جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به فیلم «اینجا بدون من» اثر بهرام توکلی


نگاهی به فیلم «اینجا بدون من» اثر بهرام توکلی

گونه ای از سینمای اجتماعی که بتواند و بخواهد گویا و جویای آلام و آمال مردمان دردمند جامعه باشد محمل و محفلی است برای یکی از متعهد ترین گونه های هنری که به سان آیینه ای به بازتاب درد و رنج های بی شمار و سخت و صعب کسانی می پردازد که کمتر رسانه ای برای دیده شدن و کمتر تریبونی برای شنیده شدن در اختیار دارند

گونه ای از سینمای اجتماعی که بتواند و بخواهد گویا و جویای آلام و آمال مردمان دردمند جامعه باشد محمل و محفلی است برای یکی از متعهد ترین گونه های هنری که به سان آیینه ای به بازتاب درد و رنج های بی شمار و سخت و صعب کسانی می پردازد که کمتر رسانه ای برای دیده شدن و کمتر تریبونی برای شنیده شدن در اختیار دارند.

سینمای اجتماعی که درعین بازتاب و انعکاس تلخی ها و زشتی ها و تاریکی های زندگی، اما هرگز به خود اجازه نمی دهد که تخم یاس وناامیدی را در دل و دیده مخاطبانش بکارد و آنها را حتی از کورسویی از روشنایی نیز محروم نماید.

سینمای متعهد اجتماعی اتفاقا وظیفه دارد تا در متن و بطن تلخی ها و در موازات آن ها به امید و رهایی و رستگاری و روشنی رهنمون و یادآور باشد و مخاطبش را درمرداب پوچی و تلخی فرو نبرد.

تاریخ سینمای اجتماعی همیشه یادآور چنین آثاری است و چه در سینمای جهان و چه درسینمای خودمان از نمونه ها یافت می شود. اتفاقا درسینمای ایران بهترین و پرافتخارترین آثار به نوعی متعلق به همین گونه اجتماعی متعهد و آیینه صفت بوده اند که با صراحت و صداقت و بی غل و غش به بازتاب حیات اجتماعی جامعه و دردها و رنج های آدمیانش پرداخته اند.

تلاش هایی صادقانه برای تنبه و تذکری پیامبر گونه و هدایت دل ها ودیده ها به سمت خدا و انسانیت. فیلم هایی مثل «بچه های آسمان»، «زیر نور ماه» و ... امثالشان که طی سال های دور و نزدیک همیشه بوده اند و نشانگر آسمان شده اند،اگر چه نحیف و معصوم و مظلوم.

اما حقیقت تلخ آن است که سینمای متعهد اجتماعی طی سال های اخیر روبه افول گذاشته و دیگر نشانی آنچنان که باید و شاید از آن دیده نمی شود. سینمایی که می تواند به عنوان چشم بیدار جامعه تلقی شود و حضور موثر و مبتکر و خلاق و وظیفه مدارداشته باشد. بی تردید می توان گفت که مختصات جامعه و حکومت انقلابی و عدالت مدار و ظلم ستیز ما با آن عقبه عظیم و متراکم و سرشار مذهبی و انقلابی و ایمانی بیشتر با همین گونه وفرم سینمایی مناسبت و قرابت دارد و همین ژانر است که می تواند محمل و محفل مناسبی برای بازنمایاندن روحیات و خواسته ها و علایق و سلایق مردمان و حکومت ما باشد. بنابراین گونه سینمای متعهد اجتماعی می بایستی همیشه مورد توجه های حمایتی و هدایتی مسئولان امر و البته هنرمندان قرارگیرد تا بتواند نقش مهم و تاریخی خود را درحیات هنری مردم ایفا نماید.

در میان فیلم های اکران حال حاضر سینمای ایران فیلم «اینجا بدون من» تا حدودی با همین رویکرد و نزدیک به دغدغه های اجتماعی - حداقل- بخشی از جامعه که اتفاقا درد و رنج های خاص و تکان دهنده ای را هم تجربه می کنند تولید شده است. مرکز ثقل این روایت سینمایی، جوانانی هستند که دچار معلولیت جسمی اند و از این جهت چه مصائب و محنت هایی را باید متحمل شوند چه دیدنی و چه نهفته، چه گفتنی و چه نگفته.

فیلم «اینجا بدون من» سومین ساخته بلند بهرام توکلی را می توان در ادامه رویکرد سینمایی این کارگردان جوان سینمای ایران در آثار قبلی اش دانست. رویکردی که شاید بتوان نقطه اوج راکماکان و همچنان دراولین ساخته سینمایی او یعنی فیلم «پابرهنه دربهشت» دانست. بهرام توکلی درفیلم هایش به آسیب شناسی معضلات اجتماعی و مفاهیم انسانی می پردازد. فیلم هایی به ظاهر تلخ و گاه حتی تاریک و سیاه که البته مضامین اصلی اش مفاهیم انسانی است که کارگردان برپایه میزان شناختی که بر این مفاهیم دارد و میزان بهره مندی که ازسینماورزی دارد به بازتاب سینما ورزانه این مفاهیم و مضامین انسانی درآثارش می پردازد.

درفیلم «اینجا بدون من» ما با یک خانواده کوچک با مشکلاتی بزرگ روبه رو هستیم. خانواده ای که دارای یک دختر جوان دم بخت است که دچار فلج بخش هایی از بدن و عقب ماندگی جسمی است. مادر خانواده که با کار و تلاش طاقت فرسا رنج نگهداری از چنین فرزندی را درکنار گذران مصارف زندگی اش بر دوش می کشد به نوعی مرکز ثقل فیلم قرار می گیرد و فرزند دیگر خانواده نیز حضوری حاشیه ای درداستان دارد. در اثنای روایت، این خانواده به یک موقعیت خاص برمی خورد؛ اتفاقی که با سازماندهی مادر و بدون اطلاع و هماهنگی با پسرش تنظیم می شود و نتایج تلخی به همراه می آورد. قضیه از این قرار است که پسر خانواده دوست جوانش را روزی به خانه دعوت می کند و مادر که گمان می برد دوست فرزندش مجرد است و آماده ازدواج، صحنه را به نحوی ترتیب می دهد که موقعیت آشنایی دخترش با وی فراهم شود. بی خبر از آنکه پسرجوان پیش ازاین برای امر ازدواج اقدام کرده و در دوران نامزدی به سرمی برد و این مسئله به ناگهان در اثنای گفت و گوی پسر و دختر مطرح می گردد که باعث وارد آمدن ضربه و آسیب روحی شدیدی درهر سه عضو خانواده می شود. درحالی که درحقیقت هیچ یک از آنها مقصر این اتفاق نبودند و شاید به عبارت دیگر بهتر باشد بگوییم هیچ یک از آن چهار نفر. چرا که همگی دریک بی خبری درموقعیتی از پیش تعیین شده قرار می گیرند که نتیجه اش معطوف به اشتباه هیچ کدام از آنها نبوده است.

کل وضعیت داستانی فیلم «اینجا بدون من» در همین موقعیت شکل می گیرد و مابقی اطلاعات مربوط به شخصیت ها و داستانک های فرعی فیلم حول همین محور روایت می شود. کارگردان درواقع تلاش می کند براساس همین موضوع محوری و مبنایی تمام مفاهیم انسانی مدنظر خود را در روایتی نرم و داستانی ساده بیان کند.

نکته دیگر آن که کاراکترهای «اینجا بدون من» هم از نظر کمی و هم از جهت کیفی محدود هستند. این محدودیت به لحاظ کمی الزاما نقطه منفی فیلم محسوب نمی شود، اما به لحاظ کیفی می بایستی کاراکترها هر تعداد که باشند به درستی و کامل شناسانده شوند. درحالی که در فیلم بهرام توکلی این شناخت به اندازه کافی و وافی برای بیننده رخ نمی دهد.

نکته قابل ذکر دیگر درباره فیلم «اینجا بدون من» ریتم آن است. این اثر، درواقع فیلم کش داری است با یک ریتم بد. شاید همین بخش داستان می توانست موضوع جالبی برای یک فیلم کوتاه و یا یک فیلم نیمه بلند باشد، اما به کارگیری آن با همین مختصات و مواد خام برای یک فیلم بلند حتما چیزهایی کم دارد و حتما موجبات خستگی تماشاگر را فراهم می کند. اتفاقی که در دو فیلم قبلی این کارگردان نیز کم و بیش وجود داشت.

اما شاید بحث اصلی «اینجا بدون من» بحث شخصیت پردازی باشد و البته پیوند عمیق آن با فیلمنامه. هم شخصیت پردازی ها و هم فیلمنامه یک دست و آنچنان که باید و شاید قابل دفاع نیستند و به نظر می رسد محدودیت لوکیشن و شخصیت ها کارگردان را مبتلا به محدودیت پردازش تصویری و سینماورزی کرده است تا آن که یک الزام منطقی و طبیعی در ساختار فیلمنامه باشد. ضمن آن که وقتی شخصیت پردازی یک فیلم دچار مشکل باشد دیگر نمی توان به سایر عناصر و مؤلفه های آن هر چند خوب و کامل باشند دل بست. گرچه نباید ناگفته بماند که اساسا چنین چیزی ممکن نیست و نمی توان فیلمی را سراغ گرفت که شخصیت هایش درست و کامل و متناسب با داستان و روایت، پرداخته نشده باشند، اما فیلم خوبی باشد.

فیلم «اینجا بدون من» یک موضوع انسانی بسیار مهم و ارزشمند و وجدانی را دستمایه یک فیلم کشدار، خسته کننده و تا حدودی ضعیف قرار داده که ای کاش چنین نمی کرد.

یکی از دلایل مهم این ضعف عمده فیلم «اینجا بدون من» این است که مواد خام مورد نیاز چه از جهت کمی و چه کیفی برای روایت سینمایی اش مهیا نشده و آن چیزی هم که به عنوان داستان با آن روبه روییم و نیز شخصیت ها و فضاسازی هایش، بدون آن که درست شناخته و ورز داده شود در چیدمانی مبتدیانه و بی عمق به مخاطب عرضه می شود.

علاوه بر اینها فیلم اصلا از کشش و جذابیت مناسبی برخوردار نیست و مخاطب را خسته می کند و خستگی، هر فیلمی را با هر موضوع و مفهومی هر چقدر هم متعالی و مهم و حیاتی باشد، نابود می کند و از حیز انتفاع و اهتمام ساقط می سازد. تجربه های معطوف به سینمای معروف به اجتماعی همیشه با این فراز و فرودها روبه رو بوده است. اساسا درصد ریسک در سینمای اجتماعی بیش از سایر ژانرهاست. شاید به همان نسبت و اندازه که تأثیرگذاری این سینما هم بیشتر و بهتر است.

سینمای اجتماعی ما نیاز به یک تجدید قوای جدی دارد. این سینمای اصیل و بارز و متعهد، همیشه باید مرزبندی روشن و معتبر و جدی خود را با سینمای سیاه نما و جشنواره ای حفظ کند و از آن فاصله بگیرد تا به دام فریب سیاستگذاران و کارگزاران سیاسی کار آن و جشنواره هایشان درنغلتد.

محمد قمی