یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

جنسیت و اوقات فراغت در عرصه های زندگی شهری


جنسیت و اوقات فراغت در عرصه های زندگی شهری

فراغت عرصه ای است که اختیار و آزادی انسان ها در آن, بیشتر قابل اعمال است از این رو, می تواند فرهنگ ایجاد کند و هویت افراد را آشکار سازد اگرچه گفته شده که امروزه فراغت تا حدودی از اجبارهای فرهنگی و اجتماعی فاصله گرفته و از فعالیت های کاری متمایز شده, با این حال هنوز فراغت زنان, محدودتر از مردان بوده و با کارهای خانگی درهم آمیخته است

فراغت عرصه‌ای است که اختیار و آزادی انسان‌ها در آن، بیشتر قابل اعمال است. از این‌رو، می‌تواند فرهنگ ایجاد کند و هویت افراد را آشکار سازد. اگرچه گفته شده که امروزه فراغت تا حدودی از اجبارهای فرهنگی و اجتماعی فاصله گرفته و از فعالیت‌های کاری متمایز شده، با این حال هنوز فراغت زنان، محدودتر از مردان بوده و با کارهای خانگی درهم آمیخته است.

در این مقاله ابتدا سعی شده تا مسایل فراغتی زنان، ریشه‌یابی شده و نقش تقسیم‌های اجتماعی جنسیتی بر حضور متفاوت مردان و زنان در فضاها و فعالیت‌های فراغتی تشریح شود. سپس محدودیت‌های فراغتی زنان به لحاظ زمان، فعالیت و فضای فراغت در فضاهای شهری تحلیل شده است. دگرگونی‌های اخیر و حضور بیشتر زنان در عرصه عمومی شهرها، عمدتا به سبب افزایش تحصیلات و اشتغال در زنان و تغییر الگوی مصرف و سبک زندگی خانواده‌ها بوده و بازنگری در نحوه ساماندهی فضاهای شهری ایران را به ویژه در زمینه ایجاد فضاها و امکانات فراغتی مناسب برای زنان و دختران جوان، ضروری ساخته است

از آن جا که اوقات فراغت در این قشر هم افزایش یافته و هم از شکل انفعالی و درون‌خانگی به شکل فعالانه و برون‌خانگی میل می‌کند، چنانچه برنامه‌ریزان به نیازهای فراغتی آنان توجه کرده و در جهت گسترش فضاها و تسهیلات فراغتی مورد نیاز آنها اقدام نمایند، امکان حضور سالم، فعالانه و خلاقانه و غیر‌آسیب‌زای آنها را در عرصه‌های عمومی شهری فراهم می‌آورند.

● مقدمه

یکی از عرصه‌هایی که زندگی روزمره را بازنمایی می‌کند و قدرت و مقاومت را در زندگی انسان‌ها به نمایش می‌گذارد، عرصه فراغت است.

فراغت عرصه‌ای است که اختیار و آزادی انسان‌ها در آن عرصه بیشتر قابل اعمال است. در نتیجه برخلاف کار که انضباط بیشتری را ایجاب می‌کند فضای مناسبی برای مقاومت در برابر رویه‌های فرهنگی جاافتاده و برای پدیدآوردن روال‌ها و کردارهای جدید است. از این‌رو است که گفته‌اند فراغت می‌تواند فرهنگ ایجاد کند و هویت افراد را آشکار سازد.

برخی از پژوهشگران بر این باورند که پدیده فراغت در سراسر تاریخ زندگی بشر وجود داشته و خاص زمان مشخصی نیست. اما برخی دیگر فراغت را پدیده‏ای می‏دانند که با تمدن صنعتی پیوند دارد و معتقدند که فراغت دارای دو ویژگی و شرط خاص است که عبارتند از:

۱) تحت تاثیر مراسم اجباری و الزامات فرهنگی و اجتماعی نیست بلکه با اراده و اختیار فرد سپری می‏شود (براون، ۱۹۹۶: ۹۲۰).

۲) از سایر فعالیت‏های ضروری زندگی روزمره نظیر خوردن متمایز است (دومازدیه، ۱۹۷۲).

چنانچه این دو شرط ملاک باشد، اوقات فراغت در جوامع پیش‏صنعتی وجود نداشته، زیرا افراد در گذران فراغت خود نظیر تفریحات و سرگرمی‏ها همواره به نوعی تابع الزامات فرهنگی و اجتماعی بودند (فکوهی، :۱۳۸۲). واقعیت آن است که امروزه وجود فراغت و اهمیت‌بخشی به آن، هم نتیجه رشد صنعت و هم نتیجه جامعه مصرفی بوده است. با این وجود، امروزه با آن که فراغت تا حدودی از اجبارهای فرهنگی و اجتماعی فاصله گرفته و از سایر فعالیت‏های کاری و شغلی متمایز شده، هنوز فراغت زنان به ویژه زنان متاهل بسیار محدود است و با کارهای خانگی بدون دستمزد درهم آمیخته است.

برای آشنایی با تعاریف عمده‏ای که از فراغت شده، باید اظهار کرد که سه نگرش و تعریف متمایز در مورد فراغت وجود دارد:

در نگرش اول، فراغت بیشتر به معنای زمان آزاد از کار در نظرگرفته می‏شود و اوقات فراغت را زمانی می‏دانند که شخص در درجه اول، برای پول کار نمی‏کند. اما این تعریف تنها در صورت اشتغال و در رابطه با کار دستمزدی قابل درک است و به ویژه در مورد زنان که کارهای خانگی بدون دستمزد انجام می‏دهند بی‏فایده است. در همین نگرش، برخی دیگر فراغت را به منزله «وقت آزادی که پس از پرداختن به ضروریات عملی زندگی (کار و فعالیت‏های ضروری روزمره) باقی می‏ماند، تعریف می‏کنند. مشکل این تعریف نیز آن است که کشیدن خط بین کارهای ضروری زندگی و وقت آزاد دشوار است و به تعریف ما از کارهای ضروری برمی‏گردد. به اینکه ما چه کارهایی را ضروری می‏دانیم.

در یک نگرش دیگر، فراغت به منزله فعالیت در نظر گرفته می‏شود. فعالیتی که از کار متمایز است و شامل شماری از مشغولیت‏ها است که فرد به اختیار خود از آنها برای استراحت، سرگرمی، افزودن به دانش خود یا توسعه مهارت‏هایش سود می‌گیرد. اگرچه در این معنا فراغت به منزله فعالیت‏هایی که آزادانه انتخاب شده، درنظر گرفته می‏شود، اما آزادی انتخاب به ندرت قابل حصول است. از این‏رو دومازدیه اصطلاح «نیمه فراغت» را برای فعالیت‏هایی وضع کرده که شخص مجبور به انجام آنها است اما در عین حال رضایت‌خاطر او را جلب می‏کنند.

در نگرش سوم فراغت به منزله حالتی از بودن در نظر گرفته می‏شود. در این تعریف، فراغت مشتمل بر یک حالت روحی و روانی (فارغ‌البال ‏بودن) است و نتیجه ساده عوامل خارجی نیست. نتیجه وقت آزاد و تعطیل هم نیست. بلکه در درجه نخست یک نوع طرز فکر و یک حالت روحی (فراغت بال) است. فراغت یا فارغ بودن در این معنا «حالت آرام یک وقار فکورانه» است (تورکیلدسن، ۱۳۸۲: ۱۰۷-۱۱۲).

دوگرازیا این نگرش را به فراغت دارد و آن را به معنای رها و آزاد بودن از ضرورت‏ها و الزام‏های زندگی روزمره می‏داند. او فراغت را به منزله وقت آزاد پنداشتن، یک تصور غلط و عامیانه دانسته و به باد انتقاد می‏گیرد:

«ذهنیت نگاه کردن به ساعت»، شتابی بی‏روح و اعمالی غیرفکورانه را به وجود می‏آورد. وقت آزادی که از طریق صنعتی‌شدن به وجود آمده است با رخوت و ذهنی غیرنقاد و شیفته تفریح توأم است. به نظر او ما فراغت واقعی را برای مردم ایجاد نکرده‏ایم و شاید چنین فراغتی کاملاً «خارج از ظرفیت اکثریت مردم» باشد. در نگرش دوگرازیا ‏فراغت، مردان و زنان را به کمال رسانده و دری به آینده می‏گشاید از این‌رو، می‌تواند تسلط ماشین را بشکند و انرژی انسان را برای بیان آزادانه خود و جست‌وجوی حقیقت، زیبایی و دانش رها سازد.

کاپلان پیچیدگی تعریف فراغت را گوشزد کرده و معتقد است هیچ‏چیزی را نمی‏توان فی‏نفسه (برای همه) به عنوان فراغت تلقی کرد و تقریباً‏ هر چیزی را (چنانچه رضایت‏بخش باشد) می‏توان فراغت دانست. مطابق این الگوی انسان‏گرایانه، فراغت فی‏نفسه هدف تلقی ‏شده و حالتی از بودن به شمار می‏آید (تورکیلدسن، ۱۳۸۲ :۱۱۲-۱۱۱).

