پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

مدارس دخترانه مولود مبارک انقلاب مشروطه


مدارس دخترانه مولود مبارک انقلاب مشروطه

اولین زنان معلم ایرانی مجبور بودند از یک سو با دولت و مردم کوچه خیابان که فکر می کردند «اگر زنان باسواد شوند, نامه های عاشقانه می نویسند» مبارزه کنند و از سوی دیگر در خانه های خود, مردان شان را متقاعد به ضرورت سوادآموزی زنان کنند

انقلاب مشروطه علاوه بر عدالت خانه و پارلمان و قانون و... یک مولود مبارک دیگر هم داشت؛ مدارس دخترانه.تا قبل از مشروطه دخترها یا اصلاً سواد نداشتند یا به مکتب می رفتند تا سوادی برای خواندن و نوشتن و قرائت قرآن داشته باشند.

همزمان با مشروطه اما، مادربزرگ های ما با مایه گذاشتن از جان و مال و آبروی شان توانستند اولین مدارس دخترانه را تاسیس کنند و مردان -حتی مردان آزادیخواهی که مشروطه را به ثمر رسانده بودند- را قانع کنند که زن هم باید درس بخواند و سواد یاد بگیرد.

وقتی طوبی رشدیه در سال ۱۳۲۵ هـ.ق مدرسه دخترانه «پرورش» را در خانه مسکونی خودش راه اندازی کرد، مدرسه ۱۷ نفره اش سه روز بیشتر دوام نیاورد و در روز چهارم فراشان دولتی تابلوی مدرسه را پایین کشیدند.«بی بی خانم استرآبادی» که در سال ۱۹۰۷ م. اولین مدرسه دخترانه را با نام «دوشیزگان» تاسیس کرد، از آزار و اذیت مخالفان در امان نبود و مخالفان آموزش زنان، آنقدر با شیوه های مختلف به آزار و اذیت معلمان و دانش آموزان مدرسه پرداختند و آنها را در خیابان مورد فحاشی و ضرب و شتم قرار دادند که مقامات وقت به بی بی خانم گفتند مدرسه را ببندد تا موجب آشوب در کشور نشود و بازگشایی مجدد آن را هم موکول به این کردند که از دختران بالای ۱۱ سال ثبت نام نشود.

اولین زنان معلم ایرانی مجبور بودند از یک سو با دولت و مردم کوچه خیابان که فکر می کردند «اگر زنان باسواد شوند، نامه های عاشقانه می نویسند» مبارزه کنند و از سوی دیگر در خانه های خود، مردان شان را متقاعد به ضرورت سوادآموزی زنان کنند. چنانکه «ماهرخ گوهرشناس» که مدرسه دخترانه «ترقی نبات» را پایه گذاری کرده، مجبوربود علاوه بر تهدیدات بیرونی، موضوع را از شوهر خودش هم که مخالف تاسیس مدارس دخترانه بود، مخفی کند و دو سال تمام مخفیانه به اداره مدرسه بپردازد.

روش های مخالفت با تاسیس مدارس دخترانه هم بسیار متنوع بود، برخی از مخالفان آموزش زنان با اجیر کردن اشخاص سبک عقلی که به واسطه نبود تیمارستان در خیابان پرسه می زدند وبا راهنمایی آنها به داخل مدارس دخترانه، معلمان و کودکان را دچار وحشت می کردند و خودشان با اجتماع در جلوی مدرسه آنها را مسخره می کردند. برخی نیز با واکنش هایی همچون؛ «مدارس دخترانه مخالف شرع است» و «وای به حال مملکتی که در آن مدرسه دخترانه تاسیس شود» و هم ردیف قرار دادن این مدارس با «اشاعه اباحه و مسکرات» مردم را بر ضد راه اندازی مدارس دخترانه تحریک می کردند و تا آنجا پیش رفتند که می خواستند نخستین مدرسه دخترانه را ویران کنند. این البته تمام ماجرا نبود و زنان فعال آن دوره که عزم خود را برای راه اندازی و گسترش مدارس دخترانه جزم کرده بودند، مجبور بودند در جبهه یی دیگر با مردان مشروطه خواهی که دوشادوش زنان حرکت شان را به ثمر رسانده بودند نیز کلنجار بروند.

گروهی از مشروطه خواهان همچون سنت گرایان به طور کلی با تاسیس مدارس دخترانه مخالف بودند و گروهی دیگر با این دیدگاه که مردان برای مصاحبت و همفکری نیاز به زنان باسواد دارند از سوادآموزی زنان حمایت می کردند، اما اعتقاد داشتند که زنان فقط باید مسائلی درباره «تربیت اطفال و خانه داری و حفظ مراتب ناموس و شرف» را آموزش ببینند و « در امور خاصه رجال از قبیل امور پولتیکی و امور سیاسی فعلاً مداخله ایشان اقتضا ندارد.» و تنها گروه محدودی از مشروطه خواهان به ویژه سوسیال دموکرات ها بودند که محدودیتی برای آموزش دختران قائل نبودند و از آن حمایت می کردند. با این وجود حتی مردان موافق سوادآموزی زنان نیز در بسیاری مواقع از ترس تبدیل شدن مخالفت با دبستان، به یک بحران سیاسی در برابر مخالفان مدارس دخترانه سکوت می کردند و به عنوان نمونه وقتی بی بی خانم برای بازگشایی مجدد مدرسه اش از آنها کمک خواست، گفتند؛ «صلاح در این است که مدرسه تعطیل شود.»

زنان حامی سوادآموزی دختران اما در برابر همه این مخالفت ها و سکوت ها ایستادند و با انتشار مقاله در روزنامه ها، مشروطه خواهان را وادار به حمایت از راه اندازی و توسعه مدارس دخترانه کردند.

سال ۱۲۸۶، یک سال پس از مشروطه،گروهی زنان تهرانی در یک گردهمایی بزرگ قطعنامه یی را در دو بند تصویب کردند. بند اول خواستار تاسیس مدارس دخترانه بود و بند دوم با تاکید بر حذف جهیزیه سنگین دختران، پیشنهاد می کرد بهتر است پولی که صرف جهیزیه می شد، در راه آموزش دختران هزینه شود.

در این میان البته نباید حمایت برخی مردان آزاداندیش که با حمایت های خود از این حرکت، اتهامات و تبلیغاتی را که علیه مدارس دخترانه به عمل می آمد خنثی کردند نادیده گرفت. به عنوان مثال در همان دورانی که برخی به خاطر تعصبات مذهبی مدارس دخترانه را خانه کفر می نامیدند، «آقا شیخ محمدحسین یزدی» از مجتهدان طراز اول آن دوره برای رفع هرگونه اشتباه در مورد تحصیل دختران همسر خود را تشویق کرد تا مدرسه دخترانه یی را در تهران تاسیس کند. مدرسه یی که در سال ۱۳۲۸ هـ.ق از سوی «صفیه یزدی» تاسیس شد و «عفتیه» نام گرفت. همه این تلاش ها و مقاومت ها عاقبت به ثمر رسید و به گزارش روزنامه شکوفه (دومین روزنامه اختصاصی زنان) در سال ۱۲۹۲ شمسی یعنی هفت سال پس از انقلاب مشروطه دو هزار و ۵۰۰ دانش آموز دختر در ۶۳ مدرسه، تنها در تهران مشغول به تحصیل بودند. در پی همین تلاش ها بود که اولین مدرسه دولتی دخترانه در سال ۱۲۹۷ تاسیس شد و دامنه آموزش دختران به شهرستان ها نیز کشانده شد و در سال ۱۳۱۲، پنجاه هزار دختر در ۸۷۰ مدرسه دخترانه مشغول به تحصیل بودند.

هاجر حسین خواه