یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بنی آدم سه لایه دارد نقاب ,درد و واقعیت


بنی آدم سه لایه دارد نقاب ,درد و واقعیت

۱۷ ژانویه ۱۹۶۲, تولد جیمز یوجین کری در نیومارکت کانادا «فکر می کنم پدرومادرم اسم یوجین را رویم گذاشتند برای آنکه تواضع و فروتنی را یادم داده باشند »

۱۷ ژانویه‌ ۱۹۶۲، تولد جیمز یوجین‌ کری‌ در نیومارکت‌ کانادا. «فکر می‌کنم‌ پدرومادرم‌ اسم‌ یوجین‌ را رویم‌ گذاشتند برای‌ آنکه‌ تواضع‌ و فروتنی‌ را یادم‌ داده‌ باشند.»

۱۹۷۲ تازه‌ ده‌سالش‌ شده‌ که‌ مشخصات‌ خود را برای‌ «شو»ی‌ تلویزیونی‌ کارول‌ برنت‌ می‌فرستد.

۱۹۷۹ پس‌ از اجرای‌ قطعات‌ کمیک‌ در کلوبها تخصص کری‌ تقلید صدا و حرکات‌ دیگران‌ بود به‌ لس‌آنجلس‌ می‌رود و در کلوب‌ معروف‌ «کامری‌ استور» برنامه‌ اجرا می‌کند.

۱۹۸۶ بازی‌ در نقش‌ فرعی‌ در «پگی‌ سو ازدواج‌ کرده‌» ساخته‌ «فرانسیس‌ فورد کاپولا».

۱۹۸۷ ازدواج‌ با ملیسا ومر که‌ سال‌ بعد از او جدا شد. آنها دختری‌ دارند که‌ امروزه‌ ۱۸ ساله‌ است‌.

۱۹۸۹ کری‌ در فیلم‌ هدف‌، زمین‌ جولین‌ تمپل در کنار جف‌ گلابلام‌ و دیمون‌ وایانز، نقش‌ یکی‌ از سه‌ موجود فضایی‌ را بازی‌ می‌کند. وایانز که‌ از هنرنمایی‌ کری‌ خوش‌اش‌ آمده‌، او را به‌ برادرش‌ که‌ «شو»ی‌ تلویزیونی‌ به‌ نام‌ «با رنگ‌های‌ زنده‌»می‌سازد، معرفی‌ می‌کند.

۱۹۹۰ «بارنگهای‌ زنده‌» قطعات‌ کمیک‌ جیم‌ کری‌ بشدت‌ مورد استقبال‌ قرار می‌گیرد.

۱۹۹۴ بازی‌ در ماسک‌ چارلز راسل

۱۹۹۵ بازی‌ در ایس‌ ونچورا، کارآگاه‌ حیوانات‌ تام‌ شدیاک، احمق‌ و احمق‌تر پیتر فارلی و بتمن‌ برای‌ همیشه‌جوئل‌ شوماکر

۱۹۹۶ در فیلم‌ بن‌ استیلر بازی‌ می‌کند و نخستین‌ بازیگری‌ است‌ که‌ ۲۰ میلیون‌ دلار دستمزد می‌گیرد.

۱۹۹۷ بازی‌ در دروغگو، دروغگو تام‌ شریاک

۱۹۹۸ نمایش‌ ترومن‌ پیتر ویر نخستین‌ نقش‌ دراماتیکش‌ که‌ برای‌ او جایزه‌ گلدن‌ گلاب‌ بهترین‌ بازیگر را به‌ ارمغان‌ می‌آورد. آکادمی‌ اسکار حتی‌ کاندیدش‌ هم‌ نمی‌کند.

۲۰۰۰ بازی‌ در مرد روی‌ ماه‌میلوش‌ فورمن دومین‌ گلدن‌ گلاب‌، آکادمی‌ اسکار کماکان‌ نادیده‌اش‌ می‌گیرد. من‌ و خودم‌ و آیرین‌ پیتر و بابی‌ فارلی‌، گرینچ‌ ران‌ هاوارد.

۲۰۰۲ بازی‌ در ماژستیک‌فرانک‌ دارابونت ناموفق‌ترین‌ فیلمش‌

۲۰۰۳ بازی‌ در بروس‌ قدرتمند تام‌ شدیاک

۲۰۰۴ بازی‌ در خورشید ابدی‌ یک‌ ذهن‌ پاک‌میشل‌ گندری، ماجراهای‌ ناگوار لمونی‌ اسنیکت ‌براد سیلبرلینگ

جیم‌ کری‌ در مورد خود می‌گوید: به‌ ندرت‌ مصاحبه‌ می‌کنم‌ چون‌ پی‌ برده‌ام‌ که‌ گوشه‌ و کنایه‌های‌ من‌ روی‌ کاغذ جواب‌ نمی‌دهند و سوءتفاهمی‌ به‌ وجود می‌آورند. وقتی‌ آدمی‌ مثل‌ من‌، متلک‌انداز و خبیث‌ باشد مردم‌ زود فکر می‌کنند واقعا به‌ آنچه‌ می‌گوید اعتقاد دارد. اگر به‌ تو بگویم‌ من‌ بزرگترین‌ بازیگری‌ هستم‌ که‌ کره‌ زمین‌ به‌ خود دیده‌، بلافاصله‌ متوجه‌ می‌شوی‌ که‌ دارم‌ پرت‌ و پلا می‌گویم‌. ولی‌ خواننده‌، برداشت‌ دیگری‌ دارد. مگر آنکه‌ این‌ موضوع‌ دقیقا به‌ او توضیح‌ داده‌ شود. کاری‌ که‌ هیچ‌ کدام‌ از روزنامه‌نگارها زحمتش‌ را به‌ خودشان‌ نمی‌دهند.»

وقتی‌ جیم‌کری‌ با میشل‌ گندری‌ کارگردان‌ خورشید ابدی‌... ملاقات‌ کرد. تازه‌ از همسرش‌ جدا شده‌ و بنابراین‌ آشفته‌ حال‌ و پریشان‌ بود. این‌ یعنی‌ روحیه‌یی‌ ایده‌آل‌ برای‌ بازی‌ کردن‌ در خورشید ابدی‌ ... ولی‌ مشکل‌ اینجا بود که‌ کری‌ قرار بود بلافاصله‌ در «بروس‌ قدرتمند» کمدی‌ بازی‌ کند و این‌ موضوع‌ به‌ قول‌ کری‌، بشدت‌ گندری‌ را نگران‌ کرده‌ بود. «تو داری‌ در یک‌ فیلم‌ دیگر بازی‌ می‌کنی‌ و این‌ فیلم‌ از کجا معلوم‌، شاید حالت‌ را خوب‌ کند! و درست‌ هم‌ می‌گفت‌ کری‌ حالش‌ خوب‌ شده‌ بود و موقع‌ فیلمبرداری‌ خورشید ابدی‌... بایستی‌ دوباره‌ روی‌ زخم‌هایش‌ نمک‌ می‌پاشید.

جیم‌ کری‌ با خورشید ابدی‌... حتما بیش‌ از «نمایش‌ ترومن‌»، «مردی‌ روی‌ ماه‌» یا «ماژستیک‌» خطر کرده‌ و به‌ طیف‌ و تنوع‌ نقش‌هایش‌ افزوده‌ واز قضا، برای‌ ما ملموس‌تر شده‌ است‌: «ژانر کمدی‌ یا بهتر بگویم‌ فیلم‌های‌ دیوانه‌واری‌ که‌ من‌ معمولا بازی‌ می‌کنم‌ قلق‌ها و ترفندهای‌ مخصوص‌ خودشان‌ را دارند. از بازی‌ در آن‌ فیلم‌ها لذت‌ می‌برم‌ ولی‌ در اینجا فرصت‌ پیدا کرده‌ام‌ خودم‌ باشم‌. نه‌ آن‌ تصویری‌ که‌ خودم‌ برای‌ خودم‌ ابداع‌ کرده‌ام‌. با «خورشید ابدی‌ یک‌ ذهن‌ پاک‌» مردم‌ برای‌ نخستین‌بار می‌توانند مرا همان‌طور که‌ هستم‌، ببینند.» با این‌ وجود، در فیلم‌های‌ دیگر کری‌ نیز می‌شود گوشه‌هایی‌ از شخصیتش‌ را باز شناخت‌. مثلا یکی‌ از خوانش‌های‌ نمایش‌ ترومن‌ پیتر ویر، ۱۹۹۸ می‌تواند استعاره‌یی‌ از «ستاره‌یی‌» به‌ نام‌ جیم‌ کری‌ باشد که‌ رسانه‌ها هر حرکتش‌ را تحت‌ نظر دارند. خودش‌ هم‌ قبول‌ دارد: «درست‌ است‌. در آن‌ فیلم‌ آن‌قدر استعاره‌ وجود داشت‌ که‌ آدم‌ سرگیجه‌ می‌گرفت‌. مثلا وقتی‌ ترومن‌ به‌ دریا می‌زند، خودش‌ را به‌ دست‌ امواجی‌ ناشناخته‌ می‌سپارد تا در نهایت‌ به‌ دیواری‌ بخورد و حقیقت‌ را کشف‌ کند. هیچ‌کس‌ نمی‌تواند حقیقت‌ وجود خویش‌ را دریابد مگر آنکه‌ در «ورطه‌» شیرجه‌ رود. با ترس‌ و وحشت‌ و فقدان‌ سر شاخ‌ شود.» در م

ورد «بروس‌ قدرتمند» تام‌ شدیاک‌ ۲۰۰۳ چه‌ باید گفت‌؟در آنجا نیز با خبرنگاری‌ آشنا می‌شدیم‌ که‌ محکوم‌ شده‌ به‌ سرگرم‌ کردن‌ دیگران‌، حال‌ آنکه‌ دلش‌ می‌خواهد جدی‌اش‌ بگیرند، خب‌ این‌ شخصیت‌ شما را به‌ یاد خود کری‌ نمی‌اندازد؟ «چرا خودم‌ هستم‌. غالبا با این‌ مشکل‌ دست‌ و پنجه‌ نرم‌ کرده‌ام‌. بامزه‌ بودن‌ یک‌ موهبت‌ است‌. ولی‌ فقط‌ یکی‌ از جنبه‌های‌ شخصیت‌ یک‌ آدم‌ است‌. احتمالا به‌ استثنای‌ احمق‌ و احمق‌تر پیتر فارلی‌، ۱۹۹۵ همه‌ فیلم‌هایم‌ دولایه‌ معنایی‌ داشته‌اند. ایس‌ ونچورا، کارآگاه‌ حیوانات‌ تام‌ شدیاک۱۹۹۵ هجوی‌ بود درباره‌ «خود» ego حکایت‌ آدمی‌ که‌ خیلی‌ به‌ خودش‌ اطمینان‌ دارد و فکر می‌کند برای‌ هر پرسشی‌، پاسخی‌ دارد که‌ این‌، روش‌ خاص‌ من‌ برای‌ خندیدن‌ به‌ ریش‌ سینمای‌ امریکا و از خود راضی‌ بودنش‌ بود. ولی‌ فکر نمی‌کنم‌ خیلی‌ها متوجه‌ این‌ جنبه‌ فیلم‌ شده‌ باشند. خیلی‌ها فیلم‌ را دیده‌ و فقط‌ گفته‌اند که‌ فیلم‌ «خنده‌دار» بوده‌ است‌.»

پیتر سلرز زمانی‌ گفته‌ بود: «ما دلقک‌ها، زندگی‌ غم‌انگیزی‌ داریم‌.» و حالا کری‌ اگر هم‌ الزاما آدم‌ غم‌انگیزی‌ به‌ نظر نمی‌رسد کاری‌ هم‌ نمی‌کند که‌ به‌ سنت‌ رایج‌ «کمدین‌های‌ عصبی‌» پایان‌ داده‌ شود. به‌ اعتراف‌ خودش‌ «مقادیر زیادی‌ خودم‌ را تحلیل‌ کرده‌ام‌، روی‌ خودم‌ فکر کرده‌ام‌. بنی‌آدم‌ سه‌ لایه‌ دارد: نقاب‌، درد و فرد واقعی‌، خود را به‌ در و دیوار می‌زنم‌ و سعی‌ می‌کنم‌ به‌ لایه‌ آخری‌ چنگ‌ بیندازم‌. ما احساسات‌مان‌ نیستیم‌، دردمان‌ نیستیم‌، تماشاگران‌ این‌ دردیم‌ و همین‌ را تعمیم‌ بدهید به‌ بشریت‌، در برخی‌ جوامع‌، مثل‌ جامعه‌ آفرو امریکن‌ یا یهودی‌، آدم‌ها خود را در درد و رنج‌شان‌ می‌یابند، آنها هویت‌ خود را براساس‌ این‌ درد و رنج‌ها شکل‌ داده‌اند و رنج‌ و محنت‌ تبدیل‌ به‌ هویت‌ آنها شده‌، رنج‌ و درد، واقعیتی‌ است‌ ولی‌ واقعیت‌ وجود آنها نیست‌. باید خیلی‌ حواسمان‌ به‌ این‌ مساله‌ باشد.»

جیم‌ کری‌ همه‌ نوع‌ کتابی‌ می‌خواند: «آثار مذهبی‌، معنوی‌، فلسفی‌، بودیستی‌، کاتولیک‌ و... ولی‌ کسانی‌ هستند که‌ بین‌ معنویت‌ و ایدئولوژی‌ تفاوتی‌ قایل‌ نیستند. خداوند هیچ‌کس‌ را تشویق‌ به‌ کشتن‌ هم‌نوعش‌ نمی‌کند، حالا به‌ هر دلیلی‌ که‌ باشد. هرگز حاضر نیستم‌ اسلحه‌ به‌ دست‌ گیرم‌. بخاطر اعتقادم‌ حاضرم‌ بمیرم‌ ولی‌ بخاطر آن‌ حاضر نیستم‌ آدم‌ بکشم‌.»


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید