شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

درنگی بر شعرهای باب دیلن و ترانه های اعتراض


درنگی بر شعرهای باب دیلن و ترانه های اعتراض

هیچ کس این را نمی داند چرا رابرت خودش را باب دیلن معرفی می کرد هرچند گاهی به علاقه زیادش به «دیلن توماس» شاعر سرشناس بریتانیایی اشاره کرد و تصور می شود که او تنها به خاطر توماس این اسم را انتخاب کرده است

هیچ کس این را نمی داند چرا «رابرت آلن زیمرمن» متولد ۲۴ ماه مه ۱۹۴۱ تصمیم گرفت نامش را عوض کند و با نام مستعاری که شهرتی جهانی برایش به ارمغان آورد کوچه پس کوچه های «گرینج و یلیج»را همان محله ای که پر بود از عبور هنرمندان بی پول و روشنفکر که در قهوه خانه ها با یکدیگر معاشرت می کردند و آخر هر هفته ساز می زدند و در پایان سبدی را می چرخاندند و جای پول در آن مواد خوراکی می ریختند دوره کند.

هیچ کس این را نمی داند چرا رابرت خودش را باب دیلن معرفی می کرد هرچند گاهی به علاقه زیادش به «دیلن توماس» شاعر سرشناس بریتانیایی اشاره کرد و تصور می شود که او تنها به خاطر توماس این اسم را انتخاب کرده است.

تو را باور دارم از میان اشک ها و خنده ها

تو را باور دارم حتی اگر از هم دور باشیم

تو را باور دارم حتی صبح روز بعد

آه وقتی سپیده نزدیک می شود

آه، این احساس هم چنان در قلبم است

مگذار زیاد دور شوم،

مرا پیش خود نگاه دار

آنجا که همواره تازه می شوم

و آنچه را که امروز به من داده ای

با ارزش تر از آن است که بتوانم ادا کنم

مهم نیست دیگران چه می گویند

من تو را باور دارم

خیلی ها باب دیلن را به عنوان نوازنده و خواننده برجسته می شناسند و شاید ترانه سرایی دیلن به خاطر خوانندگی و آهنگسازی اش بی اعتنا باقی مانده باشد البته در مقایسه با بخش های دیگر فعالیت های هنری او. اما زمزمه ترانه های باب اولین نکته ای را که در ذهن مخاطب تداعی می کند این است که دیلن با همان قدرت که آواز می خواند شعر می سراید و با همان قدرت که شعر می سراید سیم های ساز را به صدا درمی آورد. شعر باب دیلن فریاد اعتراض نسلی است که در برابر جنگ افروزی ها بلند می شود و چهره های زیادی در این مسیر نقش ایفا می کردند و یکی از آنها هم همین شاعری است که اکنون به بازخوانی شعرهایش نشسته ایم.

● شبیه همه شاعران دنیا

«بزرگترین جنایتکاران کسانی هستند که وقتی خطایی می بینند و می دانند خطاست سرشان را برمی گردانند. من فقط ۲۱ سال دارم و می دونم خیلی جنگ ها رخ داده شما که بیشتر از ۲۱ سالتونه باید بهتر بدونین.»

ترانه های باب دیلن تلفیقی از نگاه اجتماعی، سیاسی و عاشقانه شاعر است. او سعی می کند در آثارش دنیا را همانگونه که خودش می بیند به تصویر بکشد و از اینکه یکسویه به جهان نگاه کند پرهیز دارد. گاهی آنقدر عاشق است که می رود بر بلندای قله ای برف گرفته، دور آتش می نشیند و اشک هایش را سرازیر می کند و گاهی هم آنقدر لجباز است که می خواهد همه چیز در یک پلک بر هم زدن فرو بریزند و نشانی از هیچ چیزی باقی نماند. رفتارهای باب دیلن به گونه ای است که شباهت های بیشتری به رفتارهای شخصی و اجتماعی شاعران دارد. موسیقی در ذات، هنری منضبط و شکل پذیر است و نوازندگان و خوانندگان اغلب انسان هایی که نظم در زندگی آنها حاکم است و همین عامل نقطه موفقیت آنها به حساب می آید یعنی درست نقطه مقابل شاعران.

در واقع شعر از سرشت کسانی سرچشمه می گیرد که در یک کلمه حیرانند و هرچه بر حیرانی آنها افزوده می شود شعرهایشان درخشان ترند. نگاهی به زندگی شاعران و موسیقیدانان دنیا و یا حتی ایرانی این نکته را تثبیت می کند که شاعران روحیه سازش ناپذیر و پریشان تری دارند و به همه چیز از دریچه ای متفاوت نگاه می کنند و ما می توانیم بگوییم ویژگی شاعرانه باب دیلن تاثیر زیادی بر زندگی او گذاشته و موسیقی او را به گونه ای متفاوت جلوه داده است. ترانه «همچون یک سنگ غلطان» تحولی در حوزه ترانه سرایی شکل داده است و شاعر با اعتراض به کسی که خوب می شناسدش زندگی او را زیر علامت بزرگ سوال قرار می دهد.

هیچکس به تو یاد نداد که در خیابان ها زندگی کنی

و حالا می بینی باید به آن عادت کنی

می گفتی که هیچ گاه سازش نخواهی کرد

باولگرد مرموز، اما حالا می فهمی که

او گواهی خودش را نمی فروشد

در حالی که به خالی چشمانش خیره شده ای

و از او می پرسی که می خواهد معامله کند

چه مزه ای داره

چه مزه ای داره

که تنها باشی

مانند یک ناشناس کامل

مانند یک سنگ غلطان؟

هیچ گاه رو بر نگرداندی تا چهره در هم کشیدن شیادان و دلقک ها را ببینی

وقتی که می آیند و برایت شعبده می کنند

هیچ فکر نکردی که خوب نیست

که بگذاری دیگران جای تو کتک بخورند

باب دیلن در هجده سالگی بورس دانشگاه مینه سوتا می شود اما تنها شش ماه دوام می آورد و آنجا را رها می کند و در فوریه ۱۹۶۱ به شرق می رود و در بیمارستان گوی استون جایی که وودی گاتری به تعبیری پدر بزرگ موسیقی اعتراض، بستری است با او آشنا می شود با اینکه با هم سی سال فاصله دارند اما دوستی عمیقی بین آنها شکل می گیرد و آنها در کنار یکدیگر زندگی را با لذت هرچه بیشتر پشت سر می گذارند. دیلن معتقد است که بسیاری چیزها را از وودی گاتری یاد گرفته است.

هی وودی برایت ترانه ای ساخته ام،

درباره یک دنیای مسخره،

که بیمار است و گرسنه، خسته و فرسوده

«اهل درس نبودم... خیلی چیز می خوندم اما نه چیزهای اجباری شب ها تا صبح به جای درس خوندن در فلسفه کانت کندوکاو می کردم.»

باب همواره سعی می کند در لابه لای ترانه هایی که می نویسد به نسل جوان سرزمینش بیاموزد که به خود ایمان بیاورند و به خاطر همین اعتقاد راسخ به توانایی هایش است که مخاطبان او با احترام از او یاد می کنند.

● موتورسواری بدون کلاه

قیافه اش گواه این است که چیزی برای او اهمیت ندارد. او در خیابان ها سیگار می کشد و برای طرفدارانش دست تکان می دهد و در روزهای سرد زمستانی با پیراهن آستین کوتاه به گردش می رود و شاید هم به خاطر ذات شاعرانه اش، بی کلاه سوار موتور می شود و در تصادفی هولناک به خاطر آسیبی که می بیند روزهای زیادی را در رختخواب می گذراند. هرچند این اتفاق باعث می شود آثار متفاوت تری نسبت به گذشته خلق کند. آثاری که بعد از واقعه تصادف به نوارهای زیرزمینی مشهور شدند.

و می گویند برای همه چیز می توان جایگزین پیدا کرد

اما هر فاصله ای نزدیک نیست

همه چهره ها را به یاد دارم

همه چهره هایی که مرا به اینجا انداختند.

روشنایی هایم را می بینم؛ نور افشان فرا می رسند

از غرب رو به شرق

یکی از همین روزها، یکی از همین روزها

آزاد خواهم شد

● زندگی این روزهای ترانه سرا

انسان فکر می کند بر زمین حاکم است و می تواند هرچه می خواهد با آن بکند و اگر اوضاع زود تغییر نکند این کار را خواهد کرد

آه انسان نابودی خود را اختراع کرده است

گام اول، رفتن به ماه بود

اکنون زنی در کوی من است

آنجا می نشیند، در آن هنگام که شب آرام می شود

ترانه های باب دیلن این روزها وقتی که او ۶۶ سالگی خودش را سپری می کند بسیار عمیق تر از پیش نوشته می شوند و رگه های تجربه مردی که سالهاست سرد و گرم زندگی را چشیده در آثارش به چشم می آید حالا دیگر برف روی موهای او نشسته است و او با جوانی هایش فاصله زیادی گرفته است.

حالا دیگر باب تنها در گوشه ای از آپارتمانش می نشیند و به همهمه کودکان کوچه گوش می کند حالا گاهی صدای عابرانی را می شنود که شعرهای او را به فریاد درآمده اند و این برایش در زندگی از هر چیزی لذت بخش تر است.

او هیچ وقت از خلق کارهای تازه دست نمی کشد و با اینکه جایزه های زیادی را در کار نامه اش دارد اما همان طوری با انگیزه می نویسد و وقتی که چند سال پیش به بیماری مهلکی مبتلا شد آلبومی را ارایه کرد که همه از آن به عنوان شاهکار نام می بردند. بی هیچ تردیدی باب دیلن علاوه بر موسیقی از چهره های استثنایی شعر و ترانه دنیاست که راحت نمی توان از کنار نام او گذشت.

یاسین نمکچیان



همچنین مشاهده کنید