چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

به بن بست رسیدن عصر نفت


به بن بست رسیدن عصر نفت

ابتدا چند هفته یی بعد از انفجارهای ۱۱ سپتامبر, وقتی برای نخستین بار تصویر مردی عرب با چشم های درشت و به شکل غافلگیر کننده یی زنانه و مهربان, به عنوان آمر و عامل اصلی این انفجارها منتشر شد, بیشتر از همه طرفداران تیم فوتبال آرسنال تعجب کردند

ابتدا؛ چند هفته یی بعد از انفجارهای ۱۱ سپتامبر، وقتی برای نخستین بار تصویر مردی عرب با چشم های درشت و به شکل غافلگیر کننده یی زنانه و مهربان، به عنوان آمر و عامل اصلی این انفجارها منتشر شد، بیشتر از همه طرفداران تیم فوتبال آرسنال تعجب کردند. تصویری که آنها از اسامه بن لادن در ذهن داشتند یک شاهزاده آرام و مودب عرب بود که وفادارانه برای همه بازی های آرسنال به ورزشگاه هایبوری می آمد و این تیم را تشویق می کرد.

می توان تصور کرد چند نفری از این ساکنان شمال شهر لندن که ذهن شان بیشتر مشغول چنین موضوع بغرنجی شد، ناچار شدند روزهای مداوم با چنین تاملاتی درگیر شوند؛ چطور چنین مرد آرام و به ظاهر مودب و جنتلمنی می تواند چنان تروریست خونریز و قتالی باشد؟ چرا مردی اینقدر متمول و برخوردار می تواند دلمشغول چنان مسائل بنیادگرایانه دهشتناک و پیچیده یی باشد؟ این چطور چارچوب ذهنی است که یک فرد متعصب مذهبی را مجاب می کند به قتل ناگهانی هزاران انسان، نه در یک میدان جنگ، بلکه در یک روز کاملاً عادی پشت میز کار؟ بن لادن آخرین شیخ متمول بنیادگرای موافق ترور مردمان غیرنظامی است یا باز هم از خاورمیانه مردانی از این دست ظهور خواهند کرد؟

بعد؛ نه حالا که اوضاع دشوارتر به نظر می رسد، حتی نزدیک به ۲۰ سال پیش که نهادهای بین المللی تازه داشتند دست اندرکار برپایی نخستین اجلاس زیست محیطی سران در ریودوژانیرو می شدند، بحث از این بود که بحران جهانی محیط زیست بازتابی است از به بن بست رسیدن عصر نفت. درست مثل آنچه در نیمه قرن هجدهم و در پایان عصر زغال سنگ باعث دگرگونی های بنیادی در جغرافیای سیاسی و اقتصادی جهان شد. شاید برخی بحث های فانتزی و گمراه کننده باعث شد خاورمیانه روح اجلاس ریو و بعد ژوهانسبورگ و حتی بعد کیوتو را درنیابد. این پیام اما در کپنهاگ آنقدر آشکار است که بی گمان خوش خیال ترین آدم های خفته بر چاه های نفت را نیز بیدار خواهد کرد؛ روزگار دیگر شده است.

خبرگزاری ها برای مخاطبانی که چندان پیگیر اخبار محیط زیست نیستند مدام در انتهای هر خبر مربوط به اجلاس کپنهاگ این نکته را تکرار می کنند که این اجلاسی است برای کاهش گازهای گلخانه یی. اما شاید همه فهم تر و دقیق تر و تکان دهنده تر این باشد که بگویند این اجلاسی است برای رهایی بشر از بلای نفت. عمده آنچه تاثیر عامل انسانی در افزایش اثر گلخانه یی جو زمین نامیده می شود، به واقع مربوط می شود به مصرف گسترده سوخت های فسیلی. مهار این عامل میسر نمی شود مگر با توسعه مصرف سوخت های جایگزین و کاهش مصرف فرآورده های نفتی. کپنهاگ قطعاً فضای بعضاً آمیخته با فانتزی ریودوژانیرو و ژوهانسبورگ را نخواهد داشت. در کپنهاگ کمتر بحث از حق طوطی دم دراز اندونزیایی برای ادامه حیات یا دریغاهای ناشی از انقراض یک گونه خاص از ایگوانای مکزیکی خواهد بود. در اینجا احتمالاً کمتر مجال سخن به زیست بوم شناسان خواهد رسید. مهار سخن خشک و بی پیرایه در اختیار سیاستمداران و اقتصاددانان خواهد بود؛ مصرف نفت باید مهار شود. خیابان ها باید از خودروهای بنزینی و گازوئیلی خالی و خالی تر شده و جای آنها را خودروهای برقی بگیرد، یا دست کم خودروهایی که راندمان سوخت بسیار مطلوب تری داشته و حتی کمتر از نصف خودروهای کنونی سوخت مصرف کنند. نیروگاه های حرارتی به تدریج برچیده شده و انرژی خورشیدی و بادی روز به روز ارزان تر و در دسترس تر شود. و این همه یعنی اینکه نه فقط چشم انداز اقتصادی، بلکه حتی جغرافیای سیاسی مناطقی از جهان ناچار به تغییر خواهد بود؛ خاورمیانه می داند این یعنی چه؟

دیگر؛ اوباما برخلاف همتای سلفش که هزار بهانه می آورد تا در برابر پیمان کیوتو تمکین نکند، مشتاقانه و با آغوش باز به استقبال اجلاس کپنهاگ رفته است. با آنچه او درباره راهبردش برای مقابله با تروریسم گفته بود، این اصلاً امری عجیب نیست. خلاصه آنکه اوباما و مشاورانش بر این انگاره اند که تا وقتی مردمانی باشند بسیار متنعم اما عملاً بیکار، بی نیاز به تعامل با جهان پیرامون، بی نیاز به هیچ تکاپویی برای پر کردن شکم و حتی بی نیاز به خروج از سپهر سیاسی و اجتماعی قرون وسطی، همیشه مستعد خواهند بود برای زایش افراطی ترین بنیادگرایی های قومی و مذهبی. چنین جوامعی هر روز یک تروریست جدید خواهند زایید.

چهار عضو کابینه اوباما از سرشناس ترین سبزگراها و متخصصان انرژی های نو هستند. وزیر انرژی دولت او پروفسور «استیون چو» برنده جایزه نوبل فیزیک و مدافع سرسخت محیط زیست است. همچنین مغز متفکر انرژی های سبز در جهان یعنی خانم دکتر کارول براونز سمت دستیار و یکی از معاونت های اجرایی اوباما را بر عهده دارد. به جز آن خانم دکتر لیزا جکسون سبزگرای افراطی و مشهور امریکا نیز ریاست سازمان حفاظت محیط زیست این کشور را در کابینه اوباما بر عهده گرفته است. حتی وزیر کشور اوباما نیز فعال مشهور زیست محیطی است.

به واقع اوباما و جرج بوش در زمینه سیاست خارجی اولویت و هدف مشترکی دارند؛ مهار تروریسم و تامین امنیت امریکا.

اما هر کدام با دستیاران و ابزارهای متفاوتی به دنبال برآوردن این هدف است. پیرامون جرج بوش را ژنرال های جنگ سالار پر کرده بودند و ابزار او تانک هایی بودند که دره به دره در افغانستان و صحرا به صحرا در عراق دنبال تروریست ها می گشتند اما در کابینه اوباما سبزگراها و فیزیکدانان متخصص انرژی های نو جای ژنرال ها را گرفته اند و ابزارهای او پره های توربین های بادی و صفحات آفتابگیر نیروگاه های خورشیدی هستند که قرار است راه رهایی از نفت، و البته.... و البته دل نگرانی های مربوط به افزایش اثر گلخانه یی زمین را به همگان نشان دهند. همچنین دیرزمانی تصور می شد خاورمیانه دلیلی برای نگرانی ندارد؛ رشد دورقمی کشورهای میلیاردی چین و هندوستان افزایش نیاز به مصرف سوخت های فسیلی را اجتناب ناپذیر می کند و قیمت نفت مثل همه ۵۰ سال گذشته در دهه های پیش رو باز هم بالاتر و بالاتر خواهد رفت.

اما اجماع جهانی برای مقابله با تغییرات اقلیمی برمی تابد که چین و هند راه امریکا و اروپای غربی را طی نکنند و البته دستاوردهای نو در زمینه توسعه انرژی های پاک نیز به همه کشورهای بی بهره از منابع نفتی کمک خواهد کرد چرخ های توسعه خود را با انرژًی هایی پاک تر، در دسترس تر و حتی شاید ارزان تر از گالن های نفتی که از خاورمیانه می آید به پیش برانند.

سرانجام آرسنال از سه سال پیش هایبری را ترک گفته و به ورزشگاه جدیدی به نام امارات نقل مکان کرده است. ورزشگاه امارات در قلب لندن، شاید یک شوخی بازمانده از آن طرفدار مشهور که کسی نمی داند هنوز زنده است یا نه. تردیدی نیست که اجلاس کپنهاگ فقط برای کاهش دردسر خرس های قطبی به واسطه ذوب شماری از کوه های یخی برپا نشده است. غرب می خواهد مطمئن شود کسی جای دوردستی با آرامش خاطر لم نمی دهد در صندلی اش تا حتی هنگام تماشای یک مسابقه فوتبال نقشه قتل عام آن سوی آب ها را بچیند.

ناصر کرمی