چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

ملت و ملیت


ملت و ملیت

ملت Nation را می توان یک واحد بزرگ انسانی تعریف کرد که عامل پیوند آن یک فرهنگ و آگاهی مشترک است. از این پیوند است که احساس تعلق به یکدیگر و احساس وحدت میان افراد به آن واحد پدید میآید. …

ملت Nation را می توان یک واحد بزرگ انسانی تعریف کرد که عامل پیوند آن یک فرهنگ و آگاهی مشترک است. از این پیوند است که احساس تعلق به یکدیگر و احساس وحدت میان افراد به آن واحد پدید میآید. از جمله ویژگی های هر ملت اشغال یک قلمرو جغرافیایی مشترک است و احساس دلبستگی و وابستگی به سرزمین معین. علاوه بر آن، نیروی حیاتی پیوند دهنده ملت از احساس تعلق قوی به تاریخ، دین، زبان و فرهنگ ویژه خویش بر می خیزد.

به عبارت دیگر عوامل عینی پیدایش ملت عبارتند از دین، تاریخ، فرهنگ، نژاد، خویشاوندی، زبان، بستگی های جغرافیایی و سرزمینی. ملت ممکن است به عنوان یک جماعت تاریخی و دارای بافت فرهنگی خاص اما بدون خود مختاری سیاسی یا داشتن دولت وجود داشته باشد.

واژه “ملت” در گذشته معنای سیاسی امروزین را نداشته، چنان که در زبان فارسی کما بیش برابر با امت یا پیروان دین بوده است. پیش از پیدایش “آگاهی ملی” جدید، آنچه در میان گروههای بشری شایع بوده، آگاهی قومی بوده است، چنانکه کلمه “ناسیون” هم در زبانهای اروپایی به معنای قوم به کار میرفته است. آگاهی قومی بیشتر جنبه آگاهی به تعلق فرهنگی داشته و عنصر زبان، دین، آداب و رسوم، تاریخ و خاطره قومی مشترک، مبنای آن بوده است.

ملیت Nationality ، در مقام رابطه قانونی، به معنای عضویت در یک ملت یا دولت است. به طور کلی، ملیت شامل وظایف فرمان گذاری از سوی فرد و حمایت از سوی دولت است. افراد ، شرکت ها ، کشتی ها و هواپیماها همگی از نظر حقوقی ملیت دارند و از این نظر، ملیت فراگیرتر از شهروندی Citizen است، گر چه ملیت هم بیشتر در مورد افراد طبیعی به کار می رود.

ملیت را عموما “حقی جدایی ناپذیر برای هر فرد بشری” برشمردهاند. بدینسان، اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد ۱۹۴۸() اعلام می دارد که “هر کسی حق داشتن ملیتی را دارد” و “هیچ کس را نمی توان خودسرانه از حق ملیتش محروم کرد”. ملیت برای هر کس اهمیت بسیار دارد، زیرا اساسا از راه آن است که هر فرد در حیطه حقوق بین الملل داخل می شود و به حقوق سیاسی و اقتصادیی که دولت های جدید به افراد ملت خود می دهند، دست می یابد. دولت، از راه قانون اساسی و قوانین دیگر، معین می کند که چه کسانی می توانند ملیت او را داشته باشند. حق هر دولت برای اعطای ملیت خود به افراد، نا محدود نیست و گر نه ممکن است با حقوق دیگر دولت ها در زمینه تعیین افراد ملت خود برخورد کند. بر طبق یک قاعده حقوق عرفی بین الملل، شخصی که در قلمرو یک دولت زاده میشود و تابع قضاوت آنست، به صرف زادگی در خاک، ملیت آن دولت را به دست میآورد (تابعیت خاکی) و بر طبق قاعده دیگر، شخص، ملیت خود را به ارث از پدر یا مادر یا هر دو می برد (تابعیت خونی).

روش دولت ها در به کاربردن این دو اصل متفاوت است. هنگامی که دولتی بخشی از قلمرو خود را به دولت دیگری واگذار می کند، به ساکنان ناحیه واگذارشده، معمولا فرصتی برای به دست آوردن ملیت دولت تازه داده می شود. روش دیگر برای بدست آوردن ملیت، جریان پذیرش شهروندی (تابعیت) است، که هر دولتی ضوابطی خاص خود را برای آن دارد.

محمد قربانی گلشن آبادی