سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
خشایار اعتمادی همه چیز مخاطب نیست
خشایار اعتمادی از آغازکنندگان موج نو موسیقی پاپ ایران در اوایل دهه هفتاد است. خوانندهای که در کارنامه کاریاش سابقه همکاری با بسیاری از بزرگان عرصه موسیقی و ادبیات به چشم میخورد. او نگاه خاص و متفاوتی به موسیقی پاپ ایران دارد. وی معتقد است بیش از آنکه فردمحور باشد، جریانمحور است و شاید برای همین است که در تمام این سالها هیچگاه به شکل کامل از موسیقی پاپ جدا نشده است. آنچه میخوانید گفتوگویی با این خواننده پاپ کشورمان است که در ادامه میآید:
به عنوان یکی از پیشگامان حرکت مجدد موسیقی پاپ در اواسط دهه هفتاد بگویید پروسه شکلگیری دوباره موسیقی پاپ در آن دوران چگونه شکل گرفت و پیش رفت؟ اصلا چه شد که شما وارد موسیقی پاپ شدید؟
البته شروع کار حرفهای من به قبل از آن مقطع اواسط دهه هفتاد برمیگردد. سال ۷۲ و ۷۳. اما بهطور کلی واقعیت این است که من معتقد بودم موسیقی پاپ بر اثر یک سوءتفاهم کاملا در سکوت مطلق بود. البته به صورت تلفیقی عزیزانی مثل آقای همایونفر، خاوری، کاظمی، بهادری و... کار میکردند. ولی موسیقی پاپ به صورت مشخص نبود. در موسیقی و شعر به واسطه همین تلفیقی بودن، کارها با آن ماهیت پاپیولار و مردمپسندی فاصله داشت.
تا سال ۷۳ که عدهای مثل من و فواد حجازی حرکتی را آغاز کردیم چون فکر میکردیم باید تلاش کرد تا سوءتفاهم روی موسیقی پاپ از بین برود. البته کار خیلی سخت بود. از سال ۷۲ رایزنیها را شروع کردیم. تا سال ۷۳ که کار مشترکی را با فواد حجازی ساختیم که البته آن هم بر روی یک غزل از حافظ ساخته شد.
پس در شروع کار محافظهکارانه سعی کردید جلو بروید...
طبیعتا در آن مقطع باید محافظهکار پیش میرفتیم. من خودم البته معتقدم برای شروع هر فعالیتی باید محافظهکار بود، تعامل داشت و از هنجارشکنیهای بیمورد جلوگیری کرد. اگر ما میخواستیم در آن مقطع حرکتی کنیم که با سیاستهای ارشاد یا واحد موسیقی صدا و سیما همخوانی نداشت، قطعا مشکلاتی پیش میآمد و همانجا جلوی کار گرفته میشد. به همین دلیل ما مبنا را بر تعامل گذاشتیم.
بعد از این مقطع چه شد؟
سال ۷۴ قرارداد آلبوم «دلشوره» را با مرحوم بابک بیات بستم. رفتم وزارت ارشاد و تست خوانندگی دادم. البته آن موقع مثل حالا نبود. آن زمان ملودی را جدا ارائه میدادی، پارتیتور را جدا، بعد تست صدا میدادی و اگر پذیرفته میشدی، مجوز برایت صادر میشد. بعد از اخذ مجوز پروسه ضبط آلبوم را آغاز کردیم. به همراه زندهیاد بابک بیات و فواد حجازی. شاید جالب باشد بگویم سال ۷۴ ما حدود هفت میلیون تومان هزینه آن آلبوم کردیم. چون میخواستیم به مخاطب احترام بگذاریم.
برای همین تمام سازهای کار را زنده گرفتیم. همان آلبوم یک جنب و جوشی در بین نوازندگان انداخت. آنها در تمام سالهای قبل به موسیقی فیلم عادت کرده بودند. حالا که برای نخستین بار در فضای یک کار پاپ قرار میگرفتند، خب جنب و جوش خوبی بینشان افتاده بود. آن آلبوم ضبط شد و سال ۷۵ به ارشاد ارائه شد، اما تا سال ۷۷ آلبوم «دلشوره» در ارشاد ماند.
