چهارشنبه, ۲۲ اسفند, ۱۴۰۳ / 12 March, 2025
خسی در پاریس

اگر قرار باشد روزی روزگاری تحقیق جامعی در خصوص آسیبشناسی سینمای مذهبی در کشور و دلایل عدم توفیق این قبیل آثار در جذب تماشاگران به سالنهای سینما و کشف و شهود معنویشان از طریق فیلم صورت پذیرد، «پروانگی» نمونهای مناسب و قابل اعتنا به شمار خواهد رفت چرا که با احتساب نزدیک شدن به صد سالگی سینمای داستانگو در ایران، تصور انباشتگی این حجم از شعار و انشا و از هم گسیختگی روایت و فقدان ظرافتهای بصری و از همه مهمتر سوءاستفاده از علایق و اطلاعات مخاطب در یک فیلم سینمایی کار دشواری است.
«پروانگی» بیش از آنکه روایت در بررسی فکری و آوارگی ذهنی روشنفکران چپ ایرانی دهه چهل و پنجاه باشد، به محصولی از وزارت توریسم فرانسه شباهت دارد که با هدف جذب مخاطب مسلمان از خاورمیانه به آن کشور ساخته شده باشد.
خط کمرنگ داستانی فیلم ظاهراً بهانهای بیش نبوده که سازندگان بتوانند به دستاویز آن، شخصیت اصلی فیلم را مدام در خیابانها و بوستانها و کانالهای آبی و کافههای پاریس بچرخانند و با بهانه و بیبهانه، تصاویری کارت پستالی از جاذبههای توریستی این شهر نظیر بنای سوربن و پانتئون و کلیسای نوتردام و مولن روژ پشت سر هم ردیف کنند تا نشان دهند این فرانسه آنقدرها هم که رسانههای ایرانی توی بوق میکنند جای بدی نیست در کافههایش میشود به جای مأکولات حرام آبمیوه خورد و بانوان محجبه مسلمان هم بدون هیچ مشکل و محدودیتی در فضاهای در عمومیاش در ترددند و از قضا برخی از خودروهای خارجی موجود در ایران که از نظر مدل قاعدتاً باید در اروپا خارج از رده محسوب شوند، درخیابانهایش فت و فراوانند و در پسزمینه حضور شخصیتهای فیلم خودنمایی میکنند!
حتی شرکت ملی هواپیماییاش هم جزو شخصیتهای مثبت قصه است که زمینه عاقبت بخیری و تشرف قهرمان قصه به زیارت حج را فراهم میآورد. این شکل تأکید بصری وقتی در کنار فضاهای ساده و فاقد تنوع رنگ وجاذبه گرافیکی در سکانسهای حج قرار میگیرد؛ چرا که تأکید فیلم بر شمایلهایی که از مسلمانان در حال زیارت نشان میدهد و مکث دوربین بر بخشهایی از مراسم ظاهراً در کار پاسخگویی به این سؤال است که چرا روشنفکران شرق در غرب میمیرند؟ (عنوان مقالهای که شخصیت اصلی داستان باید برای روزنامهاش بنویسد)
قاسم جعفری در کارنامهاش این وجه پوشاندن لباس مذهبی به روایتهای عامهپسند را چندبار تکرار کرده که سریال پرتماشاگر «مسافری از هند» شاه بیتشان است.
منتهی در «پروانگی» تمام عوامل و امکانات موجود برای تماشاگر عام از قبیل پیرنگ داستانی جذاب، لوکیشنهای متفاوت و بازیگران سرشناس- را وانهاده و «چیز» هشلهفتی را ارائه داده که نه یک فیلم داستانی است، نه مستند- داستانی و نه حتی یک اثر تبلیغاتی درست و حسابی.
فیلم در ابتدا در سکانس تیتراژ و پس از آن چنان آغاز میشود که گویی قرار است مرثیهای بر عمر و استعداد تباه شده تحصیلکردگان و هنرمندان ایرانی باشد که در زندان و آوارگی به هدررفته است، جعفری با استفاده از حافظه تماشاگر از هویت فرهنگی شهر پاریس و کاریزمای سینمایی سعیدراد، فیلم را بدواً در این مسیر هدایت میکند و موسیقی حجیم را به اضافه مونولوگ طولانی و کشدار راوی به کار میگیرد تا بیننده را در این راه بیندازد.
اما فیلم در نیمههای پرده اول به کلی تغییر مسیر میدهد و با طرح قضیه مسلمان شدن دوآتشه نویسنده مرحوم خط داستانی را عوض میکند.
گشت و گذار شخصیت اصلی (بهروز) در جنگلها و مسجد نو مسلمانان فرنگی به جای آن که در خدمت توضیح چرایی این تغییر مسیر و خط داستانی تازه باشد، بهانهای میشود که بهروز عکس مشترک دوست مرحوم با عشق گمشده خودش را پیدا کند و رویکرد او به مذهب را در کنار خیانتی شبهه به دوست و مرید قدیمی خودش بیابد.
حکایت باقی فیلم و جستوجوی ادامه خط داستانی واحد کار مشکل و طاقتفرسا نیست: جلب رفاقت و محبت دختر همسایه نویسنده مرحوم؛ تلاش بهروز برای یافتن پروانه؛ تمام کردن رمان نیمه تمام نویسنده و تشرف به مکه و تحولی ناگهانی مبتنی بر انشاهای گرتهبرداری شده از گزارشهای احساسی آلاحمد و شریعتی که با صدایی لرزان و هیجانزده روی تصاویر فیلم قرائت میشوند...
اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم و عصبیت ناشی از تماشای این اثر را مبنای اظهارنظر قرار ندهیم، «پروانگی» بشدت یادآور فیلمهای تولید سالهای اول دهه شصت است. زمانی که بسیاری از فیلمسازان میکوشیدند برای حفظ سرمایه و نمایش تولیداتشان به هر شکل ممکن، فیلمهای ساخته شده را بارها و بارها بازتولید و از ترکیب تکههای فیلمشان با راشهای دیگر همکاران و حتی گاه فیلمهای خارجی (!) و گذاشتن صدای راوی و خلاصه دهها ترفند اینچنینی، فیلمی را روی پرده ببرند و بخشی از هزینههای تولید را جبران کنند.
خسارت این کار هم عمدتاً به دوش صاحبان سینما بود که ناچار بودند واکنش عصبی تماشاچیان را که به صورت پارهکردن صندلیها بروز پیدا میکرد تحمل کنند! شاید «پروانگی» هم در اصل پروژه دیگری بوده که در برخورد با مشکلات تولید دچار چنین سرنوشتی شده تا حدی که ناچار شدهاند از تصاویر شکاری مربوط به حج عمره چند «چهره» ایرانی و دوبله صدای سعید راد و مونولوگ پرحجم و موسیقی که تقریباً در ۹۰درصد طول فیلم بیوقفه به گوش میرسد استفاده کنند؛ و حتی چند دقیقه فیلم را با کلیپی از آهنگساز فیلم با ترانهای به زبان انگلیسی کش بدهند.
ای کاش جعفری در بروشور فیلمش «پروانگی» را با «خانه خدا» مرحوم جلال مقدم مقایسه نکرده بود و فیلم را ادای فریضه انجام نشده سینمای ایران نسبت به فریضه شکوهمند حج قلمداد نمیکرد.
در آن صورت راحتتر میشد فرصتطلبیها و سوءاستفادههای مکرر فیلم از مضامین رسمی و اعتقادات بینندگان را فراموش کرد و کل مشکلات فیلم را حواله فیلمنامهای داد که به شهادت تیتراژ فیلم، ۱۰ نفر درگیر آن بودهاند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست