شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مجله ویستا

مرزی بودن کرمانشاه, فرصت یا تهدید


مرزی بودن کرمانشاه, فرصت یا تهدید

در این مقاله سعی شده است با توجه به وضعیت موجود شهرهای مرزی اینگونه استنباط گردد که مرزی بودن به دلایل متعدد که آورده شده است به جای اینکه برای استانهای مرزی کشور فرصت باشد به تهدیدید علیه آنها بدل شده است

کرمانشاه از دیر باز و حتی در دوران باستان یکی از راه های ارتباطی مهم بین النهرین و سرزمین های مجاور به داخل فلات ایران بود. نقر کردن کتیبه بیستون و شرح فتوحات داریوش هخامنشی بر سر راه جاده شاهی ، که محل تردد بسیار در آن زمان بود نشان از اهمیت ویژه این منطقه استراتژیک از زمانهای دور تاکنون دارد.

مرزی بودن برای این استان پهناور در دورانهای مختلف هم مفید ثمر بوده است و هم تنش زا و دردسر ساز . اگر کانونهای قدرت در منطقه بین النهرین از ثبات و پایداری برخوردار بوده ودنبال تنش نبودند ، روابط اقتصادی خوبی بین مرزداران برقرار میشد و باعث رونق و توسعه منطقه میگردید.در کنار این روابط اقتصادی ، تبادلات فرهنگی و ... نیز صورت میگرفت به گونه ای که کاروانسراهای مسیر به عنوان مکانی برای تبادل فرهنگ ها از اهمیت خاصی برخوردار بودند . تهیه ملزومات مورد نیاز کاروانیان یکی از راه های امرار معاش خیلی از مردم به حساب می آمد.و میشود گفت در زمان آرامش و امنیت مرزها ، وضعیت زندگی رضایت بخش بود. البته این مهم علت دیگری نیز داشته است و آن اینکه اگر صاحبان قلم و شمشیر از افراد آگاه و فهیم و پادشاهان ایران افرادی مقتدر بودند مرزداران میتوانستند با خیال راحت به کشاورزی و خدمات معمولی زندگی خویش بپردازند و رزی بودن به عنوان یک فرصت ارزشمند در خدمت رفاه و آسایش مردم قرار میگرفت.

اما متاسفانه هر گاه روابط ایران با حکومتهای منطقه ی بین النهرین از آشور و بابل گرفته تا خلفای اموی و عباسی در گذشته ، تا چند صد سال پیش که عثمانی و پس از آن در دوران معاصر کشور عراق بحران زده و بی ثبات ، میراث دار آنها شده است ، رو به وخامت ، جنگ و حملات پی در پی می نهاد، مرزی بودن تهدیدی جدی برای مردمان سخت کوش مرزدار بود . جان و مال و زندگیشان در یک چشم بر هم زدن تباه می شد و تا به خود می آمدند و جانی تازه میگرفتند حوزه حیاتشان عرصه جنگ و درگیری دیگری می شد.که نسلها برای جبران خسارات آن وقت و هزینه لازم بود.