دلیل این توقف آلبوم در ارشاد چه بود؟
خب نگران بودند. نگران برخوردهای مختلف از طرف برخی نگرشها و جریانهای مختلف. در همین مقطعی که کار در گیر و دار ارشاد بود، یک اتفاقی در صدا و سیما رخ داد. آن این بود که استاد علی معلم دامغانی، مسئولیت واحد موسیقی را گرفته بودند. من را دعوت کردند و به من گفتند کارت را شروع کن و از آن زمان من دوباره وارد همکاری با صدا و سیما شدم. در همان سال ۷۷ آلبوم «دلشوره» مجوز گرفت.
صدا و سیما در آن مقطع یک حمایت عالی از موسیقی پاپ کرد. این حمایت بر چهار اصل حمایت، هدایت، راهنمایی و ممیزی استوار بود. البته حضور فریدون شهبازیان، دکتر محمد سریر و... در این نگرش بیتاثیر نبود. این حمایت صدا و سیما باعث شد که وزارت ارشاد هم جرات پیدا کند و به آلبومها مجوز بدهد. همزمان با این آلبوم «مثل هیچکس» و آلبوم مشترک «فصل آشنایی» را کار کردیم که تمام این کارها به فروش یک میلیون نسخه رسید.
بسیاری معتقدند از آن جایی که برای شروع مجدد موسیقی پاپ در آن دوران کار اصولی و ریشهای انجام نشد، موسیقی پاپ از همان ابتدا محکوم به شکست بود. آیا شما موسیقی پاپ را شکست خورده میدانید؟ اگر بله دلیل این شکست چیست؟
تا سال ۸۰ موسیقی پاپ خیلی خوب حرکت کرد. همه ارکان این موسیقی درست و اصولی پیش رفتند. مسئولان خوب حمایت کردند، مردم هم همینطور، خود هنرمندان هم در بخشهای مختلف، دقت و وسواس زیادی برای هر کار به خرج میدادند که جمیع اینها پایههای قویای درست کردند.
اگر این حمایت اینقدر خوب بود، چرا شاهد خروج یکی از مطرحترین چهرههای موسیقی پاپ از ایران بودیم؟
من راجع به افراد دیگر نمیتوانم اظهارنظر کنم. اما من معتقدم اگر هم مشکلاتی باشد باید داخل همین مملکت حل شود. شما ببینید نخستین کسی در تاریخ موسیقی پاپ بعد از انقلاب که با خواندنش مخالفت شد من بودم. پس من باید از ایران میرفتم؟ من اینطور نگرشی نداشتم. من معتقد بودم و هستم که باید ماند و مشکل را حل کرد. البته درباره آن فرد، من فکر میکنم کمی در آن مقطع حمایت از سبکی که او به سراغش رفت، مشکل بود. اما این به آن معنا نبود که اصلا حمایت نشود. آخرین آلبوم آن خواننده در ایران مجوز گرفت و اتفاقا بسیار آلبوم موفقی هم شد. پس حمایتی بوده که آن اثر مجوز گرفته، پخش شده و به گوش مخاطب رسیده است.
همانطور که اشاره کردید، صدا و سیما در آن دوران یکی از عوامل اصلی معرفی موسیقی پاپ به جامعه بود. اما این نقش طی سالیان بعد کمرنگ شد. دلیل را در چه میبینید؟
از سال ۸۰ ناگهان نمیدانم به چه دلیلی صدا و سیما حمایت خودش از موسیقی پاپ را به حداقل رساند. به قول معروف ولوم موسیقی پاپ را پایین کشید. این دوران کم شدن حمایت، همزمان شد با هجمه و ورود شبکههای ماهوارهای به ایران. نسل سوم مخاطبان موسیقی هم در اثر همین عوامل، سلیقهشان رفت به سمت موسیقیهایی که از آن ور آب میرسید. حتما مسئولان دلایل مشخص و روشنی برای این تصمیم خود داشتند. البته ارشاد همچنان مسیرش را ادامه داد. کما اینکه نخستین کنسرت پاپ را هم من برگزار کردم. در شهر ساری و در سالنی با یازده هزار نفر گنجایش ما این کنسرت را اجرا کردیم.
تاثیر این هجمه از طریق شبکههای ماهوارهای بر موسیقی پاپ داخلی چه بود؟
بازار موسیقی بازار عرضه و تقاضاست. این یک امر طبیعی در عرصه موسیقی است. وقتی سلیقه مخاطب بنا به دلایلی که گفتم، به سمت موسیقیهای آن ور آبی گرایش پیدا کرد، برخی هنرمندان داخلی هم رفتند به سمت تولید آثاری با شکل و شمایل موسیقیهای پخش شده از ماهواره. این مساله باعث شد محتوا و نگرش هنرمندان موسیقی فرق کند. حتی این تغییر نگرش را در نگاه مطبوعات و جراید به موسیقی هم میشد دید. آنها هم همسو با این جریان، تغییر فرم دادند. در واقع در آن مقطع همهچیز به قول شما مطبوعاتیها به سمت زرد شدن حرکت کرد. این روند تا سال ۸۸ ادامه پیدا کرد.
بعد از آن سالهای اولیه، بازار موسیقی پاپ دچار یک آشفتگی بدی شد. تعداد آلبومهای ضعیف در بازار بسیار زیاد شد. و رفتهرفته مخاطب اعتمادش را به موسیقی پاپ از دست داد. چرا موسیقی پاپ ما به این سمت رفت؟
البته ما آلبومها و هنرمندان قوی هم داشتیم که پا به عرصه گذاشتند. رضا صادقی، احسان خواجهامیری، فریدون آسرایی و خیلیهای دیگر در همان دوران وارد عرصه شدند و اتفاقا موفق هم بودند.
در همان دوران شما و سایر همکارانتان که به نوعی شناسنامه موسیقی پاپ پس از انقلاب بودید، کمکار شدید. شما، علیرضا عصار، محمد اصفهانی و... دلیل این کمکار شدن چه بود؟ خودتان کنار رفتید یا شرایط شما را کنار گذاشت؟
من معتقدم هنرمند هیچوقت نباید خودش را تحمیل کند. در آن شرایط وقتی من احساس کردم ذوق و سلیقه مخاطب به یک سمت دیگری رفته، یک هجومی هم از سوی جوانان برای ورود به بازار شاهد بودیم. در این شرایط من دیدم که گرد و غباری به پا شده و باید کمی صبر کنم تا این گرد و خاک بخوابد. من کلا هیچگاه به جریانهای فردی معتقد نبودم. من به جریان کلی موسیقی پاپ معتقد بودم و در آن مقطع دیدم که این جریان از مسیر اصولیاش خارج شده است. البته طبیعی هم هست. بعد از یک دوران طولانی بسته بودن یک مسیری، وقتی آن مسیر باز میشود، فراز و نشیبهایی اتفاق میافتد. باید دست به دست هم بدهیم تا این فراز و نشیبها کم شود و دوباره موسیقی خوب ساخته شود.
شما از جمله خوانندگانی هستید که وسواس زیادی روی آهنگ و ترانه دارید. همکاریتان با مرحوم بابک بیات یا استفاده از اشعار شاعری مانند شاملو موید این نکته است. نقش آهنگساز و ترانه سرا را بیرون از تعارفات کلیشهای در موفقیت یک اثر در چه حد میبینید؟
یک خواننده فقط یک صدای خوب نیست. خواننده یک انتخاب خوب است. انتخاب محتوی کلام، انتخاب ملودیساز خوب، حتی انتخاب زمان حضور یا حضور نداشتن، همه اینها در اثر تاثیر دارد. من وقتی امروز به کارنامهام نگاه میکنم میبینم که من از بسیاری از بزرگان آهنگسازی خواندهام. در شعر و ترانه هم همین است. من از مولانا، شاملو، دکتر شفیعی کدکنی، محمد صالح علا و بسیاری از بزرگان دیگر خواندهام. اینها نشان میدهد که من دنبال شخص نبودهام. من دنبال چه کسی میگوید نبوده و نیستم. من دنبال چه میگوید هستم. این اصل من در خوانندگی است. من حتی در سبکهای مختلف هم خواندهام.
که البته انتقادهایی هم به این موضوع شده است. منتهی هر خوانندهای باید سبکهای مختلف را برای رسیدن به سبک خودش تجربه کند. چون خواننده که صاحب سبک نیست. این آهنگساز است که به خواننده سبک میدهد. خواننده شخصیت صدایش مثل یک بازیگر است. این آهنگساز است که آن شخصیت صدایی را کارگردانی میکند.
رابطهتان با نسل جدید خوانندگان چگونه است؟
من خودم را جدای از موسیقی پاپ نمیبینم. هرجا نام موسیقی پاپ باشد، مطمئن باشید من یک گوشهاش هستم. من بارها شده با نسل جدید نشستهام، تشویقشان کردهام. حتی در کنسرتهایشان شرکت کردهام. چون معتقدم این صحنهای که باز شده، با مشقات زیاد به اینجا رسیده است. با خون دلهای زیاد محیا شده است. برای همین هم هست وقتی نابسامانیهایی میبینم گاهی دلم میسوزد. چون از ابتدا در جریان روند کار بودهام و دیدهام که با چه سختیهایی موسیقی پاپ دوباره متولد شد. برای همین با بسیاری از هنرمندان نسل جدید ارتباط دارم. با گروه سون، با رضا صادقی عزیز و...
کار با مرحوم بیات چگونه بود؟ برخی معتقدند که ایشان توی کار دست خواننده را باز نمیگذاشتند. نظر شما در این باره چیست؟
من نخستین کسی بودم که بعد از انقلاب با ایشان کار کردم. برای همین به شما میگویم اصلا ایشان این طور نبودند. من در زمان شروع همکاریام با ایشان، بیست و پنج سال از ایشان کوچکتر بودم. اما ایشان زنگ میزد به من و میپرسید که ملودی چطور است؟و نظر مرا درباره کاری که ساخته بود برایم میپرسید. برای همین من معتقد نیستم که ایشان نگاه خودمحورانهای به موسیقیاش داشته است.
وضعیت امروز موسیقی پاپ داخلی را چطور ارزیابی میکنید؟
به نظر من در حال حاضر در موسیقی پاپ به یک عدهای خیلی خوش میگذرد و به یک عدهای برعکس اصلا خوش نمیگذرد. از آن جایی هم که من یک فرد جریان محورم، خودم را نه در آن دسته میبینم و نه در این دسته، در عین حال خودم را در هر دو دسته نیز میبینم. برای همین نگرشم این است که یکگذاری درست شده و یک میدانی باز شده در سالهای اخیر، که یک عده اجازه ورود به آن را ندارند و این اتفاق خوبی نیست. چه در حیطه تهیهکنندگی موسیقی، که البته این حرفم را با احترام به تهیهکنندگان محترم میزنم. چون میدانم چه مشقاتی میکشند در این راه. آن هم وقتی که کپیرایت معنا ندارد، میآیند و سرمایهشان را در این راه خرج میکنند.
اما واقعیت این است که امروز میدانی باز شده که همه به آن راه ندارند. برای مثال در خود صدا و سیما، الان ما شاهد یک سری صدای ثابت در تیتراژهای پایانی سریالها هستیم. شما ببینید یک سریال نود قسمتی که با بازپخشش میشود صد و هشتاد قسمت، چه میزان بیننده عظیمی دارد. یعنی ظاهرا فضا صرفا در اختیار یک عده خاص است. یا شما توی کنسرتها هم که دقت میکنید میبینید که باز راه برای این عده بازتر است و سختگیریها کمتر.
خب مگر اینها بازتاب سلیقههای مردم در موسیقی نیستند؟
به هیچوجه من با این نگاه موافق نیستم. اینها که از روز اول سلیقه مردم نبودند. تکرار باعث شده اینها تبدیل به سلیقه شوند. وگرنه من معتقدم که سلیقههایی وجود دارد که باید امروز کشف شود. وقتی که مثلا فقط ده تهیهکننده، ده خواننده را زیر پوشش میگیرند، بازار میشود این تعداد محدود. در واقع اقبال مخاطب از این افراد نشانه سلیقه مخاطب نیست. بلکه نشانه تاثیرگذاری تکرار بر سلیقه مخاطب است. خب اینکه نمیشود ما ده تا خواننده داشته باشیم که همهچیز در اختیارشان باشد. از تیتراژ و تبلیغ و کنسرت و حمایت و همهچیز. من سنگ خودم را به سینه نمیزنم. من کارهایم را کردهام و حقیقتش را بخواهید دیگر تمایل و انگیزهای هم برای ادامه کار موسیقی در شکل امروزیاش ندارم. من دغدغهام آن جوان بیست و سه ساله است که پشت خط مانده. چون خودم این چیزها را تجربه کردهام.
سال ۷۵ من سراغ یک تهیهکنندهای رفتم تا با او کار کنم. ایشان مرا نپذیرفت و گفت من فقط با افراد معروف کار میکنم. این گذشت تا دو سال بعد که آلبوم «دلشوره» مجوز گرفت، آن فرد آمد سراغ من و گفت آلبوم را بیست میلیون میخرم. آن زمان یک آپارتمان در محلهای مثل جردن، چهارده میلیون تومان بود. من به ایشان گفتم کاش همان دو سال پیش روی من سرمایهگذاری میکردید. حالا هم موضوع همین است. امروز هم جوانهایی هستند که توانایی دارند. اینها باید هدایت و حمایت شوند که موسیقی اینقدر در انحصار یک عده نباشد.
خود شما مدتهاست که کمکار شدهاید. نه کنسرتی، نه آلبوم جدیدی، این سکوت و گوشهگیری چه دلیلی دارد؟
اتفاقا این نشان میدهد که من و همکاران هم نسل من چقدر بیعقده هستیم که کنار کشیدهایم تا فضا برای جوانان باز شود. این را میگویم چون اگر نقدی میکنم نگویند دارد سنگ خودش را به سینه میزند. من امروز امورات زندگیام از راه موسیقی نمیگذرد که بخواهم برای به دست آوردنش متوسل به هر کاری بشوم. ما کارهایمان را کردیم و وقتی دیدیم جوانترها آمدند، بیهیچ جنجالی کنار کشیدیم تا فضا برای آنها باز شود.
حرف شما درست است. اما در همین فضایی که شما میگویید باز مردم یک خواننده را انتخاب میکنند و یکی دیگر را نه. این مردم هستند که انتخاب میکنند.
یادتان باشد در تمام دنیا موسیقی تینایج، موسیقی مخصوص گروه سنی سیزده سال تا نوزده یا بیست سال، یک موسیقی پر طرفدار است. وقتی سن مخاطب از این رنج رد میشود، دیگر مخاطب آن سبک موسیقی نیست. یعنی وقتی آن مخاطب آن دوره را رد کرد، موسیقی مناسب با سن خودش را میخواهد. پس ضمن احترام عرض میکنم که به موسیقی تینایج، به خواننده تینایج و مخاطب این سبک موسیقی، نباید آنقدر بها داده شود که عرصه را برای موسیقی جدیتر تنگ کند.
در دوران قدیم هم اینگونه بود. مثلا مرحوم آغاسی از فرهاد مهراد خیلی پرطرفدارتر بود. اما این پرطرفدار بودن باعث نمیشد عرصه برای فرهاد و موسیقیاش تنگ شود. عرصه برای کارهای جدی تنگ شده. همهچیز خلاصه شده در فروش و کسب درآمد. بپذیریم که همهچیز مخاطب نیست. به مخاطب هم باید خط داد. همیشه این نیست که مخاطب به هنرمند خط بدهد. مخاطب باید خط درست بگیرد.
نیما باقری، علیرضا آقاییراد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست