دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
کل زندگی با یک وضعیت بزرگ سپری می شود
![کل زندگی با یک وضعیت بزرگ سپری می شود](/web/imgs/16/152/gbie11.jpeg)
کل زندگی با یک وضعیت بزرگ سپری میشود و آن وضعیت در تملک خاطرههایی است که گهگاه برای تحقق میل به زندگی به سوی فراموش کردن آنها میرویم. گویی آخرین مقاومتها در برابر هر امر ازدسترفتهای از آن خاطرههایی است که با فراموش کردن آن فاجعهآمیزترین شکل انتقام را از وضعیت موجود گرفتهایم؛ بیمهاباترین خشونتی که میتوان جاری کرد. از این رو در تقابل میان انسان نوستالژیک با آجرها و آهنها دیگر مجال تجربه امر مطلوب باقی نمیماند و باید تنها به سوی امر ممکن قدم برداشت. من، امروز و روزها را در خانه میمانم وگاه به خیابان پرتاب میشوم تا وقت را به نحوی در خاطرهها جا بگذارم و با چنین محکومیتی، زمان را محکوم روزگار کنم. اینچنین است که فرد اسیر در گرداب تمایلات ناخودآگاه با تمام خاستگاه اگوییستیاش یک زندگی ساکن را بر حیات او القا خواهد کرد. او با زخمهایش، جهانی مملو از نیستها را بسیار اندیشیدنیتر از جهان مستقر بر پرتگاه نسبیت و دگماتیسم خواهد دید. انسان امروزی به قول «بیضایی» باید با زخمهایش بسازد، طول میکشد، ولی خوب میشود. اما این خوب شدن به چه قیمتی؟ این روزها قیمت طلا و نفت و دلار و زمین را همه میدانند؛ پس یکی از ویژگیهای مهم جهان اسطورهای که همانا فقدان طبقات اجتماعی است رفع شده است. به این ترتیب دیگر انسان بارکددار معلق در بزرگراهها و بلوارها دیگر انگ بیغیرتی و شرم وجودی را بر پیشانی خود احساس نمیکند.
تجلی عینی انسان امروزی در شهر این نکته را یادآوری میکند که سپهر سیاسی و اخلاقی هر مردمی صرفا با نوشتن و قصهسرایی در آن زمینه تحقق نمییابد و باید صورتبندی بازتولید چنین عینیتی را نیز کشف کرد. اگر اساس تولید در روند تجربه مدرنیته براساس زمین باشد (به مانند آنچه ما در سرزمینمان شاهد هستیم) در آن صورت زمین به سبب پیوند و گرهخوردگیاش با طیفی از ایدئولوژیها و منافع گروهها به اسبابی برای ابژههایی بدل خواهد شد که در پی به تصرف درآوردن طبیعت هستند. به سبب چنین نگرشی طبیعت ماهیتی پلاستیکی پیدا میکند و در دستان انسان متناقضگوی و سرگردان امروزی به هر شکلی در میآید. انسانی که با سرخوردگیها و احساسات تلخی که از پیش تجربه کرده است در پی بازیافتن امیدهای از دسترفته، خانه و اتوبان را در یک فضا میبیند و همگی را تنها در یک فضای هندسی و با انگیزه تصرف تحلیل میکند. این درحالی است که شهر به هیچ عنوان در فضایی اجتماعی دیده نمیشود و شهروندان نمیتوانند خود را در چنین فضایی متحقق سازند. از اینرو من نخستین رویارویی بزرگ خود را در سیاه چالهای به نام «کلانشهر خیالی» محقق میکنم. بنابراین سپهر سیاسی در نزد مردمانی که در چنین شهری گرفتارند تنها بر پایه اعتماد است که به حیات خویش ادامه میدهد. در واقع براساس چنین رویکردی است که شهروندان وارد گفتمانها و کنشها میشوند و با قرارگیری در پشت آمارها و ارزیابیها، آینده خود را حدس میزنند. غافل از آنکه در این میان، ترافیک به «شهر هندسی» بازگشته و همگیمان را مجاب کرده تا شاکر تجربه مدرنیسمی باشیم که ما را به جای آنکه ساعتها در خیابانهای کمعرض معطل کند اتوبانها را به تصرف ما و آهنپارههایمان در آورده است.
بنابر اینچنین شهری که با شهروندانش اکنون خود را دربند این کره میبینند ادعای تنظیم شرایط ایدهآل را با گونهای تخریب و تصرف و احیای جهان پدیدارها عرضه خواهد کرد. اکنون فضای اجتماعی جای خود را به فضای هندسی میدهد و کل شهر با شبکههای تولیدیاش انضباط را برای انسان تماما مصنوعی، ضروری قلمداد میکند. پس تو بایستی در اتوبانها با تمرکز بر خطوط پارهپاره معلق بر آسفالت، گودالهایی را پیدا کرده و بر ترکیبی از انگیزهها و امکانات متضاد خطی ممتد رسم کنی تا مبادا یگانه نقد واقعی -که همانا نقد تخریبی است- محقق شود. در واقع هندسه شهری اینچنین گستاخ، دنیایی را بر جلوی چشمان ما ترسیم خواهد کرد تا سوژه را بر انکار نفیکنندگی ابژهها وا دارد و در حالی که زمان بر علیه ما شوریده، تحقق فضای اجتماعی را به نحوی کنایهآمیز به مثابه رخدادی تاریخی ثبت میکند. گرچه چنین اتفاقی برای ما بسان واقعیتی تلخ تلقی خواهد شد اما در نزد شهری که در یک بازنمایی دست چندم جامانده، به شکل دو حادثه سلبی تعبیر خواهد شد؛ یکی از آن آجرها و آدمها و دیگری از آن رسانه. از اینرو در چنین شهری که تفکر هیچگاه نمیتواند از وضعیتی که در آن دستوپا میزند خود را جدا کند پس هیچ قدر مشترکی را نمیتوان تبیین کرد و هرچه هست در تردد میان فکتهای پارادوکسیکال خواهد بود؛ نظیر عشق و مرگ، لبخند و ایمان، آمیزش و نیستی. بنابراین زندگی در شهری که تمامقد در اختیار یک وضعیت بزرگ است و توسط آن سپری میشود و حتی امکان تجربه پایان را نیز در اختیار نظم سیستمهای کددار قرار میدهد باید در میان اتوبانها و با فراموشی آن وضعیت بزرگ نسبت به مسوولیت خویش به دنبال «تنهایی» بود.
سهند ستاری
![](/imgs/no-img-200.png)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست