دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

چگونه امام شایسته مقام امامت می شود


چگونه امام شایسته مقام امامت می شود

زمانی كه وارد مباحث عقیدتی و امامت می شویم, از خوف بدنهایمان می لرزد چرا كه مركب وسلاح مناسب این میدان را نداریم ولی چه كنیم كه باید درباره آن صحبت كنیم

بر ما واجب است كه اصول دین خود را بر پایه علمی عمیقی استوار كنیم و به ناقص بودن آن رضایت ندهیم.

در بخشی از دعا[ی معروف به »دعای معرفت« چنین آمده] است:

أللّهم عرّفنی حجّتك فإنّك إن لم تعرّفنی حجّتك ضللت عن دینی.۱

عبارتی آكنده از اهمیت است! مسئله معرفت حجت خداوند بر خلقش مسئله خیلی مهمی است و همانند شناخت عبادات و معاملات و یا فهم صحیح و اعم، برائت و اشتغال.۲

زمانی كه وارد مباحث عقیدتی و امامت می شویم، از خوف بدنهایمان می لرزد؛ چرا كه مركب وسلاح مناسب این میدان را نداریم ولی چه كنیم كه باید درباره آن صحبت كنیم.

»أللّهم عرّفنی حجّتك...« معرفت كامل حجت خداوند متعال مافوق توان ماست. اگر فرض را بر این بگذاریم كه علمای بزرگوار ما(ره) به طور جدی تلاش كرده و در این مسیر كوتاهی نكرده اند، باز هم درباره این موضوع به طور كامل بحث نشده است. علت هم عظمت مطلب است نه اینكه بحث كنندگان درباره مسئله امامت كوتاهی كرده باشند. اقتضای عظمت مطالب امامت و علوّ مقام آن این است كه به راحتی به اعماق آن دست نیابیم. ذكر این مطلب لازم است كه شرط اساسی معرفت پیدا كردن نسبت به اصول دین این است كه منبع ما فقط قرآن و سنت باشد كه از قرآن اصول و از روایات فروع و تفصیل آن را برداشت كنیم. تنها سبب انحرافات این است كه در بحثهای عقیدتی سراغ غیر قرآن و احادیث رفته ایم.

امامت از همه مسائل كلیدی عقیدتی مهم تر است؛ چرا كه مقدمه ای است كه انسان را به خداوند متعال می رساند. این مطلب برای شما - كه بحمد اللَّه اهل فضلید - واضح است كه خدا به چه شناخته می شود و به چه عبادت می گردد و معنای »لولانا ماعرف اللَّه ولولانا ماعبداللَّه«۳ را می دانید. همچنین می دانید كه ارتباط علمی و عملی میان بنده و پروردگارش با وساطت امامت كبری برقرار و معرفت و عبادت تنها از طریق آن محقق می گردد. اما این امامت چیست؟

سراغ آیه ای از قرآن می رویم كه اصل مطلب است و معنای آن را به اجمال با هم مرور می كنیم :

وجعلنا منهم أئمّهٔ یهدون بأمرنا لمّا صبروا و كانوا بآیتنا یوقنون.۴

در این آیه چهار بحث وجود دارد كه امیدواریم در آن تأمل كنید:

۱) بحث اول: »و جعلنا منهم....« امامت امری است كه از ناحیه خداوند متعال و نه سقیفه جعل شده است. قرآن هدایت خود را برای همه با عبارت واشاره بیان می كند و علما و محققان این هدایت را می فهمند و این گناه قرآن نیست كه قلوب و اذهان سخت باآن هدایت نشوند. وقتی كه زندگینامه علمای عالی مقام را مطالعه می كنیم می بینیم كه آنها پس از تكمیل مراحل علمی خود رو به مطالعه قرآن می آورند آن هم غیر از این قرائت عادی كه مرسوم است.

این آیه درباره »مطلق امامت« است نه »امامت مطلقه«. هر چند كه این آیه مربوط به تعدادی از ائمه بنی اسرائیل است لیكن [این مطلب را به ما می فهماند كه در موضوع امامت] هم بشر هیچگونه حق جعلی ندارد و الزاماً خداوند متعال می بایست آن را جعل كند. وقتی وضعیت مطلق امامت اینگونه باشد امامت مطلقه پس از خاتم الانبیاء(ص) چگونه خواهد بود؟

امامت ائمه معصومین(ع) و امامت حضرت صاحب العصر و الزمان، ارواحنا فداه، امامت مطلقه است و مطلق امامت نیست و میان آنها تفاوت زیادی وجود دارد.

۲) مبحث دوم: »وجعلنا منهم أئمّهٔ...« »مفن« در اینجا تبعیضیه است؛ به عبارت دیگر یعنی آنها كه مناسب این منصب الهی هستند بعضی از مؤمنان همراه پیامبران هستند و نه همه ایشان.

۳) مبحث سوم: بیان اصل امامت.

۴) مبحث چهارم: بیان فرع امامت. حال اصل و فرع امامت چیست؟

اصل امامت همان »لمّا صبروا« است و فرع آن: »یهدون بأمرنا«. این اعجاز قرآن است؛ اعجاز فصاحت و بلاغت قرآن. اعجازی لفظی است، اما اعجاز آن برای اندیشمندان بزرگ از علما این است كه نه تنها در یك آیه بلكه در جزئی از آیه چنین عجایبی را عرضه می كند. در اینجا بر شخص پژوهشگر لازم است كه ابتدا معنای »صبر«؛ سپس معنای »هدایت«؛ سپس معنای »امر« در آیه و آنگاه معنای »هدایت به امر« را بفهمد.

صبر در لغت به معنای خودنگهداری است و این مقوله ای است نسبی و با مراتب متفاوت و یا به تعبیر منطقیها مشكّك. صبر، ریشه، اصل و راه رسیدن انسان به مراتب عالی كمال انسانی است. و بزرگان انبیا و امامان(ع) به وسیله صبر توانستند به این مرتبه برسند كه همه عوالم وجود را دست خود بگیرند.

ما اگر چیزی از این مسیر می فهمیدیم و در آن رشد می یافتیم وضعیتی غیر ازآنچه الان بدان مبتلا هستیم داشتیم. صبر با كم حرف زدن شروع می شود. به روایاتی كه امر به كم گویی و نهی از زیاده گویی می كنند، نگاه كنید و یاد بگیرید كه چگونه با صبر بر سخن گفتن خودتان را حفظ كنید، تا اثرش را ببینید.

بزرگان از اندیشمندان، علما و كسانی كه در راه جهاد با نفس تلاشهای زیادی داشته اند، به جایگاههای شایسته دست نیافتند مگر با تحقق شروط سلوكشان كه از اولین این شروط، خاموشی، سكوت و كم حرف زدن بوده است.

صبر با حفظ چشم و زبان؛ یعنی با صبر از دیدن و گفتن آغاز می شود كه در این مطلب سرّی وجود دارد و آن هم اینكه لغزشهای نفس از چشم و زبان شروع می شود.

سپس صبر به مرتبه ای می رسد كه بتوان بر همه امور صبر كرد: صبر بر امور شهوانی، درگیریها و مجادلات، ناراحتیها و سختیها و... و با اتمام این مرتبه از صبر تازه الفبای صبر تمام می شود تا جایی كه صبر بر همه دنیا ممكن می شود و صاحب چنین صبری بر همه عالم ماده صبر می كند و روحش از تمام تعلقات این عالم رها می گردد.

هنگامی كه این مرتبه از صبر كامل شد و شخص توانست خود را از همه مظاهر عالم ماده، از مال و مقام و لذائذ در امان بدارد، همچنان شخص به مقام انسان كامل نرسیده است؛ چرا كه قرآن می فرماید: »وجعلنا منهم أئمّهٔ یهدون بأمرنا لمّا صبروا«؛ یعنی آنها هم بر دنیا و هم بر برزخ صبر كرده اند؛ برزخ همان تصاویر خیالی است و صبر بر آن یعنی محو این تصاویر از عالم نفس و روح.

وقتی كه برای طالب، مرتبه محو عالم دنیا و عالم برزخ به اتمام رسید به مرحله سوم می رسد كه همان صبر بر شؤون و مراتب عالم آخرت است.

وقتی كه توانست بر امور آخرت و تمام نعمتهای آن صبر كند و به وسیله آن دنیا و برزخ وآخرت را از روح خود پاك كند در آن زمان می تواند نفس وروح خود را برای خداوند متعال فارغ كند، بدون آنكه برای او شریكی قرار داده باشد. در این هنگام او به درجه»عبد مطلق «نایل می شود.

خداوند متعال شریك نمی پذیرد و درست نیست كه دنیا و آخرت شریك او در نفس عبد مطلق باشند و انسان تا وقتی كه كل دنیا و برزخ آخرت را از نفس و روحش پاك نكرده باشد، نمی تواند كه نفس خود را جمع كرده و آن را به خداوند متعال تقدیم كند. همان گونه كه پیامبراكرم(ص) فرمودند:

إنّ الشرك أخفی من دبیب النمل علی صفاهٔ سوداء فی لیلهٔ ظلماء.

شرك از راه رفتن یك مورچه بر سنگی سیاه در شبی تاریك مخفی تر است.۵

پیامبر اكرم(ص) این كلام را برای من و شما نفرموده اند بلكه آن را برای وجودهای انسانی كه به این مراحل رسیده اند، فرموده اند.

هنگامی كه انسان به درجه عبد مطلق رسید، آن گونه می شود كه در »زیارت جامعه« می خوانیم:

و ذلّ كلّ شی ء لكم و أشرقت الأرض بنوركم.

همه چیز در برابر شما خوار می شوند و زمین به نور شما روشن می گردد.۶

تمام چیزهایی كه بر آنها اطلاق »شی ء« می شود در برابر آن حضرت ذلیل می گردد. جبرئیل و میكائیل شی ء هستند و كرسی ولوح وقلم هم اشیاءاند و هم آنها در مقابل حضرت حجهٔ بن الحسن، صلوات اللَّه علیه، ذلیل اند.

چرا همه چیز در برابر ایشان خوار است؟ چون عبد مطلق گشته اند پیامبر اكرم(ص) به حضرت علی(ع) فرمودند:

یا علی، من خاف اللَّه عزّ و جلّ خاف منه كل شی ء و من لم یخف اللَّه عزوجّل أخافه اللَّه من كلّ شی ء.

یاعلی، هر كه از خدا بترسد همه از او می ترسند و هر كه از خدا نترسد خدا او را از همه چیز می ترساند.۷

و این همان عبودیتی است كه درباره آن گفته اند:

العبودیّهٔ جوهرهٔ كنهها الربوبیّهٔ.

عبودیت گوهری است كه حقیقت آن ربوبیت است.

یعنی ربوبیت اشیاء به واسطه خداوند متعال.

دیدید كه صبر به چه نتیجه ای منتهی شد و چگونه انسان را نزد خداوند متعال به مقام عبد مطلق رساند و چگونه شایسته امامت مطلقه است؟ پس ما درباره مقام صاحب الزمان(ع) چه می توانیم بگوییم؟ آیا بهتر نیست كه ساكت شویم و تنها به ذكر نام شریف آن حضرت اكتفا كنیم.

امام عصر و ولی امر، صلوات اللَّه علیه، صدو هشتاد صفت و لقب و كنیه دارند كه به وسیله آنها می توان با شخصیت ایشان آشنا شد و به مقام آن حضرت پی برد.

از جمله این صدو هشتاد صفت اینهاست:

خلیفهٔاللَّه، حجهٔاللَّه، ربانّی آیات اللَّه، دلیل ارادهٔاللَّه، مدارالدهر، نور المطلق، صاحب السماء، ضیاءاللَّه المشرق، الكلمهٔ التامهٔ والرحمهٔ التی وسعت كلّ شی ء. آری رحمتی كه همه چیز را در برگرفته است. آیا می توانیم تنها یك صفت از این صدوهشتاد صفت را تفسیر كنیم یا این كه همه آنها بالاتر از قدرت تفسیر ما هستند؟

سرورم! تمام عمرمان را بر سر سفره تو بوده ایم و به اسم شما بر مردم پیشی گرفته ایم، اما وقتی به حسابهای خود رسیدگی می كنیم، می بینیم كه شما را نشناخته ایم و به قدرتان پی نبرده ایم ودر مقابل شما آن احترام واجب را ادا نكرده ایم. بالاتر این كه می پرسم: خداوند متعال فردا چگونه به حساب ما رسیدگی خواهد كرد، در حالی كه در حقت كوتاهی كرده ایم و مقامت را به اندازه (ظرفیت) خودمان پایین آورده ایم؟

ای كسی كه واسطه فیض نعمتهای خداوند برای بندگانش هستی و حاشا كه تو را برای ذره ای در ملك او شریك گردانیم. از شما بود كه توحید و تنزیه و تحمید آموختیم. شهادت می دهیم كه خدایی جز خداوند متعال وجود نداشته و شریكی ندارد:

ألا له الخلق و الأمر تبارك اللَّه ربّ العالمین.۸

و شهادت می دهیم كه شما هم مثل جد خود حضرت رسول(ص) می گویید:

لا أملك لنفسی نفعاً ولا ضرّاً إلّا ماشاءاللَّه.

نفع وضرری جز آنچه خداوند خواسته در اختیار ندارم.۹

ولی مامعتقدیم كه آنچه خداوند متعال با سخن خود: »إلّا ماشاء اللَّه« استثنا كرده است خیلی خیلی زیاد است. شما را واسطه فیض و عطای خود بر خلق خود قرار داده است. از عطا ولطف خداوند است كه شما اكنون موجود هستید و این از افعال خداست كه شما وسیله ایشان هستید. نفسی كه می كشیم به لطف خدا وبه بركت شماست. دیدن و گام برداشتن ما هم به لطف خدا و از شماست. ما معتقدیم شما از ناحیه خود هیچ ندارید و آنچه در دست دارید همه از خداوند متعال است. شما اهل بیت و تو ای امام عصر رحمت واسعه خداوندی هستید كه همه را دربر گرفته است و بهتر است كه ما زبان از مدح بربندیم وآن را برای كسی كه شایسته تر از ماست واگذاریم. امروز تنها می خواستیم بفهمیم كه ما مقصر و جاهل و عاجزیم و از این تقصیر خود عذر بخواهیم.

ما با این سخن گفتن از تو، خود را به شما عرضه می كنیم شاید كه گوشه چشمی به ما كنید. یكی از بزرگان كه به ایشان اعتماد دارم به من می گفت كه ریاضت خاصی هست كه هر كه آن را انجام بدهد می تواند واقعه كربلا را همانطور كه بوده است، مشاهده كند. این امر مورد قبول اكتشافهای علمی هم هست كه حوادث و وقایع زمین در عالم اثیری خاصی محفوظ است و ممكن است روحی با آن عالم اتصال برقرار كند و آن را ببیند.

او می گفت: البته همه حوادث عاشورا را نمی توان دید. مقطعی حدود سه ساعت از كربلا را احدی نمی تواند مشاهده كند؛ یعنی از آن زمانی كه امام حسین(ع) از پشت اسب خود به زمین می افتد تا آن زمان كه پیامبر اكرم(ص) خون ایشان را جمع كردند و آن را بالا برده و بر استوانه عرش قرار دادند كه تا روز قیامت برافراشته است. این مقطع غیر قابل رؤیت است. این همان صبری است كه امامت كبری از آن برمی خیزد و همان صبر صاحب، الزمان ارواحنا فداه، است كه این قتلگاه را هر صبح و شام مشاهده می كنند.

حیات ایشان(ع) تماماً امتحان است. در روایات آمده است در خانه ای كه آن حضرت در آن ساكن است پیراهن جدشان حسین(ع) در بالای سرشان آویزان است و ایشان آن را می بینند و هنگامی كه وقت ظهور ایشان فرا برسد خون آن تازه می شود.۱۰

صبر ایشان به جهت وسعت علمی و رقت قلب و شفافیت مشاعر و حواس آن حضرت به صبر احدی از مردم شباهت ندارد. همه جنایات و ظلمهایی كه به جد بزرگوار ایشان پیامبر اكرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) روا داشته اند در برابر چشمان ایشان است و بی شك ایشان به زیارت مشاهد ایشان از مكه مكرمه گرفته تا قبر حضرت رسول(ص) و اجداد معصومش در مدینه منوره و قبر شریف امیر مؤمنان(ع) در نجف و قبر جدشان حسین(ع) در كربلا و بقیه معصومین(ع) می روند و مصیبتها و مظالم ایشان در برابر چشمانشان مجسم می شود.

ایشان با قلب زنده و احساس لطیف خود این چنین زندگی می كنند ایشان با قداست روح جدشان امیرمؤمنان(ع) زندگی می كنند. كسی كه حتی اگر سرزمینهای هفتگانه تحت آسمانها را به ایشان می دادند حاضر نبودند پر كاهی را به ظلم از مورچه ای بگیرند و كسی كه مرگ نزد ایشان از اینكه زینت زن مسلمان یا ذمی ربوده شود، راحت تر بود.۱۱

چه صبری امام مهدی(ع) دارند؟!!

»و جعلنا منهم أئمّهٔ یهدون بأمرنا لمّا صبروا...« این همان صبر مطلقی است كه به امامت مطلقه می رسد. حال، فرق بین مطلق امامت و امامت مطلقه چیست؟

امامت مقوله ای است كه شروطی دارد و درجه آن به واسطه این شروط بالا می رود تا این كه براساس نظام علت و معلول به امامت مطلقه می رسد. نسبت میان امامت مطلقه و مطلق امامت مانند نسبت میان مطلق وجود و وجود مطلق، مطلق علم و علم مطلق و مطلق قدرت و قدرت مطلق است.

وقتی كه این تفاوتها را فهمیدید به معنای رحمت مطلقه ای كه ائمه(ع) در زیارات و ادعیه با آن توصیف شده اند، پی می برید. رحمت مطلقه همان است كه همه چیز را دربر می گیرد حال آنكه مطلق رحمت همه چیز را شامل نمی شود.

در اینجا دانستن این نكته لازم است كه آیه در رابطه با امامان برگزیده بنی اسرائیل است كه آنها مانند امامان ما(ع) اهل صبر مطلق و امامت مطلقه نبودند.

حضرت مهدی صاحب الزمان، ارواحنافداه، صاحب امامت مطلقه است و مطلق امام نیست و این بدان معناست كه ایشان به تعلیم خداوند متعال صاحب علم مطلق؛ به قدرت بخشی او، صاحب قدرت مطلقه و به عطایش صاحب رحمت مطلق است.

او كلمهٔ اللَّه التامهٔ و رحمت واسعه خداوندی است. صلوات اللَّه علیه.

روایتی از امام رضا(ع) هست كه در آن امام مهدی(ع) را توصیف می كنند و به جاست كه آن را بخوانیم. این روایت از جمله كلمات برگزیده ای است كه به حسن بن محبوب زراد اختصاص دارد. او از علمای بزرگوار شیعه و از جمله اصحاب اجماع است، كه طائفه امامیه بر پذیرش هر آنچه آنها صحیح دانسته اند اجماع دارند.۱۲

ائمه(ع) هر مطلبی را به هر كسی نمی گفتند. بلكه بعضی رابرای اهلش ذخیره می كردند. حسن بن محبوب(ره) می گوید كه حضرت به من فرمودند:

لابدّ من فتنهٔ صماء صیلم، تسقط فیها كل بطانهٔ و ولیجهٔ، وذلك عند فقدان الشیعهٔ الثالث من ولدی، یبكی علیه أهل السماء وأهل الأرض، وكل حرّی و حران، و كل حزین لهفان. ثم قال: بأبی و أمی سمیّ جدی، شبیهی و شبیه موسی بن عمران، علیه جیوب النور تتوقّد بشعاع ضیاء القدس! كم من حرّی مؤمنهٔ، و كم مؤمن متأسّف حیران حزین عند فقدان الماء المعین! كأنّی بهم آیس ما كانوا قد نودوا نداء یسمع من بعد كما یسمع من قرب، یكون رحمهٔ علی المؤمنین و عذاباً علی الكافرین.

به ناچار فتنه ای گنگ (مبهم) و سخت خواهد بود و تمام دوستیهای ظاهری وباطنی از بین می رود و این (جریان) زمانی است كه شیعه سومین فرزندم را از دست بدهد. اهل آسمان و زمین و هر تشنه ای و محزون وافسرده ای (عزیز از دست داده ای) برای او گریه می كند.

سپس فرمودند: پدر و مادرم به فدای او كه همنام جدّم و شبیه من و شبیه موسی بن عمران است. براو نوارهای نورانی است كه از اشعه های نور قدس روشنایی می گیرد. چقدر زنان تشنه و مردان مؤمن متأسف و حیران و حزین در از دست دادن آب گوارا خواهند شد. گویا با آنها مأیوس هستم كه ندایی در دهند كه از دور ونزدیك آن را خواهند شنید و مایه رحمت برای مؤمنان و عذاب كافرین است.۱۳

در كلام امام هیچ مبالغه ای وجود ندارد و عین واقعیت است و ویژگیهای این فتنه حقیقی است. »پدر و مادرم به فدای او كه همنام جدم، شبیه من و شبیه موسی عمران است. بر او جامه های نورانی است كه از اشعه های نور قدس روشنایی می گیرد«. امام رضا(ع) - كه شرط پذیرش كلمه توحید بندگان از سوی خداوند است - این كلام را به فقیه جلیل القدر حسن بن محبوب فرمودند و جا دارد كه درباره آن عقل كامل اندیشه كند تا اگر بتواند به اعماقش برسد.

كدام نوارهای نورانی برامام قرار گرفته است؟ »جیوب« نوارها و حاشیه های قبا و عبا و لباسشان است و از شدت نور می درخشد كه نور عادی نیست و از اشعه های نور قدس است. امام در اتصالش به نورالانوار سبحانه و تعالی به چنان مرتبه ای رسیده كه روح وبدن و لباسش از اشعه های نور قدس نورانی گشته است؟!

نور خداوند در زمینش همان است كه خداوند متعال در كتابش گفته است:

مثل نوره كمشكاهٔ فیها مصباح المصباح فی زجاجهٔ الزّجاجهٔ كأنّها كوكب درّی یوقد من شجرهٔ مباركهٔ زیتونهٔ لا شرقیّهٔ ولا غربیّهٔ یكاد زیتها یضی ء ولو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی اللَّه لنوره من یشاء و یضرب اللَّه الأمثال للنّاس واللَّه بكلّ شی ء علیم.

مثل نورش همانند طاقچه ای كه در آن چراغ است و چراغ همانند ستاره ای درخشان كه از درخت مباركی كه روغنش نه از مشرق است و نه از مغرب نورافشانی می كند. حتی اگر آتشی به آن نرسد نور بر نور است. خداوند با نورش هر كه را بخواهد هدایت می كند و خداوند برای مردم مثل می زند و خداوند به همه چیز آگاه است.۱۴

او مدار روزگار و آبروی عصر است. صلوات اللَّه علیه. راه رسیدن به او دو مسیر است: اول، تقوا. كتاب خدا »مایه هدایت متقین است« و امام كتاب خدای ناطق و مایه هدایت متقین است. تقوای هر انسانی به اندازه خودش است وشما هم به اندازه خودتان.

دوم، تمسك به اهل بیت عصمت وطهارت و اینكه امام زمان(ع) را در مقابل دیدگانتان قرار دهید و خود را مشمول نگاه و لطف ایشان كنید و اگر خواستید موضع لطف ایشان قرار گیرید و مردم را به ایشان متصل كنید لازم است كه این دو شرط را محقق كنید.

شما را به دو چیز كه به درگاه خداوند متعال و حجت او، صلوات اللَّه علیه، نزدیكتان می كند. توصیه می كنم:

اول، مصیبتهای صدیقه كبرا حضرت فاطمه زهرا(س) را فراموش نكنید كه این مصیبتها را آن امام هر صبح و شام یاد می كند و از آن اندوهگین شده و دلش از آن كباب (آب) می شود. درروز روشن به خانه ایشان حمله ور شدند و توصیه كرد كه شبانه و مخفیانه دفنشان كنند.

دوم اینكه به زنده نگهداشتن عاشورا مقید باشید و مقام سید الشهداء(ع) را رعایت كنید.

سخنرانی آیت اللَّه وحید خراسانی

ترجمه: محمود مطهری نیا

پی نوشتها :

× این سخنرانی در تاریخ ۱۳ شعبان ۱۴۱۱ برابر با ۶۹/۱۲/۹ ایراد شده است. به نقل از: الحق المبین فی معرفهٔالمعصومین(ع)، علی كورانی، ص۵۴۱-۵۲۴.

۱ . محمدبن یعقوب كلینی، الكافی، ج ۱، ص ۳۳۷؛ شیخ صدوق، كمال الدین، ص۵۱۲.

۲ . راجع به این مطالب در علم اصول بحث می شود.

۳ . بصائر الدرجات، ص ۸۱، ص ۱۲۵.

۴ . سوره سجده(۳۲) آیه ۲۴.

۵ . شیخ حرّ عاملی، وسایل الشیعهٔ (آل البیت)، ج ۱۶ ، ص ۲۵۴؛ شیخ صدوق، الخصال، ص ۱۳۶؛ همو، معانی الاخبار ،ص ۳۷۹؛ الخرائج و الجرائح، ج۲، ص ۶۸۸؛ ابن ابی شیبهٔ، المصنّف، ج ۷، ص ۸۸.

۶ . شیخ صدوق، عیون الاخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۳۰۴.

۷ . همو، من لا یحضره الفقیه ،ج ۴، ص ۳۵۷؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۷۰؛ شیخ حر عاملی، الجواهر السنیه، ص۳۶۱؛ حائری، شجرهٔ طوبی، ج ۱، ص ۳۳.

۸ . سوره اعراف (۷)، آیه ۵۴.

۹ . همان، آیه ۱۸۸

۱۰. اصل روایتی كه استاد به آن اشاره كرده اند یافت نشد، اما مشابه آن را در این مأخذ می توان یافت: محمد بن ابراهیم نعمانی، كتاب الغیبهٔ، ص۲۴۳.

۱۱. نهج البلاغه، ج ۱، ص ۶۸؛ ج۲، ص ۲۱۸.

۱۲. رك: شیخ بهایی، الحبل المتین، ص ۷.

۱۳. عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۹.

۱۴. سوره نور(۲۴) آیه ۳۵.