیگر نقش جادوگر همان مهدی فقیه آرام خودمان است که در این فیلم برخلاف گریم نقش منفی و فوق العاده سعید ملکان، همواره در هیبت یک پدربزرگ دلسوز ظاهر می‌شد. فقیه در این فیلم به قدری زیبا و پر تحرک ظاهر شد که می‌توان با قطعیت عنوان کرد که او بهترین بازی عمرش را در این فیلم ایفا کرده است علی الخصوص در سکانس اول «ملک سلیمان» که همه در این تکاپو بودند که بفهمند بازیگر این نقش کیست.

● سکانس دوم: بازی‌های ضعیف رو به جلو

از حامد بهداد شروع می‌کنیم که به شدت باید به فکر تغییر لحنش باشد. بهداد اکشن‌های خیلی خوبی دارد اما صدای بدی دارد که سبب می‌شود او در تمامی فیلم‌ها و در هر نقشی که ظاهر می‌شود، دیالوگ‌ها را به طرزی مشابه ادا کند که این عامل، ضربه جبران ناپذیری را به بازی خوب او وارد می‌کند. ضمن اینکه بهداد باید به فکر بازی در نقش‌هایی متفاوت‌تر باشد. چیزی که ما از او در اپیزود پایانی «لطفا مزاحم نشوید» دیدیم، یک بازی جدید و دوست‌داشتنی از او نبود.

مرد پر کار این روزهای سینمای ایران، به شدت مورد نقد منفی سینماگران و البته استقبال تماشاگران واقع شده است. رضا عطاران نقشی خوب اما غیر اصلی در «بعد از ظهر سگی سگی» دارد و نقشی اصلی و پراز تکه‌های طنز در «هر چیه خدا بخواهد».از فیلم اولش شروع می‌کنیم که عطاران در آن نقش یک جوان ولگرد و آس و پاس را ایفا می‌کند. تماشاگر در این فیلم به عطاران می‌خندد اما نه به طنز او بلکه به نوع گریم و دیالوگ‌های خنده دارش. به‌جز اینها ما هیچ چیز دیگری از او نمی‌بینیم. اما در «هر چه خدا بخواهد» نقش او کمی پررنگ‌تر است.البته طنازی‌های او در این اثر، ما را به روزهای اوج ابتکار وی در این حوزه می‌برد.

عطاران با بازی‌های مشابهی که در چند فیلم اخیر از خود به نمایش گذاشته، باید خیلی با وسواس عمل کند تا لودگی او را در بر نگیرد. طنزهای بکر عطاران همواره مورد توجه مردم بوده اما این چیزهایی که این روزها ما به اسم حرکات کمیک از او می‌بینیم به هیچ وجه از جنس طنزهای اصیل او نیست.

بهاره رهنما در «سن پطرزبورگ» همان بازیگر افسار گسیخته‌ای است که جنب و جوش فراوانی دارد که از این حیث،دارای نوعی سبک برای بازی خود است اما آنچه ما از او در « بعدازظهر سگی سگی» مشاهده می‌کنیم، یک بازی جمع و جور و خیلی آرام است. در حقیقت یک بازی مهارشده که عملا با توجه به نوع نگارش نقش وی، لحظات کمیکی را از او(آن هم در محدوده دیالوگ و نه بیشتر)می‌بینیم. به همین دلیل است که رهنما در این فیلم خیلی کمتر به چشم می‌آید.

شاید بهترین انتخابی که می‌شد برای بازیگر نقش اول فیلم «ملک سلیمان» در نظر گرفت، امین زندگانی بود. خونسردی ذاتی که در چهره زندگانی موج می‌زند، او را بیش از هر نقش آفرینی‌ دیگرش در این نقش تثبیت می‌کند. ژست‌های او در این فیلم خیلی خوب جواب داد، فقط نوع بیان او دراین فیلم مخصوصا به هنگام عصبانیتش در مواجهه با عالمان یهود، از آن تحکم منعطفانه برخوردار نبود. (که با وجود پادشاهی،پیامبر هم بود.) بازی زندگانی در این فیلم بار دیگر او را در مسیر حرفه‌ای سینما قرار داد.

و در نهایت به آخرین بازیگر این بخش می‌رسیم که انگیزه‌اش برای ورود به دنیای بازیگری، استاد شکیبایی بوده. ترانه علیدوستی در فیلم «هر چه خدا بخواهد» بازی کاملا سردی ارائه می‌دهد. برای علیدوستی که در این سال‌ها در فیلم‌هایی فاخر با کارگردانانی بزرگ ظاهر شده، فوق‌العاده عجیب بود که بخواهد در این فیلم بازی کند، آن هم در نقشی که هیچ ارمغانی را برایش به همراه نداشت. مخصوصا در سکانس‌های اولیه که همان آشنایی کلیشه‌ای و مشمئزکننده دختر و پسر است. علیدوستی حتما باید در نوشتار یا مصاحبه‌ای توضیح دهد که تحت چه شرایطی حاضر شده در این فیلم بازی کند. او کسی بود که به دلیل نبودن فیلمنامه خوب، حتی یک‌سال در خانه بیکار نشست و بازی نکرد اما چرا چنین بازیگری باید به پیشنهاد بازی در این فیلم(که البته کمدی بدی نبوده و از آن طرف عالی هم نیست)جواب مثبت دهد؟!باید از خود او پرسید.

● سکانس آخر: بازی‌های افتضاح رو به عقب

حامد کمیلی فقط در «تردید» و «پسر آدم،دختر حوا» آن هم به لطف همنشینی و مشاوره با واروژ کریم مسیحی و رامبد جوان خوب ظاهر شد و تقریبا در تمامی آثار سینمایی دیگرش بد بازی کرد. میمیک خاص صورت او، مخصوصا گردی بیش از اندازه چشم‌هایش قدرت هرگونه بازی طنزی را از او می‌گیرد. ضمن اینکه او فقط به ادای شسته و رفته دیالوگ‌ها در سناریو بسنده می‌کند و عملا هیچ خلاقیتی در جهت پرورش نقش‌اش انجام نمی‌دهد. نقش‌های بسیاری که اگر به بازیگران قدر این حوزه(کمدی)سپرده می‌شد می‌توانستند خیلی خیلی بهتر از کمیلی از عهده ایفای آن برآیند. بازی کمیلی در «هرچه خدا بخواهد» و مخصوصا در «دردسر بزرگ» ادامه بازی‌های ضعیف او در فیلم‌های کمدی است. او هنوز با سوپراستار شدن فاصله خیلی زیادی دارد و اگر به همین روال پیش رود،از جایگاه کنونی‌اش نیز سقوط خواهد کرد.

چند ماه پیش یکی از دوستان به ضرس قاطع می‌گفت که لیلا اوتادی گران‌ترین بازیگر سینماست! به سراغ آرشیوم رفتم و تمام فیلم‌های اوتادی را مرور کردم اما در اوتادی هر چیزی یافت می‌شد الا بازی خوب. چند هفته پیش، پس از دیدن فیلم «دردسر بزرگ» همان دوست را دیدم که این بار به من گفت که ادعای آن روزش در حد حدس بوده، که در جایی شنیده بود موقعیت بازیگری اوتادی با توجه به نقش آفرینی جدیدش در «دردسر بزرگ» به بالاترین حد خود می‌رسد!

● پس از اکران: تکمله

همانگونه که مطالعه نمودید، ما هیچ بازی شاخص آنچنانی را بر پرده نداریم. این ضعف بزرگی است که باید برطرف شود. بسیاری از تهیه‌کنندگان برای پرفروش شدن فیلم‌شان، به سراغ بازیگران ضعیفی می‌روند که شاید سرمایه اولیه فیلم‌شان را به آنها بازگردانند اما نه آنها می‌توانند سرمایه اولیه فیلم‌ها را باز گردانند و مهم‌تر اینکه ذائقه مخاطبان را نیز عوض می‌کنند. الان به گونه‌ای شده که مردم به بازی یک بازیگر ضعیف بیشتر اقبال نشان می‌دهند تا بازی یک بازیگر حرفه‌ای و با تجربه در آن حوزه. این خطر خیلی بزرگی است که در سایه غوغاسالاری فیلم‌های ضعیف یا دستمزد نجومی بازیگران پنهان مانده است. این یک جریان خاموش است که آفتش مطمئنا به نفع هیچ‌کس نخواهد بود. سینمای ایران نیاز به یک تغییر ذائقه اساسی دارد؛ تغییر ذائقه‌ای که بیشتر از دست تهیه‌کنندگان بر می‌آید تا دیگر قشرهای سینمایی کشورمان. روز به روز که می‌گذرد ما به این حقیقت محض بیشتر ایمان می‌آوریم که: «خسرو که رفت،کمر بازیگری در سینمای ما شکست.»

مجتبی اردشیری