یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

گرداب مضمون


گرداب مضمون

یادداشتی بر فیلم سینمایی «کتاب قانون» ساخته مازیار میری

«کتاب قانون» از آن دست فیلم هایی است که نمی‌تواند بین دغدغه «چه» گفتن و دغدغه « چگونه گفتن » تعادل حاصل کنند. خالق اثر در این فیلم ها آنقدر، نارسیس گونه، شیفته دستمایه و ایده فیلمش می‌شود که فراموش می‌کند برای منتقل کردن درست و درمان این ایده به مخاطبش نیاز به ابزارهایی دارد که اگر این ابزارها در فیلم درست کار نکنند، ایده عالی‌اش به هیچ وجه قابلیت آن را نخواهد داشت که به تنهایی بار همه آنچه را که برای به ثمر رسیدن یک فیلم لازم است، به دوش کشد.

در این مجال بیایید درباره یکی از مهم ترین این ابزارها یعنی شخصیت پردازی در «کتاب قانون » صحبت کنیم: فیلم قرار است ویژگی‌های یک شخصیت خاص خارجی تازه مسلمان شده را به ما نشان دهد و میان باورهای دینی عمیق وی با رویکرد متظاهرانه و سطحی یک خانواده ایرانی چالش ایجاد کند. پس در اینجا با یک جهان دو قطبی سروکار داریم .

برای اینکه چالش میان این دو قطب، همچون برای فیلمساز، برای ما هم مهم شود، نیاز داریم که در درجه اول هر یک از این دو قطب را درست بشناسیم. یعنی مثلاً در مورد شخصیت ژولیت خمسه باید در ابتدا همه چیز درباره او روی این تمرکز کند که وی چه ویژگی‌های منحصر بفردی دارد؟ پیشینه فرهنگی و خانوادگی او چیست؟ چه نقش اجتماعی ایفا می کند و این نقش چه تأثیراتی بر زمینه‌های روانی شخصیت اش دارد؟ با توجه به اینکه بعدها مسلمان می شود و این مسلمان شدن خیلی هم عمیق است، مذهب تا چه اندازه، قبل از اسلام آوردنش در زندگی‌اش مؤثر بوده یا جزو دغدغه‌هایش بوده است؟ با عنایت به اینکه مدتی بعد عاشق مهندس رحمان توانای ایرانی می‌شود، چه اندازه احساس در این امر دخیل بوده و چه اندازه تعقل؟ آیا اساساً یک شخصیت احساساتی دارد یا شیفته مذهب مهندس توانا شده یا شخصیتش یا شغلش یا ...

اصلاً بیایید با همین شخصیت جلو برویم و از منظر او درباره دیگران صحبت کنیم چون در واقع او شخصیت محوری است و ورود و خروج او است که باعث تغییر و تحولات در روند داستان می شود. ما تا قبل از ازدواج ژولیت خمسه با مهندس توانا چه چیزهایی درباره شناسنامه شخصیتی‌اش در فیلم می‌بینیم؟ این که حافظ می خواند و کلی شعر حافظ از بر است، بر خلاف مهندس توانا که در احساسی‌ترین لحظات زندگی اش هم یک بیت کامل از یک شعر را که مناسب حالش باشد به یاد نمی آورد، تا حدی که همین تبدیل به یکی از زمینه‌های لحن طنازانه فیلم می‌شود. شغل ژولیت خمسه اداره یک قهوه خانه یا چیزی شبیه به این است که نه تنها نشانه چندانی از این روحیه ادیبانه‌اش ندارد، که حتی شب هنگام می تواند پاتوق دائم‌الخمرها و افراد لاابالی باشد. شغل دیگرش مترجمی زبان است که فقط به این کار می‌آید که با گروه ایرانی که مهندس توانا هم از اعضایش است مراوده محدودی داشته باشد.

با توجه به اینکه او قرار است آدم تیزهوشی هم باشد و طبعاً چنین آدمی وقتی آن همه پلشتی‌ها را در این جلسات کذایی می‌بیند، اصولاً باید نسبت به شخصیت‌های ایرانی حاضر در این جلسات منزجر شود، و نه برعکس که عاشق یکی از آنها هم بشود! حالا با چنین پیش زمینه‌ای به محض اینکه منفورترین آدم در گروه ایرانی با‌ آن لحن پرطمطراق به او می گوید بد نیست برای حسن همجواری حجاب داشته باشد، در جلسه بعد او را با یک حجاب نسبتاً کامل می‌بینیم.

در نیمه ابتدایی فیلم ژولیت خمسه به همراه مهندس توانا، هر یک قسمتی از روایت فیلم را به صورت نریشن گفتن بر عهده دارند، چیزی شبیه به خاطره‌نگاری. در اینجا این زن لبنانی چیزهایی از ویژگی‌های مبهم شخصیت مهندس توانا و به خصوص نگاه‌هایش به خود می‌گوید و از روی این گزارشی که از مراودات با مهندس توانا می‌دهد می‌توانیم این طور استنباط کنیم که در این حین، نه شناختی نسبت به مهندس توانا پیدا می‌کند نه می‌فهمد که توانا عاشقش شده است و نه هیچ چیز دیگر. تازه پیش زمینه تصویری قبلی هم در رابطه این دو داریم و آن تصویر اسلوموشن شده حرکات ژولیت خمسه در ابتدای یکی از جلسات است و نگاه بی مناسبت همه مردان ایرانی این جلسه به این حرکات که از جمله این مردان مهندس تواناست.

با عنایت به این همه، عشق و ازدواج بعدی او با رحمان فاقد هر گونه دلالت روایی است و اسلام آوردن بعدی اش و سفت و سخت بودن او در انجام آداب مسلمانی، پرهیز از محرمات و ابرام بر واجبات و ... و پس از آن درک عمیقی که ظاهراً نسبت به دین اسلام پیدا می کند اصلاً محمل روایی ندارد. دو انگیزه بیشتر نمی تواند درباره علاقه وی به اسلام آوردن ما را متقاعد کند؛ یکی تأثیر این دین بر شاخصه‌های رفتاری هیأت ایرانی و بخصوص مهندس توانا که ژولیت به وی علاقه‌مند شده است (یعنی اینکه او این تأثیرات شگرف را ببیند و جذب شود) و دیگری پیشینه مطالعاتی او نسبت به مقوله دین. در مورد اول همان گونه که سخن رفت، فیلم اتفاقاً مسیری به عکس را می‌پیماید و در مورد دوم غیر از علاقه ژولیت به حافظ چیز دیگری نداریم که از آن هم استفاده بسیار سطحی و دم دستی می‌شود. چیزی در حد فال گرفتن و مشاعره!

«کتاب قانون» فیلم از هم گسیخته و سرگردانی است. از خیلی آسیب‌های فردی و اجتماعی رسوخ کرده در فرهنگ ایرانی می‌خواهد بگوید و همه‌اش را هم یک جا و در یک فیلم. از دین درست می‌خواهد بگوید و دینداری درست، از گزینش‌های بعضی سازمان‌های دولتی، از جلسات بی فایده برون مرزی و بریز و بپاش هایش، حتی از مردم مظلوم فلسطین و لبنان که از حملات ددمنشانه و ناجوانمردانه اسرائیل در عذابند و ... و با این همه، راستش، بی رودربایستی، واقعاً فیلم غیر قابل قبولی است. با وجود اینکه دغدغه های قابل احترامی دارد اما چون به عنوان یک فیلم، کار بشدت پر ایرادی است. تلاش کردم در بالا یکی از پایه‌ای‌ترین این ایرادها را تشریح کنم: بنا شدن فیلم برپی شخصیتی که پرداختش کاملاً سست و متزلزل است و وقتی یک فیلم، در وهله اول نمی‌تواند پردازش درستی برای شخصیت محوری‌اش داشته باشد، به هر در و دیواری بزند و هر آسمان و ریسمانی ببافد، نمی‌تواند ایده‌ای را که شیفته اش شده است درست بپروراند و نتیجه‌اش هم همیشه چیزی شبیه « کتاب قانون» از آب درمی‌آید.



همچنین مشاهده کنید