سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

تغییرات انسان مدرن


تغییرات انسان مدرن

اینجا بدون من به عنوان سومین فیلم بهرام توکلی اثری بی نقص تر و قابل تامل تر از دو فیلم قبلی اش است

اینجا بدون من به عنوان سومین فیلم بهرام توکلی اثری بی‌نقص‌تر و قابل تامل‌تر از دو فیلم قبلی‌اش است. او آثاری چون «پابرهنه در بهشت» و «پرسه در مه» را در کارنامه خود دارد که دومی در جشنواره بیست و هشتم فجر مورد توجه منتقدان قرار گرفت. توکلی در این دو فیلم به خوبی نشان داد که با قواعد سینما آشناست و می‌داند چگونه از ابزار و امکاناتش کمک بگیرد تا بتواند دنیای درونی آدم‌ها را ترسیم کند و حالا توانسته با ساخت «اینجا بدون من» بین کارگردان‌های آتیه‌دار و بااستعداد سینمای ایران قرار بگیرد.

دغدغه‌یی که بهرام توکلی دارد تغییر انسان مدرن است برای بهتر شدن و بهتر زیستن؛ این نگاه در هر سه فیلم او به خوبی به چشم می‌خورد، در «پابرهنه در بهشت» یحیی در شمایل طلبه‌یی جوان برای فرار از فضای یکنواخت حوزه علمیه و یافتن خود به آسایشگاه و محل قرنطینه بیماران ایدزی می‌رود. در «پرسه در مه» امین برای پشت سر گذاشتن بحران روحی که در آن گرفتار شده انگشت خود را قطع می‌کند و در «اینجا بدون من» با مادر و دو فرزندی روبرو هستیم که در تلاش برای سپری کردن اوضاع بحرانی و نابسامان زندگی خود هستند.

«اینجا بدون من» داستان زندگی زنی کارگر و زجرکشیده (فاطمه معتمدآریا) را روایت می‌کند که سرپرستی خانواده و فرزندانش را بر عهده دارد و تمام نگرانی‌های زندگی او مربوط به دختر معلولش می‌شود. یلدا (نگار جواهریان) دختری است که تمام وقتش را در خانه می‌گذراند و زندگی‌اش را در جمع‌آوری و تمیز کردن حیوانات شیشه‌یی جست‌وجو می‌کند. احسان (صابر ابر) فرزند دیگر این خانواده عاشق سینما است و همواره بر سر مجله‌های سینمایی‌اش با مادرش دعوا دارد و تمام رویاهای زندگی خودش را در سالن‌های تاریک سینما جست‌وجو می‌کند. در این فیلم نیز همانند کارهای قبلی توکلی، فیلم با منولوگ‌ها و از زاویه دید نگاه اول شخص شروع می‌شود.

فیلمنامه «اینجا بدون من»، اقتباسی از نمایشنامه «باغ‌وحش شیشه‌یی» تنسی ویلیامز است. نکته کلیدی و مشترک که در برخی از نوشته‌های ویلیامز به چشم می‌خورد، یک مشکل و نقص جسمانی یا بیماری روحی- روانی یکی از شخصیت‌هاست که درام حول آن مشکل جسمانی یا بیماری شکل می‌گیرد.

توکلی لحن «باغ‌وحش شیشه‌یی» ویلیامز را با کمال هوشمندی درک کرده و آن را به شرایط یک خانواده فقیر ایرانی آورده است و ذهن بیننده را با ذهنیات شخصیت‌ها درگیر کرده و به خوبی توانسته مشکلات و درد آنها را به تصویر بکشد.

پرداخت روانشناسانه کارگردان در تک‌تک دیالوگ‌ها و صحنه‌ها در فضایی سرد و یکدست روایتگر تعلیق و دودلی شخصیت‌هایی است که خیال‌شان بر واقعیت‌های زندگی‌شان پیروز شده؛ بویژه در پرداخت شخصیت مادر که تخیل را جایگزین واقعیت کرده است و نمی‌خواهد با مشکل معلولیت دخترش در واقعیت روبرو شود. نکته درخشانی که در کار توکلی به چشم می‌خورد این است که فیلم جزو آن گروه از فیلم‌هایی است که تلخی موجود در آن هر فیلمسازی را وسوسه می‌کند تا حین ساخت آن نگاهی به جامعه و تناقضات طبقاتی داشته باشد و خوشبختانه بهرام توکلی هرگز در این دام گرفتار نشده است. نه اینکه این نوع گریزها بد باشد که اساسا فیلم «درباره الی» با محور قرار دادن یکی از همین طبقات اجتماعی و کالبد شکافی دقیق آن به این درجه از اعتبار رسیده است اما نکته اینجاست که این گریزهای اجتماعی به درد این فیلم و اقتباس نمی‌خورد و کارگردان آن را به خوبی درک کرده و با اجتناب از حاشیه‌روی‌های بی‌مورد قصه را کنترل کرده و با رعایت اتفاقات متن اصلی شخصیت‌ها، موقعیت‌ها و دیالوگ‌ها را به مخاطبش نشان داده است. مهارت توکلی در دقت او در انتقال متن از واژه به تصویر کاملا مشخص است؛ البته او پایانی تلخ‌تر و دردناک‌تر از آنچه در نمایشنامه «باغ‌وحش شیشه‌یی» وجود دارد را برای فیلمش رقم زده است. مشخصا سکانس پایانی فیلم این تلخی بی‌پایان را به زیبایی نشان می‌دهد که روزهای خوب و خوش خانواده روزهایی است که نه یلدا نقصی دارد و نه مادر مشکلی و همه در کنار هم به خوبی و خوشی در حال زندگی‌ هستند اما احسان این خوشی‌ها را به قدری عمیق بر پرده سینما می‌بیند که مخاطب فکر می‌کند این یک واقعیت است اما واقعیت چیز دیگری است...

در طول فیلم خبری از دوربین روی دست‌های بی‌مورد نیست؛ دوربین در اکثر اوقات با حرکت‌های بجا از این سو به آن سو می‌رود یا به سوژه نزدیک یا دور می‌شود. آرامشی که حرکات دوربین به مخاطب منتقل می‌کند به خوبی با فضای سرد خانه جور شده است، فضایی بی‌حرکت و بی‌جان که سرماخوردگی دایم احسان نیز در طول فیلم به ساخت این فضا کمک کرده است.

و در آخر، تماشای این فیلم بسیار لذتبخش و امیدوارکننده است. فیلمی خوش‌ساخت که با ساختاری خطی و روان جایگاهش را در سینمای ایران تثبیت کرده است.

علیرضا حقوقی