در زمان معاصر این مشکلات به گونه ای دیگر خودنمایی میکند .به عنوان مثال کرمانشاه به عنوان استان پنجم در زمان حیات سیاسی رژیم پهلوی به دلایل متعدد:سابقه درخشان تاریخی ، قطب کشاورزی و دامپروری ، مرزداری ، ساخت فرهنگی ، حلقه اتصال استانهای غربی و مذاهب اسلامی و ... از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بود .ولی این دلایل ، دلیلی بر توجه به خدمت رسانی به این استان مهم مرزی و البته استراتژیک نشد .رژیم پهلوی مستظهر به پشتیبانی آمریکا ، ملت را فراموش کرده بود و از آنها فقط برای پر کردن خلاء مرزها و آسایش خاندان هزار فامیل استفاده میکرد و خبری از توسعه و پیشرفت و بنگاه های اقتصادی و اشتغال زا که در خدمت تولید ملی و معیشت مردم باشند نبود.آنها نه تنها به فکر ایجاد بازارچه ها و مراکز مبادلات دو کشور ایران و عراق نبودند بلکه با گماردن ماموران ژاندارمری در معبرها و نقاط مهم مرزی و حتی مین گذاری این نقاط ، مانع از ارتباطات خودجوش اقتصادی و کوله بری می شدند. درست است که این کار باعث ضعف اقتصادی کشور و به هم خوردن نظم بازار و فرار سرمایه و ... خواهد شد ولی صحبت از شرایطی است که هیچگونه توجهی به مردم مرزدار نمی شد بیکاری جوانان این دیار را به بنادر برای فعلگی و مزدوری و ...کشانده بود و راهی برای تامین احتیاجات اولیه زندگی وجود نداشت و «کوله بری» آخرین امید مرز نشینان برای بدست آوردن پولی برای رفع گرسنگی بود.این اقدام رژیم پهلوی فاصله طبقاتی و فاصله مردم نوار مرزی از دولت را به شکافی عمیق تبدیل کرده بود که تا سقوط پهلوی در سال ۵۷ به رهبری امام خمینی هم پر نشد.قضاوت تاریخ در بی توجهی ها به مرزداران برای این دوره از مدیران نالایق و رانتی که تنها به فکر پر کردن جیب خود بودند ، قضاوتی سخت و نفس گیر خواهد بود.

وقتی اوراق تاریخ ایران و خصوصا فصول روابط خارجی کشور را ورق زده و بررسی میکنیم ، به این واقعیت بر میخوریم که مرزهای غربی و به تبع آن مردمان ساکن این نواحی ، بیش از آن که روی خوش ، امنیت ملی ، روابط دوستانه و ارتباط اقتصادی مفید با همسایگان را به خود دیده باشند ، بیشتر گرفتار جنگ و خونریزی و نابودی بوده و از بی ثباتی رنج می برده اند. بر همین اساس مرزی بودن که در نگاه اول ، می تواند به عنوان یک فرصت در نظر گرفته شود ، نه تنها به تهدید وخطری جدی برای از بین بردن زیر ساختها ، استعدادها ،توانمندی های منطقه تبدیل میشود بلکه سرمایه های انسانی را نیز دچار آسیب های عمیق اجتماعی از قبیل : مرگ و میر زودهنگام ، بیماریهای روانی و اپیدمی هایی ناشی از نامنی و جنگ همچون فقر ، بیکاری و ... مینماید.

نگاهی به اروپای پس از جنگ جهانی دوم این حقیقت را نشان میدهد که رونق اقتصادی ، و پیشرفت و توسعه در همه ی جنبه های مورد انتظار شهروندان یک کشور اروپایی، در شهرهای مرزی بیشتر از سایر مناطق مرکزی کشورهاست . بخش قابل ملاحظه ای از رشد اقتصادی این کشورها مدیون فعالیت خستگی ناپذیر مرزنشینان میباشد.این مهم تماما در سایه آرامش ، روابط متقابل و مدیریت مرزها و دوری از تنش و جنگ با همسایگان میسر شده است. دوره ای را که اکنون ما در حال گذار و یا حتی در حال درک دقیق! آن هستیم ، با دوران قبل از جنگ جهانی دوم اروپا برابری میکند اما آنها این مسیر را بعد از دیدن خرابی و ویرانی های آن به سرعت پشت سر گذاشتند و مرزها را از تهدید به فرصت که کارکرد اصلی مرزها باید باشد تبدیل کردند ولی در بین ما کشورهای جهان سومی هنوز علت العلل درگیریها و خصومت ها ، مرز و نا آرامی های ناشی از مدیریت ناقص مرز هاست.

باید اعتراف کنیم که اروپایی ها هدفمندانه و با تعقل، هر چند پس از آزمون هایی سخت و کشنده دو جنگ بین المللی ، به ضرر و زیان جنگ و تنش میان کشورها پی بردند و با یک برنامه و استراتژی دقیق ضمن رهایی خود از این وضعیت ناگوار ، توپ جنگ را به زمین کشورهای جهان سومی و البته آسیایی و اسلامی پرت نمودند و ما هم همچون کودکانی که شوق بازی آنها را از خطرات زمین خوردن و زخمی شدن باز نمی دارد، تا کنون به مانند همان دقایق اول بازی و بلکه همان سالهای اول این بازی هدفمند مدیریت شده، توسط اروپایی هایی ها و رفیق استراتژیک آنها یعنی آمریکا،که تنها منافع دولتین خود را مد نظر دارند و البته در روابط دیپلماتیک بین کشورها درست هم همین است ، در حال بازی کردن با توپ جنگی هستیم که سرزمین های ما را به ویرانی، استعدادهای ما را به انحطاط، زندگی ما را به گرفتاری و حیات ما را به نابودی کشانده و در یک کلام باعث عقب ماندگی و محرومیت ما شده است . زندگی در این شرایط،امنیت و آرامش که بستر لازم برای توسعه و پیشرفت میباشد را به دنبال نخواهد داشت. پیشرفتی هم اگر در این شرایط ترس و جنگ سرد ، خود را نشان دهد نیاز به ادوات جنگی و توسعه و ساخت جنگ افزارهایی است که نه برای سعادت انسان و در اختیار زندگی به معنای واقعی ، بلکه برای نابودی و مرگ انسان تولید و شکل خواهد گرفت.

فشار جنگ و تنش و این همه نابودیها و ویرانی های ناشی از آن هم عادلانه!! نیست و به میزان مساوی در جای جای کشورهای درگیر جنگ تقسیم نمیشود .فشار اصلی بر پیر و جوان ، مرد و زن و کودکان مرز نشین چندین برابر دیگر مناطق دور از صحنه جنگ است. در این امر مقصر کسی نیست بلکه این هم نوشته بر سرنوشت انسانهایی است که در شهرهای مرزی به دنیا آمده اند و تنها گناه آنها هم مرزدار بودن است. برخی شهرها به دلایل خاص جغرافیایی و در نقطه صفر مرزی بودن به عنوان سپر دفاعی عمل نموده و با شروع درگیریها و نا آرامی ها در دقایق اولیه به ویرانی کشیده میشوند و شکل اولیه خود را به کلی از دست میدهند آوارگی و دربدری جای آرامش و امنیت را خواهد گرفت و پس از ویرانی و عقب ماندگی ، بسیاری از اپیدمی های ناشی از جنگ و آفتها و بدبختی ها را به جان میخرند . به عنوان مثال در جنگ تحمیلی رژیم بعثی علیه انقلاب نوپای اسلامی ایران ، در استانهای درگیر مستقیم و ویران شده از جنگ همچون کرمانشاه ، ایلام و دیگر استانهای مرزی کشور مردم علاوه بر بیکاری و از دست دادن شغل ، ویرانی شهر ها ، از بین رفتن بنگاه های کوچک خودساخته مردم ، تخریب کشاورزی و دامپروری مردم با بیماریهای ناشناخته ، سکته های ناگهانی قلبی و مغزی، پایین آمدن سن مرگ و میر ، خودسوزی و خودکشی دست و پنجه نرم میکنند و با وجود گذشت یک ربع قرن از جنگ تحمیلی هنوز هم افرادی به دلیل برخورد با « مین » و ادوات جنگی جان خود را از دست میدهند . این در حالی است که انتظار مرزنشینان از مرزی بودن ،داشتن مناطق آزاد اقتصادی و تجاری، بازارهای توسعه یافته صادرات و واردات و شکوفایی منطقه و بهبود وضعیت معیشت خویش بوده ، هست و خواهد بود و در یک کلام مردم مرز را فرصت میخواستند و میخواهند ، نه تهدید.

یکی از عوارض این جنگ ویرانگر اتلاف زمان و از دست رفتن فرصت توسعه در این هشت سال بود.استانهای شمالی ، شرقی و مرکزی کشور هر چند در جنگ آنها هم درگیر بودند و سهم بسزایی داشتند اما درگیری آنها درگیری سرزمینی و آواره گی و رها کردن خانه و کاشانه نبود و در این دوران تنها استانهای مرزی بودند که سنگینی حملات گاه و بیگاه و خرابی بمبارانهای مخرب توپخانه ای دشمن را به جان میخریدند . .هنوز هم پس از گذشته سالها ، صدای غرش توپخانه ی دشمن در گلوله باران شهرهای مرزی در این جنگ ناخواسته و تحمیل شده بر ما ، خواب مادران و پدران زیادی را پاره میکند . در این شرایط نه تنها فرصت توسعه و ثبات و پیشرفت از آنها گرفته شد بلکه آن مقدار نداشته های خویش را هم از دست دادند. در این ایام که دیگر استانهای کشور در حال توسعه و ساختن آینده فرزندان خویش با دلار ۷ تومانی ، بله هفت تومانی بودند مرزداران غرب کشور به صورت مستقیم درگیر دفاع از میهن و اسلام عزیز بودند و میزبانی و خدمت رسانی به رزمندگان اسلام از مهمترین کارهای آنها بود به گونه ای که حتی نه تنها یک بنگاه اقتصادی قابل توجه در این استان ها خصوصا کرمانشاه و شهرستانهای تابعه آن شکل نگرفت بلکه کشاورزی و دامپروری که شغل اکثریت مردم این مناطق مرز نشین بود به طور کلی نابود و هشت سال به رکود گرفتار شد . زیرا نه فرصت آن بود و نه شرایط لازم برای راه اندازی صنعت و ادامه کشاورزی و تولید . همین مردم هشت سال بعد پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد ، به بازسازی و تخریب خرابی و ویرانی های ناشی از جنگ پرداختند.تا شاید بتوانند به هشت سال قبل برگردند . مرزنشینان در این سالها بخشی از جمعیت مولد خود را از دست دادند ، سرمایه های مادی آنها هم در حال کم شدن و نابودی بود و روی هم رفته ۱۶ سال توسعه و پیشرفت و آبادانی عقب افتادند !! که فکر نکنم در دوره ای که ثانیه ها هم ارزشمند هستند ، ۱۶ سال زمان کمی بوده باشد!!

استان کرمانشاه به عنوان نمونه ای از استانهای مرزی صدمه دیده و زخمی از این عوارض ناخواسته و تحمیل شده ، بعد از جنگ تحمیلی ۸ ساله هنوز که هنوز است از ضرباتی که خورده است کمر راست ننموده است . الان هم اگر انتظاراتی برای توسعه منطقه خود داشته باشند نه تنها زیاده خواهی نست بلکه حق قانونی و ملی آنهاست و اگر در دولت تدبیر و امید همتی در درمان دردهای این مردمان مرزدار و شهید پرور و ایثارگر و اراده ای برای جبران نارسایی ها و صدمات ساختاری و ریشه ای که سرمنشاء بسیاری از مشکلات همچون بالا بودن درصد بیکاری و مقام چهارمی استان در این زمینه میباشد وجود داشته باشد ، برای رسیدن به مطلوب ، نیاز به جراحی عمیق ساختاری و کار کارشناسی توسط افراد کاربلد و متخصص است .نیاز اولیه و شاید موتور محرک این تغییرات به حق در گام اول انتخاب مدیرانی توانمند و از جنس مردم ، زجر کشیده و درد دیده و درد شناس است . زیرا مدیرانی که در دورانهای رنج و درد ، بر کنج عافیت نشسته و با گوشت و پوست و استخوان این مظلومیت ها را نچشیده باشند تنها باری بر مشکلات خواهند افزود و بس و امیدی به تغییر از آنها دیده نخواهد شد.

در پایان در دولت تدبیر و امید باید این نگاه که مرزها تهدید هستند و نباید در این مناطق سرمایه گذاریهای کلان انجام شود تغییر کند و به مرزها به عنوان فرصت نگاه شود. شاید این نگاه رسما پذیرفته نشده باشد اما نبود سرمایه گذاری کلان در این مناطق شاهد مدعای این تصمیم ناصواب و تبعیض گونه است.اگر قرار است مرزداران ما در هنگامه های سخت ، سختی ها را به جان بخرند و سربازی شجاع برای میهن باشند حق دارند در روز خوشی و شادی سهام دار داشته های مملکت خود گردند. در ۸سال گذشته در دولتی که با شعار عدالت و آوردن پول نفت بر سر سفره های مردم روی کار آمد ، آنچنان که شعار میدادند عمل نشد و حتی بوی نفت هم به سفرها نرسید اما اکنون که عقلانیت و اعتدال خط سیر تحولات کشور را ترسیم کرده است ، این مردم زمانی طعم عدالت و اعتدال را خواهند چشید که این نگاه برداشته شود و با قرار دادن معافیت های مالیاتی دولتی و تامین بخشی از اعتبار لازم راه را برای سرمایه گذاران داخلی و خارجی در این مناطق هموار سازند .زیرا تنها راه برون رفت از این همه مشکلات ریز و درشت « سرمایه گذاری» است.سرمایه و اعتماد مسئولان به مردم ، «کلید» گشایش قفل های پولادین بسته شده بر وضعیت بغرنج شهرهای مرز نشین است.اگر کشورها را یک موجود زنده در نظر بگیرم مرزها به مانند پوست عمل میکنند و اگر بی توجهی نسبت به آنها صورت گیرد ، رنج و تعب ناشی از آن به سایر قسمتها هم سرایت پیدا میکند. پس واقعیت را باید قبول کنیم ، چشم ها را باید شست و جور دیگر باید فکر کرد.

برای رسیدن به این مهم راهکارهایی سازنده و کلیدی در نظر دارم که عملی شدن آن یعنی اجرایی شدن بخشی از حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی مورد توجه رهبر معظم انقلاب،و رفع محرومیت از مرزداران . اجرایی شدن آنها سهل است و ممتنع ، سهل از آنجا که این راه کارها شدنی هستند و ممتنع از آن روی که نیاز به همت مضاعف ، کار و سرمایه ایرانی و مدیریت هوشمند و حکمت آمیز بین المللی ، کلان و منطقه ای دارد .

راه کار توسعه ای فرامنطقه ای و بین المللی که مد نظر است و گام های اولیه آن برداشته شده است ، تامین امنیت و آرامش مرزها و همکاری متقابل و دو جانبه با کشور عراق و خصوصا منطقه خودمختار اقلیم اقتصادی کردستان است.به همین منظور باید با راه کارهای ویژه و کارشناسی شده وگفتگو و تعامل و روابط پیشرو سازنده دیپلماتیک با دولت عراق و روسای اقلیم کردستان ، تدبیری اتخاذ گردد که عمق ۱۰۰ کیلومتری مرزهای دو کشور به عنوان منطقه ویژه ی اقتصادی مشترک المنافع در نظر گرفته شود تا با جذب سرمایه گذاری خارجی و داخلی و استفاده از تمام ظرفیت های موجود دو کشور ایران و عراق ، شاهد تحول اساسی و تغییر در وضعیت اقتصادی و معیشتی مرزداران غیور و در یک کلام خلق حماسه اقتصادی مورد نظر مقام معظم رهبری باشیم که در این مسیر حماسه اقتصادی به خودی خود در سطح کلان اجرایی خواهد شد.مدیریت ارشد استان با پیگیری از طریق دولت ،نخبگان اقتصادی و سیاسی اجتماعی با رسانه ای کردن این خواست مردمی ، احزاب و گروه ها با فعال کردن کارگروه های تخصصی خود در این زمینه و مجمع نمایندگان استان کرمانشاه و دیگر استانهای مرزی کشور با حمایت ، طرح و پیگیری در مجلس شورای اسلامی میتوانند برای رسیدن به این هدف واحد نقش کلیدی و راهبردی داشته باشند.

راهکار کلان کشوری شناسایی فرصت های کلیدی موجود در مناطق مرزی میباشد. در بخش شناسایی این فرصتها ، به عنوان مثال غرب کشور خصوصا استان کرمانشاه به عنوان یک قطب کشاورزی و دامپروری شناخته شود و در دولت تدبیر و امید با ایجاد کارگروه های تخصصی و اختصاص بودجه های لازم با اجرای طرح های توسعه ای ضربتی و البته کارشناسی شده در این بخشها از تبدیل شدن فرصت ها به تهدید جلوگیری گردد. البته نظارت برای اجرای این برنامه از اجرا شدن آنها مهم تر است زیرا دولت نهم و دهم تجربه تلخی را در طرح های زود بازده برای مردم منطقه بوجود آورد. که هر چند اصل کار درست بود اما شتابزدگی ، بی برنامه گی ، عدم شاخت پتانسیل های هر منطقه و در نهایت ضعف شدید در نظارت پروژه ها و دخالت رانت های اقتصادی ، بخوانید « پارتی بازی » و انتقال اعتبارات و سرمایه های اخذ شده به دیگر استانها باعث بوجود آمدن مشکلاتی اساسی برای مجریان این طرح ها شد.