در نوشتارحاضر، فراغت به مجموعه‏ای از مشغولیت‏ها گفته می‏شود که افراد آن را پس از انجام وظایف کاری، ‏خانوادگی و اجتماعی به اختیار خود برای استراحت، تفریح، افزودن به دانش و یا مهارت‌های خود به کار می‏برند و متضمن رضایت و خشنودی است (تورکیلدسن، ۱۳۸۲ :۱۱۰). این تعریف، افراد غیرشاغل و زنان را نیز دربرمی‏گیرد.

● جنسیت و فراغت

یکی از تقسیمات اجتماعی که به ناهمگونی و نابرابری در فراغت منتهی می‌شود، جنسیت است. جنسیت نوعی ساختار اجتماعی است و به استنباط جامعه از رفتار، ویژگی‌ها و نقش‌های مناسب برای مردان و زنان مربوط می‌شود. بر اساس سن و جنس طیفی از دلالت‌ها و انگارش‌ها در مورد رفتار مناسب اجتماعی وجود دارد که فعالیت‌های اوقات فراغت را توضیح می دهد.

برای درک دقیق‌تر این که تقسیمات اجتماعی چگونه بر اوقات فعالیت‌های فراغت اثر می‌گذارد، لازم است به دو بعد همبسته توجه نماییم که به پیامدهای عینی و ذهنی این تقسیمات مربوط‌اند. بعد عینی به وضعیت شخص در بازار کار، شغل، آموزش، تحصیلات، درآمد و مسکن مربوط است. ولی بعد ذهنی به برداشت‌های اجتماعی و فرهنگی و انگارش‌های شخصی مربوط است که از طریق نهادهای اجتماعی حفظ و بازتولید می‌شود.

در تقسیمات اجتماعی، زنان و مردان در حوزه‏ها و لایه‏های متفاوتی جای می‏گیرند. زنان غالبا در «حوزه خصوصی» خانواده قرار می‌گیرند و مراقبت‏های عاطفی و انجام امور خانگی را برعهده دارند. در حالی که مردان در «حوزة عمومی» کار، سیاست و فراغت واقع می‏شوند و تحت حمایت حوزه «خصوصی» قرار می‏گیرند و زنان به آنها خدمت می‏کنند. زنان شاغل با «زحمت دوگانه» انجام کار استخدامی و رسیدگی به کارهای خانه روبه‏رو هستند.

معمولاً چنین تصور می‏شود که تقسیم کار براساس جنسیت امری طبیعی و گریزناپذیر است و ناهمگونی‏های جنسی و مساله تولیدمثل ایجاب می‏کند که زنان مراقب و پروراننده کودکان باشند. در این دیدگاه فرض بر آن است که عوامل زیستی تعیین‏کننده رفتارهای اجتماعی و فرهنگی است و غریزه، زنان را به طور طبیعی به طرف مادری، کارهای خانه و مراقبت از کودک سوق می‏دهد. اما پیام زیستی جنس به تدریج در اثر عوامل فرهنگی و اجتماعی تغییر می‏کند و به شکل «جنسیت» ظاهر می‏شود. یعنی تقسیم زیستی بین مذکر و مونث با توجه به تفاوت‏های اجتماعی مردبودگی و زن‏بودگی یا به عبارت دیگر داشتن صفات زنانه و مردانه بروز می‌یابد. تعاریف فرهنگی جنسیت به مرور زمان هم در درون یک جامعه و هم در بین جوامع مختلف تغییر می‏کند. این تعاریف منشاء تعریف زنان و مردان هر جامعه ازخودشان و نیز منشاء نقش‏های جنسیتی است (هیوود، ۱۳۸۰ :۳۶۴).

فمنیست‏های لیبرال که در دهه ۱۹۶۰ مبارزاتی در جهت کسب حقوق برابر با مردان و ایجاد فرصت‏های کاری و آموزشی برای زنان آغاز کردند، پایگاه‏های اصلی دگرگونی نظام تبعیض‏آمیز سرمایه‏داری را، اندیشه‌ها و شیوه تفکر درباره زن و زن‏بودگی می‏دانستند. تفکری که زنان را نه فقط به سبب به دنیا آوردن کودکان، بلکه به بهانة زن بودن و داشتن طبیعت زنانه، به انجام کارهای خانه و خانواده پیوند می‏زند. این تفکر مانع از آن می‏شود که برخی از زنان به شغل مورد علاقه خود بپردازند، از فراغت بهره‏مند باشند و در حوزه‏های اجتماعی زندگی فعالیت کنند.

برای رفع تبعیض از زنان چه در عرصه کار و چه در عرصه فراغت، لازم است که طرز فکر خویش را تغییر دهیم. غالباً خود زنان با قبول این موضوع که مردان «کار واقعی» انجام می‏دهند، باعث گسترش اندیشه پدرسالاری می‏شوند و به مردان حق می‏دهند که اوقات فراغت داشته باشند. پژوهش‏ها نشان می‏دهد که بسیاری از زنان از داشتن وقت آزاد و پرداختن به فعالیت‏های فراغتی احساس گناه می‏کنند. درنتیجه، گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون باید با انجام کارهای اضافی خانه مانند اطوکشیدن، شست‏وشو یا کارهای بافتنی همراه باشد. تحت انقیاد درآوردن زنان از طریق توجیه و الزام آنها به انجام کارهای خانه و مراقبت از کودکان عملی می‏گردد. زنانی که از خانه‌داری و بچه‌داری احساس رضایت نکنند، در صورت مقاومت و مبارزه با این انتظارات فرهنگی با تعاریفی از قبیل «غیرطبیعی»، «بی‏توجه» یا «منحرف» روبرو می‏شوند (هیوود و دیگران، ۱۳۸۰: ۳۶۷).

منابع مربوط به انتظارات فرهنگی در مورد رفتارهای مناسب مردانه و زنانه را در همه جا می‏توان یافت. ولی این سرچشمه‏ها را بیشتر باید در نهادهای خانواده و آموزش جست‏وجو کرد. دختران هم در خانواده هم در موسسات فراغتی و هم در امکانات تفریحی مورد تبعیض واقع می‏شوند. بنابراین انگاره‏های موجود اجتماعی شدن و آموزش، باید دگرگون شود.

سرچشمه دیگر ویژگی‌های زنانه (زن‏بودگی) و مردانه (مردبودگی)، رسانه‏های گروهی هستند که با نشان دادن تصاویر زنان به ویژه در تبلیغات مصرفی به این امور دامن می‏زنند. در فروش کالاها به ویژه کالاهای ویژه اوقات فراغت، اختلافات جنسیتی نمایان می‏شود و تحت استیلا قرار گرفتن زنان در فرهنگ توده‏پسند جشن گرفته می‏شود. ایدئولوژی عشق رمانتیک در رگ‏های ادبیات، فیلم‏ها، مجلات و موسیقی توده‏پسند روان است. برخی از زنان با گردن نهادن به این اندیشه‏ها به بازتولید پدرسالاری کمک می‏کنند(استریناتی، ۱۳۷۹: ۲۷۵).

تحلیل‏های فمنیسم بنیادگرا که بر موضوعات سیاست‏های جنسیتی و ستمگری نسبت به زنان تمرکز دارد به اندازه فمنیسم مارکسیستی که بهره‏کشی اقتصادی از مردان و زنان را برجسته می‏سازد، به بحث‏های فراغت نزدیک نمی‏شود. دیدگاه اخیر نشان می‏دهد که چگونه کار خانگی در خدمت منافع سرمایه درآمده است و اوقات فراغت مردان در خانه برای زنان ایجاد کار می‏کند. مردان از این رو می‏توانند در درون یا بیرون خانه به فعالیت‏های فراغتی بپردازند که مسئولیت عمده کارهای خانه از جمله کارهای روزمره، خرید و نگهداری بچه‏ها به عهده زنان است. با ازدواج و تشکیل خانواده علایق اوقات فراغت زنان محدود می‏شود اما این محدودیت‏ها به همان شکل یا به همان اندازه در مورد مردان اعمال نمی‏شود.

سه عامل کلیدی در فراغت عبارت اند از: زمان، فعالیت و فضا. و زنان در هر سه مورد وضعیت نامساعدی برای فراغت دارند. وقت آنها برای اوقات و فعالیت‌های فراغتی محدود است، فضاهای فیزیکی و اجتماعی که زنان می توانند در آنجا به فعالیت‌های فراغتی بپردازند، محدود است و در واقع گزینه‌های اوقات فراغت آنها دچار محدودیت است.

در بیشتر موارد، نخستین مسئولیت زنان، سازماندهی امور خانه و انجام کارهای خانه است صرف نظر از این که آنها شغل با دستمزد داشته باشند یا نداشته باشند. بر خلاف استخدام با دستمزد، این گونه کارهای خانه حد و مرز مشخصی ندارد. مسئولیت‌های خانگی به گونه‌ای است که تنظیم وقت و مشخص کردن مرز کار از اوقات فراغت را دشوار می‌سازد. بنابراین باعث تکه‌تکه شدن اوقات فراغت می‌شود. از این‌رو، برای زنان ترسیم خط میان کار و فراغت دشوار است و در نظر گرفتن فراغت به منزله وقت آزاد با تجربه بیشتر زنان بیگانه است (هیوود و دیگران، ۱۳۸۰).

درست به همان شکل که جداسازی کار و فراغت به لحاظ بعد زمانی دشوار است، بسیاری از زنان از فضای یکسانی برای کار و اوقات فراغت بهره می‌گیرند که عمدتا همان خانه است. بنابراین، بر خلاف مردان، بیشتر فعالیت‌ها و اوقات فراغت زنان به ویژه زنان دارای کودک خردسال، خصوصی و خانه‌محور است. همچنین شمار موسسات و فضاهای فراغتی عمومی که زنان می‌توانند در آن حضور یابند، بسیار کمتر است. برخی از این فضاهای تفریحی و ورزشی اساسا مردانه‌اند و زنان در آن احساس امنیت نمی‌کنند. به این محدودیت‌های فضایی باید عامل مادی درآمد را نیز افزود. زنان غیرشاغل و فاقد درآمد، به لحاظ درآمد «قابل مصرف»، به شوهران‌شان وابسته‎‌‌اند و زنان شاغل اگرچه از این نظر وضعیت بهتری دارند اما چنانچه متاهل باشند وقت آزاد کمتری در اختیار دارند.

کار خانگی کاری بدون مهارت و یکنواخت، کسل‏کننده، روزمره و نامرئی است و تمامی هم ندارد. برای زنان خانه‏دار «وقتی که صرف نوشیدن چای» می‏شود، «گوش دادن به رادیو» و «پرحرفی» خیلی به عنوان اوقات فراغت به حساب نمی‏آید، بلکه «استراحت» پس از کار روزمره است که ممکن است فراغت محسوب شود. معما این است که بنابر شواهد موجود، زنان معمولاً معیارهای رو به افزایشی برای کارهای خانگی درست می‏کنند. درنتیجه وسایل خانگی جدید، الزاماً باعث کاهش میزان وقتی که آنها صرف انجام کارهای خانه می‏کنند، نمی‏شود. زنان، به لحاظ مالی، اقتصادی و اجتماعی وابسته به ساختارهای خانواده و ازدواج هستند و کارگران بدون دستمزدِ عرصه خانه به شمار می‌آیند و مردان، کارگرانی که در بیرون و با دستمزد کار می‏کنند و اگرچه هر دو گروه، مصرف‏کننده‌اند و در واقع آب به آسیاب سرمایه‏داری‏ می‌ریزند، اما زنان فرصت‌ها و امتیازات کمتری در اختیار دارند.

دولت از طریق بخشش‏های مالیاتی، طرح‏های بازنشستگی و سیاست‏های رفاه اجتماعی، باعث وابستگی بیشتر زنان به مردان می‏شود. درنتیجه وظیفه اولیه زنان ارضای نیاز‌های مردان و انجام امور خانه است و انجام کارهای خانگی آنها، فضا، منابع و وقت لازم را برای مردان به ویژه شوهران فراهم می‏آورد تا از اوقات فراغت خویش لذت ببرند.

از طرف دیگر با افتادن مسئولیت خرید اقلام مصرفی خانواده بر دوش زن و به طور کلی با گسترش فرهنگ مصرفی، خرید تفننی به عنوان فعالیتی فراغتی، مطلوب زنان می‏شود. زیرا فرصتی برای خروج از خانه و حضور در مکان‏های امن عمومی در اختیار آنها می‏گذارد.

خود زنان نیز غالباً با قبول این موضوع که مردان «کار واقعی» انجام می‏دهند، باعث گسترش اندیشه پدرسالاری می‏شوند و به مردان حق می‏دهند که اوقات فراغت داشته باشند. پژوهش‏ها نشان می‏دهد که بسیاری از زنان متاهل و مادر از داشتن وقت آزاد و پرداختن به فعالیت‏های فراغتی احساس گناه می‏کنند. درنتیجه، گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون برای آنها باید با انجام کارهای اضافی خانه مانند اطوکشیدن، شست‏وشو یا کارهای بافتنی همراه باشد(هیوود و دیگران، ۱۳۸۰: ۳۶۷).

● زنان، کار و اوقات فراغت

موقعیت خانه و کارخانگی، امکان اشتغال‏ دائمی به زنان را نمی‏دهد در نتیجه غالب آنان در بازار کار ثانویه و در مشاغل نیمه‏وقت و کم‏اهمیت‏تر به کار مشغول می‏شوند. به دوش‌کشیدن مسئولیت سنگین کارهای خانگی (خانه‌داری و بچه‌داری و تربیت فرزندان) به تنهایی و اضافه شدن کار بیرون خانه به آن، در اوقات فراغت زنان محدودیت‏های آشکاری ایجاد می‏کند با این اوصاف، غالب آنها نه تنها به وقت آزاد بلکه به فضا و تسهیلات مناسب و وسیله نقلیه ایمن و درآمد قابل مصرف برای پرداختن به اوقات فراغت دسترسی ندارند.

برای بسیاری از زنان شاغل که درگیر کاری دوگانه هستند «اوقات فراغت» زمانی است که صرف انجام کارهای خانه و بچه‏داری می‏شود زیرا تربیت آنها نیز به گونه‌ای است که «هوس» فراغتی آنها به این محدود می‏شود که ای‏کاش وقت بیشتری در اختیار داشتند تا باز هم بیشتر به انجام کارهای خانه بپردازند.

● قدرت، جنسیت و فراغت

اصولاً در شهرها است که تقسیم‏های فضایی و تمایزات اجتماعی و اقتصادی شدت می‏گیرد و در این تقسیم‏بندی‏ها و تمایزها عوامل متعددی اعم از اقتصادی، قومیتی و جنسیتی دخالت می‏کنند. قدرت در انحصاری کردن فضا و راندن گروه‏های ضعیف‏تر جامعه به فضاهای کمتر مطلوب نقشی تعیین‏کننده دارد. در تهران امروز نیز ما می‏توانیم تمایزات طبقاتی، اجتماعی و جنسیتی را در مکان جغرافیایی مشاهده کنیم. این تمایزهای مکانی براساس تمایزات قدرت و ثروت در میزان دسترسی به فضای باز و عمومی و در سایر امکانات و امتیازها نمایان است. ملاحظات جنسیتی این تمایزات را تشدید کرده است. پدرسالاری و دنیای مردانه که بر انگارش توانمندی فیزیکی بیشتر مردان نباشد، در فضای اجتماعی و فرهنگی در دو عرصه خود را نشان می‏دهد:

۱) در عرصه رفتاری، مردان نان‏آور خانواده دانسته می‏شوند و آنها هستند که در استفاده از منابعی چون ثروت و قدرت ارجیحت دارند.

۲) در عرصه ایدئولوژیک که (با باورهای قالبی جنسیتی و نهادینه کردن آن) دو وجه دیگر را توجیه، تفسیر و بازتولید می‏کند. انگارش کلی این است که زن طبیعتا ضعیف‌تر است پس باید مورد اتکا و حمایت مردان قرار گیرد. در نتیجه زنی که به مرد متکی نباشد نابهنجار و آسیب‏پذیر تلقی می‏شود.

در عرصه شهرها دو عامل یاد شده به تخصیص منابع و امتیازها بر اساس جنسیت منجر می‏شود و این امتیازات در سه وجه نمایان می‏شود:

۱) در حرفه‏آموزی و اشتغال و در تقسیم کارهای خانگی

۲) در امور رفاهی و فراغتی

۳) در خدمات حمل و نقل شهری، که زن را از نظر فیزیکی آسیب‏پذیرتر و ضعیف‏تر نشان می‏دهد و در نتیجه حضور او را در فضاهای عمومی شهری محدود می‌سازد و در عمل نیز او را در عرصه شهری که عمدتا برای مردان ساخته شده، آسیب‏پذیر می‏سازد.

بدین‏سان در خط‏مشی‏های زندگی شهری که تعیین‌کننده کار و فراغت و تخصیص‏دهنده منابع و امتیازات است، زنان را به حاشیه می‏رانیم و همواره مردان در کار و در فراغت و در سایر امتیازات زندگی شهری اولویت دارند و اگرچیزی باقی بماند سهم زنان است.

براساس همین تفکر در فضاهای شهری، اولویت‏بخشی به مردان و تدارک فضاهایی برای آنها تداوم می‏یابد. چون زن ضعیف، آسیب‏پذیر و متکی به مرد بازنمایی می‏شود، ‏در زمینه حضور در فضاهای عمومی و به ویژه روباز مثل خیابان‏ها محدودیت می‏یابد. فضای باز در شهر برای زنان فضای ناامن است به خصوص اگر که تاریک باشد زن باید فوراً از آن خارج شود. چون مرد تصور می‏کند که زن ضعیف است و کالایی است که با تاریک شدن در معرض خطر بهره‏برداری قرار می‏گیرد، بسیاری از فضاهای شهری به ویژه فضاهای فراغتی، در بسیاری از اوقات برای زنان مجاز و امن نیست.

در تقسیم‏ جنسی کار، نهادهای سیاسی، قانون و عرصه عمومی به مردان و خانه و خانواده به زنها اختصاص می‏یابد، لذا زن در فضای شهری ایرانی و در ذهن ایرانی به اندرون (خانه) و در اندرون به آشپزخانه تعلق دارد این همان عرصه خصوصی زنانه است که مرد علاقه‏ای به حضور در آن ندارد. این محصوریت فضایی و جدایی نسبی از عرصه عمومی، کم‏کم به ذهن و روح ایرانی سرایت می‏کند و نگاه به زن در یک الگوی محصور ذهنی شکل می‏گیرد که زن مشکل می‏تواند از آن بیرون بیاید. در این میان خود زنان نیز بعضاً به این الگوی ذهنی دچار می‏شوند. یعنی با باورهای قالبی جنسیتی به بازتولید این تقسیم‏ها و تمایزات اجتماعی مدد می‏رسانند (پیران، ۱۳۸۰).

با این همه در دهه‌های اخیر برخی دگرگونی‏های‌های فرهنگی و اجتماعی سبب شده که زنان حصار محدود خانه‏ها را شکسته و وارد فضای عمومی شده‏اند.

سه عامل کلیدی:

۱) تحصیل،

۲) تغییر الگوی مصرف و سبک زندگی در خانه‏ها

۳) اشتغال سبب ورود بیشتر زنان ایرانی در دهه‏های اخیر به مکان‏های عمومی شد.

افزایش تحصیلات زنان ایرانی در دهه‌های اخیر (با توجه به اعلام پاک‌سازی فضاهای آموزشی) حضور بیشتر زنان و دختران در عرصه عمومی شهر را در پی داشته و این تغییر در مناطق جنوبی شهر چشمگیرتر است. پدیده دیگر متنوع‏تر شدن نقش زنان در خانه است. قبلاً بسیاری از وظایف از جمله خرید مایحتاج خانواده و انبار کردن آن و مدیریت مصرف با مردان بود، اما امروزه بیشتر زنان تهرانی علاوه بر این وظایف، یعنی خرید، رساندن بچه‏ها به مراکز آموزشی و پرورشی را نیز به عهده دارند. البته این نحوه حضور نسبت به کار و تحصیل، غیرمستمر است اما به هرحال شهر را تحت تاثیر قرار می‏دهد.

در هر حال این تغییرات، حضور زنان در عرصه‏ها و فضاهای شهری را اجتناب‏ناپذیر و نحوه ساماندهی فضاهای شهری را دگرگون می‏سازد. به ویژه در زمینه ایجاد فضاها و امکانات فراغتی برای زنان و دختران جوان که قبلاً جایشان در خانه و فعالیت‏هایشان محصور به خانه‏ تصور می‏شد امکانات و تغییرات جدیدی را ایجاب می‌کند (پیران، ۱۳۸۰).

یکی از نیازهای زنان و دختران شهری که اکنون دیگر در خانه‏ها محصور نیستند نیازهای فراغتی است. اگرچه برخی از زنان شاغل خانه‏دار ممکن است در شرایط فعلی (عدم مشارکت مردان در کارهای خانگی و فقدان حمایت‌های اجتماعی) از وقت آزاد کمتری برخوردار باشند، اما با دگرگونی تدریجی سبک زندگی و کاسته شدن از تعداد فرزندان و اهمیتی که زنان برای سلامت، سرگرمی و فعالیت‏های فراغتی برون‌خانگی قائل می‏شوند لازم است برنامه‏ریزان به نیازهای آنان توجه نموده و در جهت گسترش فضاهای فراغتی عمومی نظیر ورزشگاه‏ها، فرهنگسراها و مراکز تفریحی مناسب با علایق زنان اقدام کنند..

پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهد الگوهای اوقات فراغت دختران جوان شهری به ویژه در اقشار متوسط، از شکل انفعالی و درون‌خانگی به شکل فعالانه و برون‌خانگی میل می‏کند. در تحقیقی که فریدون تندنویس در سال ۱۳۸۱ درباره اوقات فراغت زنان شهرنشین ایرانی انجام داده است، میانگین اوقات فراغت زنان ۲۰ تا ۶۵ ساله شهری حدود سه و نیم ساعت در روز،آن هم بیشتر در بعد از ظهر‌ها است که بیش از دو ساعت آن صرف تماشای تلویزیون می‌شود. غالب این زنان ذکر کرده‌اند که به سبب کمبود امکانات و فضاهای مناسب و محدود بودن گزینه‌های اوقات فراغت، بیشتر اوقات فراغت خود را در خانه و کنار خانواده می‌گذرانند. بر اساس نتایج این پژوهش هر چه میزان تحصیلات زنان افزایش می‌یابد، و به ویژه در نسل‌های جوان‌تر که سن ازدواج افزایش و تعداد فرزندان کاهش یافته و مشارکت مردان در کارهای خانگی رو به افزایش گذارده و مهم تر از همه با دگرگونی در ارزش‌ها و سبک زندگی که پیش‌تر از آن سخن گفتیم، زنان و دختران جوان شهری وقت بیشتری برای فراغت‌های شخصی فعال و برون‌خانگی، صرف و آن را به فرصتی برای شکوفایی فردی و اجتماعی بدل می‌کنند.

از این رو به ویژه در تهران شاهد آن هستیم که دختران به جای استراحت در خانه، انجام کارهای منزل، تماشای تلویزیون، ویدئو و ماهواره، مطالعه کتاب و روزنامه و کارهای هنری به سوی انواع فراغت‏های بیرون از خانه شامل ورزش، سینما، موزه‏ها، پارک‏ها، کافی‏شاپ‏ها و مسافرت‏ها و رفتن به مراکز خرید و قدم زدن در خیابان‏ها متمایل شده‏اند. اما با محدودیت‏ها و موانعی که امروزه برای حضور دختران در غالب فضاهای عمومی شهری وجود دارد به نظر می‏رسد فراغت این قشر می‏تواند از بیرون به مکان‏های سربسته‏ای که آسیب‏های بیشتری در پی دارد کشانده شود. سیاست‏های فرهنگی معطوف به فضاهای فراغتی می‏تواند گذارن فعالانه و خلاقانه و غیرآسیب‏زای اوقات آزاد دختران و زنان جوان را بارور سازد

بیرون آمدن دختران و زنان جوان از خانه و تمایل آنها به سبک‏های جدید زندگی، فراغت، مصرف و مد، نشان‏دهنده دگرگونی ارزش‏ها و پیدایش مسایل هویتی در زنان و دختران جوان است. امکان حضور سالم و مناسب در عرصه‏های تحصیلی و شغلی، کسب هویت‏های تاملی و مستقل و ایجاد تفکر انتقادی در این قشر از زنان، می‌تواند بسیاری از آسیب‏‌های شخصیتی و از جمله فراغت‏های آسیب‏زا، مصرف‏گرایی، مدگرایی و خرید‌های تفننی را در آنها کاهش ‏دهد. گسترش تسهیلات فراغتی برون خانگی از جمله فرهنگسرا‌ها و مراکز ورزشی و تفریحی برای جوانان به ویژه دختران جوان، ابعاد آسیب‏زای گذران فراغت در فضاهای بسته را کاهش می‌دهدف زیرا در هر حال با میزانی از کنترل‌های جمعی همراه است.

در نهایت صرف‌نظر از عوامل فرهنگی که بیش از همه بر چند و چون فراغت مردان و زنان جامعه تاثیر می‌گذارد، وقت فراغت زنان تابعی است از خدمات اجتماعی و مراقبت‏های بهداشتی عمومی، مشارکت سایر اعضای خانواده در کار خانگی، گسترش فضاها و تسهیلات تفریحی و ورزشی عمومی برای زنان، تدارک غذای کودکان از طرف مدرسه، درآمد قابل مصرف و قابل اعتماد بودن وسیله حمل و نقل و ایمن بودن فضاهای فراغتی.

مریم رفعت جاه

منابع

استریناتی، دومینیک‌،۱۳۷۹، مقدمه‌ای برنظریه‌های فرهنگ‌عامه، ترجمه ثریا پاک نظر،تهران، گام نو،

پیران، پرویز،۱۳۸۰، سخنرانی در سمینار زن و شهر.

تورکیلدسن، جرج، ۱۳۸۲، ‏اوقات فراغت، ترجمه عباس اردکانیان، انتشارات نوربخش.

تندنویس، فریدون،۱۳۸۱، «جایگاه ورزش دراوقات فراغت زنان ایرانی»، مجله حرکت، ش ۱۲،

دومازیه، ژوف، ۱۳۵۲، «زمان فراغت از دیدگاه تاریخی و جامعه‌شناسانه»، ترجمه م. آدینه، مجله فرهنگ و زندگی، شماره۱۲،

فکوهی، ناصر و انصاری، فرشته، ۱۳۸۲، «اوقات فراغت و شکل‌گیری شخصیت فرهنگی»، نامه انسان‌شناسی، پاییز و زمستان ۱۳۸۲.

طهماسیان، پری و دیگران،۱۳۷۹، زنان و اوقات فراغت، نشر یاسمن،

لس هیوود و همکاران،۱۳۸۰، اوقات فراغت، ترجمه محمد احسانی، نشر امید دانش،

Brown, R. K. ,۱۹۹۶, ”Work and Leisure”, in the Encyclopedia of Social Sciences, eds. :Adam Kuper and Jessica Kuper, London and Newyork, Routledge.