راهکار منطقه ای هم اجازه ایجاد روابط مستقیم تجاری دو جانبه طبق موازین جمهوری اسلامی ایران و در راستای وظایف قانونی استانداران مرزی بین استانهای نامبرده با حوزه های اقتصادی همسایه همچون منطقه خودمختار کردستان و تقویت و توجه ویژه به بازارچه فعلی پرویز خان قصرشیرین و شیخ صالح و شوشمی ثلاث باباجانی و پاوه ، راه اندازی هر چه سریعتر بازارچه ی مرزی گیلانغرب و ایجاد بازارچه های مرزی دیگر در نقاط استراتژیک استان تا زمان فراهم شدن منطقه حائل اقتصادی مشترک المنافع که در راه کار مطرح شده در طرح فرا منطقه ای به آن اشاره رفت ، میباشد. همچنین با تصویب قوانین لازم جهت قرار دادن معافیت های گمرکی و اجازه فعالیت کشاورزی و دامپروری در زمینهای مرزی کشور مسیری درست برای رفع مشکلات آنها انتخاب نمایند.

امیدواریم بارقه های امید دولت اعتدال یازدهم که با عقلانیت و اتکای به رای بالای مردم و تجربه دولتهای خدمتگزار قبلی امید را در دل مردم زنده نموده است ، باعث تحول زیربنایی در استان کرمانشاه نیز خود را به مردن نشان دهد .بدون شک برای رسیدن به این امید ، اولین گام انتخاب افرادی آگاه و خدمتگزار و دلسوز برای مدیریت ارشد و سیاسی استان میباشد که با دولت همراه و همدل باشند و پست و مقام خویش را به مکانی جهت تسویه حسابهای شخصی تبدیل نکنند . زیرا اینگونه تسویه ها و تغییر ها هر چند هم درست و منطق جلوه کند سودی برای استان نخواهد داشت.

راز موفقیت هر دولتی همراهی و اعتقاد عملی و قلبی مسئولان و مدیران ارشد و محلی استان و شهرستانها ، با خط مشی مطرح شده توسط دولت میباشد. مردم دولت یازدهم را به گفتمان اعتدال برگزیده اند زیرا این گفتمان در شرایط جاری ، درمان کن دردها و خط مشی پیشرو بدور از افراط و تفریط است و نوید دهنده ی آینده ای امیدوار برای ایران اسلامی و فردایی روشن برای مردمی است که هشت سال چوب بی برنامه گی و تک محوری و کار غیر کارشناسی را در تجربه تلخ خود به همراه دارند. این تجربه تلخ همان آمار بیکاری بسیار بالا ، گرانی و تورم ۴۵ درصدی ، اقتصاد خرد شده زیر بار فشارهای تصمیم گیران بی تجربه و بی تخصص ، مدیران اتوبوسی و تصمیم سازی های غیر علمی ، انحلال سازمان برنامه و بودجه که مغز پیش برنده تغییر و تحول در استانها بود ، دلار ۳۵۰۰ تومان و ده ها مشکل ریز و درشت دیگر که لزومی بر یادآوری آنها نیست و همگان از آنها مطلع هستند ، خودنمایی میکند.

و آخر کلام اینکه امید است مسئولان دلسوز و مردمی استان ما قبل از اینکه ستاد مبارزه با قاچاق کالا را برای برخورد با مرزنشینان بسیج کنند به فکر تامین معیشت آنها باشند آن موقع است که این معضل به خودی خود حل خواهد شد زیرا عاقلانه نخواهد بودی کسی که زندگیش تامین باشد هزاران سختی را به جان بخرد جان خویش را در کف دست بگیرد و مثلا ۲۰ کیلو چای خارجی را کیلومترها بر دوش بکشد تا شاید بتواند برای امرار معاش فرزندانش چند صد تومانی پول که از سر تلاش دولت دهم ارش آن هم چندبرابر پایین آمده است به دست بیاورد.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکات

علیرضا گودرزی